۱۸ نتیجه برای زارعی
سعید سهیلیپور، رسول حمایتطلب، میلاد اسماعیلی حیدر آباد، علی حجتی، احسان زارعی محمود آبادی،
دوره ۱۳، شماره ۵۰ - ( تابستان ۱۳۹۳ )
چکیده
امروزه بحث پیرامون رابطۀ ورزش و فعالیت بدنی با سلامت جسمانی و روانی مورد توجه محققین زیادی قرار گرفته است. هدف از انجام این پژوهش مقایسۀ سلامت روانی سالمندان شرکتکننده در ورزش همگانی با سالمندان غیرفعال شهر تهران بود. جامعۀ آماری تمامی سالمندان شرکتکننده در فعالیتهای ورزش همگانی و سالمندان غیرفعال شهر تهران بودند. با توجه به نمونهگیری خوشهای - تصادفی ۱۶۸ پرسشنامه میان سالمندان شرکتکننده در فعالیت ورزش همگانی چهار پارک و سالمندان غیرفعال دو آسایشگاه سالمندان توزیع گردید که در نهایت ۱۵۰ پرسشنامه قابل استفاده بود (۸۱ سالمند فعال و ۶۹ سالمند غیر فعال). بهمنظور جمعآوری اطلاعات لازم در خصوص میزان سلامت روانی سالمندان، از پرسشنامۀ سلامت روانی ۲۸ سؤالی ((GHQ-۲۸ گلدبرگ و هیلر (۱۹۷۹) استفاده گردید. از آمار توصیفی و آمار استنباطیt تست (با توجه به طبیعی بودن دادهها براساس آزمون K-S) برای مقایسۀ میانگین دو گروه شرکتکننده در ورزش همگانی و سالمندان غیرفعال استفاده گردید؛ از نرمافزارSPSS-۱۸ نیز برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد. بر طبق نتایج این پژوهش تفاوت معنیداری بین سالمندان فعال و غیرفعال وجود دارد. با توجه به نتایج تحقیق میتوان اذعان داشت که شرکت در ورزش همگانی تأثیر مثبت و بهسزایی بر افزایش سلامت روانی سالمندان دارد.
زینب زارعینژاد، رضا پورحسین، عباس رحیمینژاد،
دوره ۱۶، شماره ۶۱ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
در دهههای اخیر تأثیر ویژگیهای شخصیتی در روابط زناشویی توجه زیادی را به خود جلب کرده است چراکه شخصیت مهمترین و زیربناییترین مسأله در نارضایتی زناشویی است. باتوجه به اهمیت این موضوع پژوهش حاضر به بررسی نقش میانجیگر سبکهای دفاعی در رابطه بین سطح تحول من با رضایت زناشویی میپردازد. این تحقیق در مقوله طرحهای همبستگی از نوع پیشبینی قرار میگیرد. بدینمنظور از بین جامعه آماری، ۲۰۰ نفر از دبیران ساوجبلاغ با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و دادهها با استفاده از پرسشنامههای سبکهای دفاعیDSQ ، آزمون تکمیل جملات SCT و پرسشنامه رضایت زناشویی ENRICH جمعآوری و مدل مفروض با استفاده از تکنیک تحلیل مسیر مورد آزمون قرار گرفت. نتایج حاصل از همبستگی و تحلیل رگرسیون نشان دادند که سطح تحول بهطور غیرمستقیم با میانجیگری سبکهای دفاعی بر رضایت زناشویی (ضریب تأثیر= ۲۱/۰) تأثیر معنادار داشت. لذا میتوان بر نقش برجسته شخصیت و مولفههای آن از جمله سطح تحول من و سبکهای دفاعی در تعیین رضایت زناشویی تأکید کرد و در جهت تدوین برنامههای پیشگیری، آموزشی و درمانی با تأکید بر عوامل شخصیتی تلاش کرد.
ابوالفضل زارعی، نیما قربانی، محمدعلی بشارت، حمیدرضا غریبی،
دوره ۱۶، شماره ۶۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
تفکر سازنده بهعنوان توانایی حل مشکلات در زندگی روزمره با پایینترین میزان تنیدگی، تعریفشده است. پژوهشها همچنین بر رابطه خودمهارگری با توانایی مقاومت در برابر تکانههای پرخاشگرانه، رفتارهای سلامت، رضایت از زندگی بالا و تنیدگی پایین تأکید کردهاند. علاوه براین، یکی از مهمترین فاکتورهای رضایت از زندگی، پایین بودن تنیدگی ادراک شده است. مسأله پژوهش حاضر این است که آیا خودمهارگری و تفکر سازنده در رابطه بین تنیدگی ادراکشده و رضایت از زندگی نقش میانجیگرانه دارند یا نه؟ لذا هدف از این پژوهش بررسی نقش میانجیگرانه خودمهارگری و تفکر سازنده در رابطه تنیدگی ادراکشده با رضایت از زندگی در میان کارکنان پتروشیمی شازند بود. در این پژوهش از طرح تحقیق همبستگی استفاده شد، و برای تحلیل دادهها از ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون سلسه مراتبی مورد استفاده قرار گرفت.
جامعه آماری شامل همه ۴۰۰۰ نفر کارکنان پتروشیمی شازند بود، که ۲۵۰ نفر از آنها پرسشنامههای خودمهارگری (SCS) (تانگنی، بایمیستر و بوون، ۲۰۰۴) ، تفکر سازنده (CTI) (اپشتین و مییر، ۱۹۸۹)، تنیدگی ادراکشده (PSS) (کوهن، کامارک و مِرملستین، ۱۹۸۳)، و رضایت از زندگی (SWLS) (دینر، اِمونس، لارسن و گریفین، ۱۹۸۵) را پر کردند. یافتهها حاکی از معنادار بودنِ نقش میانجیگرانه خودمهارگری و سبکهای سازشیافته تفکر در رابطه بین تنیدگی ادراکشده و رضایت از زندگی است (۰/۰۱>p). تحلیل رگرسیون سلسهمراتبی نشان داد تفکر سازنده واریانس افزایشی بیشتری نسبت به خودمهارگری داشت (۰/۰۱>p). از این یافته ها چنین استنباط میشود که کار در محیط تنشآور صنعتی، در صورتی به رضایت از زندگی بالا منجر میشود که فرد توان خودمهارگری بالایی داشته باشد، و از سبکهای سازشیافته ای برای تفکر بهره جوید.
نوری نظری طبا، سحر زارعی، حسن غرایاق زندی، محمود محبی،
دوره ۱۶، شماره ۶۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
نتایج پژوهشهای پیشین حاکی از آن است که نستوهی از مهمترین ویژگیهای روانشناختی مؤثر بر موفقیت ورزشی است، یکی از مسائل بسیار با اهمیت درک عوامل مؤثر بر ابعاد نستوهی از قبیل بعد هیجان است، بهنظر میرسد از راهکارهای توسعۀ این ویژگی توجه به بعد هیجانی است. از اینرو مسئله پژوهش حاضر بررسی رابطۀ بین هوش هیجانی و نستوهی در تکواندوکاران نخبه و آماتور بود، روش این پژوهش همبستگی و علی- مقایسهای بود و ۱۴۰ نفر (۷۰ نخبه و ۷۰ آماتور) از جامعۀ تکواندوکاران ایرانی بهصورت نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند و مقیاسهای هوش هیجانی شاته و همکاران (۱۹۹۸) و نستوهی شیرد و همکاران (۲۰۰۹) را تکمیل کردند. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری آنوا، همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شد. نتایج نشان داد هوش هیجانی با نستوهی رابطۀ معناداری (۰/۰۵P<) دارند، همچنین نتایج آزمون آنوا نشان داد بین تکواندوکاران نخبه و آماتور در هوش هیجانی و نستوهی تفاوت معناداری (۰/۰۰۱P<) وجود دارد طوری که تکواندوکاران نخبه نمرات بالاتری کسب کردند. در آخر نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد مؤلفههای هوش هیجانی ۵۷ درصد از واریانس نستوهی را پیشبینی میکنند (۰/۰۰۱p<). بدان معنا که ورزشکاران با هوش هیجانی بیشتر از نستوهی بالاتری برخوردارند.
محمود محبی، حسن غرایاقزندی، نوری نظریطبا، سحر زارعی،
دوره ۱۷، شماره ۶۵ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
نستوهی از مهمترین ویژگیهای روانشناختی مؤثر بر موفقیت ورزشکاران است. یکی از مسائل بسیار مهم درک عوامل مؤثر برآن است، بهنظر میرسد از راهکارهای توسعۀ این ویژگی توجه به معیارهای تعیین شده است. از اینرو مسئلۀ پژوهش حاضر بررسی رابطۀ بین نهاییخواهی رقابتی و نستوهی در رزمیکاران نخبه بود، طرح این پژوهش همبستگی و جامعۀ آماری آن کلیۀ رزمیکاران ایرانی حاضر در اردوهای تیم ملی بود، نمونه پژوهش ۱۳۲ ورزشکار بودند که به روش تصادفی انتخاب شدند و مقیاسهای نهاییخواهی استوبر و
همکاران (۲۰۰۷) و نستوهی شیرد و همکاران (۲۰۰۹) را تکمیل نمودند. دادهها از طریق آزمونهای آماری همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و آنوا تحلیل شد. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که نهاییخواهی با نستوهی رابطۀ معناداری دارند. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد ابعاد نهاییخواهی مثبت و منفی بهترتیب بهصورت مثبت و منفی در مجموع ۳۴ درصد از تغییرات نستوهی را پیشبینی میکند. نتایج آنوا نشان داد که مردان نسبت به زنان بهطور معناداری از نهاییخواهی مثبتتری و نستوهی بالاتری برخوردارند (۰/۰۱≥P). در کل، ابعاد نهاییخواهی میتوانند هدف مفیدی به منظور پیریزی برنامههای آموزشی نستوهی رزمیکاران و همچنین برای استعدادیابی در آنها مورد توجه قرار گیرد. همچنین نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که بین نهاییخواهی مثبت و منفی با نستوهی بهترتیب ارتباط مثبت و منفی معناداری (۰/۰۱p<) وجود دارد. این بدانمعناست که ورزشکارانی که دارای ویژگی نهاییخواهی منفی میباشند، نستوهی کمتری دارند.
سحر زارعی، حسن غرایاق زندی، نوری نظریطبا، محمود محبی،
دوره ۱۷، شماره ۶۶ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
نهاییخواهی ویژگی چندبعدی مؤثر بر موفقیت ورزشی است، باوجود اینکه این عامل با تجربۀ هیجانات مختلف همبسته است اما ارتباط آن با راهبردهای تنظیم هیجان در ورزشکاران بررسی نشده است، ازاینرو مسئله پژوهش حاضر بررسی رابطۀ بین ابعاد نهاییخواهی و راهبردهای تنظیم هیجان در تکواندوکاران نخبه بود. طرح این پژوهش توصیفی- همبستگی و جامعۀ آماری آن تکواندوکاران ایرانی شرکتکننده در مسابقات لیگ برتر بودند نمونۀ پژوهش ۱۳۲ تکواندوکار بودند که با روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند و مقیاسهای نهاییخواهی (استوبر و همکاران، ۲۰۰۷) و تنظیم هیجان (گروس و جونز، ۲۰۰۳) را تکمیل نمودند. دادهها از طریق آزمونهای آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به روش همزمان تحلیل شد. تحلیل دادهها نشان داد که بین نهاییخواهی مثبت و راهبرد بازارزیابی همبستگی مثبتی وجود دارد درحالیکه بین نهاییخواهی منفی و راهبرد بازداری همبستگی منفی وجود دارد، این روابط در مورد نهاییخواهی منفی معکوس بود، نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که ابعاد نهاییخواهی مثبت و منفی بهترتیب ۳۳ و ۴۱ درصد از واریانس راهبردهای بازارزیابی و بازداری را پیشبینی میکنند (۰/۰۵>p). براساس یافتههای حاضر میتوان نتیجه گرفت که ابعاد نهاییخواهی نقش مهمی در انتخاب راهبردهای تنظیم هیجان ایفا میکنند و نوع راهبردهای مورد استفاده افراد متناسب با این ابعاد میباشد.
سحر زارعی، زهرا سلمان،
دوره ۱۷، شماره ۶۸ - ( ۸-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه: موفقیت ورزشی تکواندوکاران تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله عوامل روان شناختی است. با این وجود پژوهش نظاممندی نقش این عوامل را در سطوح مختلف رقابتی بررسی نکرده است. بین نیمرخ روان شناختی تکواندوکاران موفق و کمتر موفق چه تفاوتی وجود دارد. هدف: مقایسۀ نیمرخ روان شناختی تکواندوکاران موفق و کمتر موفق بود. روش: طرح این پژوهش علی- مقایسهای و جامعۀ آماری آن شامل کلیۀ تکواندوکاران ایرانی بود که از این جامعۀ آماری دو گروه ۷۰ نفری موفق (در مسابقات آسیایی و جهانی) و کمتر موفق (در مسابقات شهرستان) به صورت هدفمند گزینش شدند و پرسشنامههای توانشهای ذهنی (بوش و همکاران، ۲۰۰۰)، نستوهی (شیرد و همکاران، ۲۰۰۹)، اضطراب رقابتی (مارتنز، ۱۹۷۷) و انگیزۀ ورزشی (مالت و همکاران، ۲۰۰۷) را تکمیل کردند. دادهها از طریق آزمونهای تحلیل واریانس یک راهه و یومان ویتنی بررسی شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین نیمرخ روان شناختی تکواندوکاران در کلیۀ متغیرهای توانشهای ذهنی، نستوهی و اضطراب به غیر از انگیزۀ ورزشی تفاوت معناداری دارد و این تفاوت آماری به نفع تکواندوکاران موفق بود (۰/۰۵>P). نتیجه گیری: این بدان معناست که باتوجه به اینکه تکواندوکاران موفق نسبت به تکواندوکاران کمتر موفق در متغیرهای فوق به غیر از انگیزۀ ورزشی نمرۀ بالاتری را کسب کرده اند، لزوم مداخلات روان شناختی بین تکواندوکاران کمتر موفق ضرورت دارد.
نازیلا کسیانی، حیدر علی زارعی،
دوره ۱۸، شماره ۷۴ - ( ۲-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه: مطالعه عوامل مؤثر بر عملکرد دانش آموزان در آزمونهای بین المللی همچون تیمز و پرلز همیشه مورد توجه محققان بوده است، اما آیا سواد خواندن در این ارتباط می تواند مؤثر باشد؟ هدف: این پژوهش با هدف بررسی رابطه سواد خواندن دانشآموزان دختر پایه چهارم ابتدایی با عملکرد ریاضی و علوم آنها در مطالعه تیمز انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشآموزان دختر پایه چهارم ابتدایی شهرستان خوی در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ (۱۳۹۸ نفر) بود. از میان این دانشآموزان، تعداد ۱۲۷ نفر دانشآموز با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. جهت جمع آوری دادهها از آزمون سنجش سطح سواد خواندن پرلز (۲۰۱۶)، آزمونهای عملکردی ریاضی و علوم تیمز (۲۰۱۶) استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین سواد خواندن با عملکرد ریاضی در آزمون تیمز رابطه مثبت و معنادار وجود داشت (۰/۰۰۱p<)، اما بین سواد خواندن با عملکرد علوم دانشآموزان در آزمون تیمز رابطهی معناداری وجود نداشت (۰/۰۵p>). همچنین بین عملکرد ریاضی و علوم دانشآموزان در آزمون تیمز رابطه مثبت و معناداری وجود داشت (۰/۰۰۱p<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، افزایش سواد خواندن دانشآموزان میتواند در افزایش عملکرد آنها در آزمون تیمز مؤثر باشد.
نرگس کشاورز ولیان، اکرم زارعی گونیانی،
دوره ۱۹، شماره ۹۰ - ( تابستان۱۳۹۹(شهریور) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: پیرامون کارکردهای اجرایی، توانش های عصب روانشناختی و مهار توجه کودکان دارای ناتوانی یادگیری تحقیقات متعددی انجام شده است. اما پژوهشی که به بررسی اثربخشی آموزش کارکردهای اجرایی بر توانشهای عصبروانشناختی و مهار توجه در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش کارکردهای اجرایی بر توانشهای عصبروانشناختی و مهار توجه در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری بود. روش: طرح پژوهش، آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. به منظور انجام این پژوهش نمونهای ۳۰ نفره از جامعه آماری پژوهش (کودکان با ناتوانی یادگیری دوره ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷) به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب و در گروههای آزمایش و گواه به صورت تصادفی گمارش شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل آزمون هوشی ویرایش چهارم (وکسلر، ۲۰۰۳)، آزمون عصب روانشناختی (کانرز، ۲۰۰۴)، پرسشنامه مشکلات یادگیری (ویلکات و همکاران،۲۰۱۱) و مقیاس مهار توجه (دیریبری و رید، ۲۰۰۲) بود. قبل از اجرای متغیر مستقل از هر دو گروه پیشآزمون گرفته شد. سپس گروه آزمایش آموزش کارکردهای اجرایی (صاحبان و همکاران، ۱۳۸۹) را در طی ۸ جلسه آموزشی در طول ۲ ماه دریافت نمود. دادههای به دست آمده توسط تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش کارکردهای اجرایی بر توانشهای عصبروانشناختی و مهار توجه در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری تأثیر معناداری داشته است (۱۳۲,۸۲ f=، ۵۳,۵۵ f=، ۰,۰۰۱ p<). میزان تأثیر آموزش کارکردهای اجرایی بر توانشهای عصبروانشناختی و مهار توجه در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری به ترتیب ۸۱ و ۶۶ درصد بود. نتیجهگیری: بر اساس یافتههای حاصل از این پژوهش، میتوان آموزش کارکردهای اجرایی را به عنوان روشی مؤثر برای بهبود توانشهای عصب روانشناختی و مهار توجه در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری مورد استفاده قرار داد.
نفیسه همایی مراد، سارا باقری، الهام خداداده، فائزه زارعی،
دوره ۱۹، شماره ۹۰ - ( تابستان۱۳۹۹(شهریور) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی خودپنداشت و اضطراب رقابتی صفتی پرداخته اند. اما پژوهشی که به بررسی ارتباط بین خودپنداشت و اضطراب رقابتی پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: بررسی رابطه بین خود پنداشت و اضطراب رقابتی صفتی در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان تهران - پردیس نسیبه بود. روش: پژوهش از نوع توصیفی، همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل ۲۲۳ دانشجوی رشته تربیتبدنی مقطع کارشناسی (۱۹ تا ۲۳ سال) در سال ۱۳۹۷ بود ۱۰۰ نفر به صورت تصادفی از میان دانشجویان شرکتکننده در مسابقات دروندانشگاهی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش عبارت از: پرسشنامۀ سه ارزشی اضطراب رقابتی صفتی SCAT مارتنز و همکاران (۱۹۹۰) و پرسشنامۀ پنج ارزشی خودپنداره ورزشی SCQ راج کمارساراسوت (۱۹۵۷) با تعداد ۴۸ سؤال سنجیده شد. دادهها با استفاده از آزمون پیرسون تحلیل شدند. یافتهها: براساس یافتههای پژوهش، ضریب همبستگی بین شاخصهای اضطراب رقابتی صفتی و خودپنداشت ۰۱۶/۰ بود (۰۵/۰ ≤α) یعنی نوع بازخورد فرد نسبت به خود بدون هرگونه قضاوت شخصی یا مقایسه با دیگران با اضطراب وی هنگام مسابقه ارتباط معناداری نشان داد. نتیجهگیری: افراد با اضطراب بالا از خودپنداشت پائینتری برخوردار بوده و عملکرد ورزشی ضعیفتری را تجربه کردند.
ناهید عبادی سالاری، کبری حاجی علیزاده، اقبال زارعی، کوروش محمدی،
دوره ۱۹، شماره ۹۴ - ( زمستان ۱۳۹۹(دی) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: بی اعتمادی دختران به جنس مخالف از عواملی است که باعث به وجود آمدن مشکلاتی در زندگی دختران می شود. مسئله اینست، اثربخشی درمان گروهی تصمیمگیری مجدد و چشم انداز زمان بر متغیرهای مختلفی تأیید شده است، اما تأثیر این دو درمان بر اعتماد میانفردی، رغبت به ازدواج، ترس از صمیمیت و امیدواری در دختران بیاعتماد به جنس مقابل مغفول واقع شده است. هدف: مقایسه اثربخشی درمان گروهی تصمیمگیری مجدد و چشمانداز زمان بر اعتماد میانفردی، رغبت به ازدواج، ترس از صمیمیت و امیدواری در دختران بیاعتماد به جنس مقابل شهر بندرعباس بود. روش: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل دختران مجرد بیاعتماد به جنس مقابل شهر بندرعباس در سال ۱۳۹۷ بود. ۵۱ نفر به شیوهی نمونهگیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و بهصورت تصادفی در سه گروه آزمایش تصمیمگیری مجدد، آزمایش چشمانداز زمان و گواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش عبارتند از: پرسشنامه های اعتماد در روابط میانفردی رمپل و هولمز (۱۹۸۶)، نسخه دانشجویی رغبت سنج ازدواج حیدری و همکاران (۱۳۸۲)، ترس از صمیمیت دسکاتنر و تلن (۱۹۹۱)، امید میلر میلر و پاورز (۱۹۸۸)، درمان تصمیمگیری مجدد کریمیان و همکاران (۱۳۹۵) و درمان چشمانداز زمان زیمباردو، اسورد و اسورد (۲۰۱۲). تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آنکوا انجام شد. یافته ها: درمان گروهی تصمیم گیری مجدد بر افزایش سطح قابلیت اعتماد (۰/۰۱ p<)، بر آمادگی به ازدواج (۰/۰۵ p<)، بر نگرش به ازدواج (۰/۰۵ p<)، بر امیدواری (۰/۰۱ p<) و بر کاهش سطح ترس از صمیمت (۰/۰۱p<) تأثیر داشت. همچنین درمان گروهی چشم انداز زمان بر افزایش سطح قابلیت اعتماد (۰/۰۱ p<)، بر آمادگی به ازدواج (۰/۰۵ =p)، بر نگرش به ازدواج (۰/۰۵ p<)، بر امیدواری (۰/۰۵ p<) و بر کاهش سطح ترس از صمیمیت (۰/۰۱ p<) تأثیر داشت. نتیجه گیری: درمان گروهی چشم انداز زمان تأثیر بیشتری نسبت به درمان گروهی تصمیم گیری مجدد بر مؤلفه های اعتماد میانفردی، مؤلفه های رغبت به ازدواج، ترس از صمیمیت و امیدواری داشت.
فرشاد زارعی، اسماعیل اسدپور، فرشاد محسن زاده،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۵ - ( پاییز ۱۴۰۰(آذر)، ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: مادران کودکان با فلج مغزی به دلیل وجود کودک مبتلا به فلج مغزی، مستعد فشارهای اجتماعی، اقتصادی، هیجانی و خانوادگی هستند که به کاهش رضایت زناشویی و ادراک کارآمدی آن ها منجر می شود. تحقیقات نشان داده است که درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد روی آوردی حمایتی است که بر رابطه و پذیرش ارزشهای فردی و خانوادگی تاکید دارد و آگاهی و پذیرش را همراه با راهبردهای تعهد و تغییر رفتار بهمنظور افزایش انعطافپذیری روانشناختی به کار میگیرد که موجب افزایش رضایت زوجین و خودکارآمدی آنان گردیده است اما در زمینه انجام این مداخله بر روی مادران دارای کودک فلج مغزی شکاف تحقیقاتی وجود دارد.
هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی بود.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها، شبه آزمایشی از نوع گروه های نابرابر است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای فرزندان با فلج مغزی مراجعهکننده به مراکز آموزشی و توانبخشی معلولین جسمی حرکتی شهر کرمانشاه در سال ۱۳۹۹ بود. نمونه پژوهش ۲۳ نفر از مادران داوطلب بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد (۱۰ نفر) و گروه گواه (۱۳ نفر) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (۱۹۹۷) و خودکارآمدی شرر (۱۹۸۲) استفاده شد. گروه آزمایشی ۱۲ جلسه ۹۰ دقیقهای درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد با توجه به رویآورد هیز (۲۰۰۸) را بهصورت هفته ای یکبار دریافت کردند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر نشان داد که درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی مؤثر است (۰/۰۰۱ ≥P).
نتیجهگیری: بر اساس یافته های حاصل از این پژوهش، می توان رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی را با به کارگیری درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بهبود بخشید.
آذر خزائی، محمدرضا نیلی، اسماعیل زارعی زوارکی، علی دلاور،
دوره ۲۱، شماره ۱۲۰ - ( زمستان ۱۴۰۱ (اسفند)، ۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه: در شیوههای سنتی تدریس دانشآموزان فرصتی برای درگیرشدن در فعالیتهای حل مسئله و مدیریت دانش خود ندارند. لذا تغییر رویکرد آموزش از شیوه حضوری در جهت استفاده از امکانات و منابع برخط اهمیت زیادی پیدا کرده است که منجر به شکلگیری روشهای نوین میشود. یکی از این روشها یادگیری معکوس است که میتواند در جهت رشد مهارتهای اساسی کمک نماید.
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر الگوی یادگیری معکوس بر فراشناخت و حل مسئله دانشآموزان است.
روش: روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانشآموزان ابتدایی شهرستان الشتر بودند. از میان آنها تعداد ۶۰ دانشآموز به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شد. ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامه فراشناختی هارولدانیل و عابدی (۱۹۹۶) و آزمون حلمسئله (محقق ساخته) بود. گروه کنترل به شیوه مرسوم اما برای گروه آزمایش یک بسته آموزشی مبتنی بر الگوی یادگیری معکوس تهیه که در آن فعالیتهای معلم و دانشآموز در سه مرحله قبل و حین و بعد از کلاس طراحیشده بود. دادهها با تحلیل کوواریانس تک متغیری و چندمتغیری تحلیل شد.
یافتهها: با توجه به نتایج بهدست آمده تفاوت بین گروه آزمایش و کنترل در متغیر مهارتهای فراشناختی و حلمسئله معنیدار بود (۰/۰۰۵ p<). یعنی میانگین گروه آزمایش در هر دو متغیر بیشتر از گروه کنترل بوده است.
نتیجهگیری: بر اساس یافتهها میتوان گفت کلاس معکوس به مدیریت بهتر زمان تدریس، پرورش فراشناخت و حل مسئله دانشآموزان کمک کرده است. معلم نیز فرصت بیشتری دارد تا بر مسائل و مطالب مهم تمرکز کند و یادگیری مؤثر و عمیقتری را شاهد باشد.
افشین زارعی، اسماعیل سعدی پور، فریبرز درتاج، حسن اسدزاده،
دوره ۲۳، شماره ۱۳۴ - ( بهار ۱۴۰۳(اردیبهشت)، ۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه: امروزه توجه به باورهای خودکارآمدی و سرزندگی از اهمیت بالایی برخوردار است. تحقیقات نشان داده است که در تغییر رفتار و شناخته، لازم است ارتباط روانشناختی فرد با افکار و احساساتش افزایش یابد که به معنای ایجاد توانایی انتخاب گزینه مناسب از بین گزینه های مختلف و نه انجام عملی که فقط برای اجتناب از افکار، احساس ها، خاطرهها یا امیال آزاردهنده باشد. بنابراین آیا درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با شش فرآیند پذیرش، ارتباط با زمان حال، گسلش، ارزش، مشاهده خود و عمل متعهدانه میتواند منجر به باورهای خودکارآمد و سرزندگی تحصیلی شود؟
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر باورهای خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان بود.
روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانشآموزان سال دوم مقطع متوسطه منطقه ۳ شهر تهران درسال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بودند که از بین این دانش آموزان تعداد ۳۰ نفر به صورت روش نمونه گیری ترکیبی (تصادفی ساده و در دسترس) انتخاب شدند و به تصادف در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از دو پرسشنامه خودکارآمدی شرر (۱۹۸۰) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی مارتین و مارش (۲۰۰۶) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث بهبود باورهای خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان در مرحله پس آزمون شد. (۰/۰۱ p<).
نتیجهگیری: بر اساس یافته های این تحقیق می توان گفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با افزایش انعطاف پذیری روانشناختی بر بهبود باورهای خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی مؤثر بودند، ازاین رو آگاهی از این مداخلات می تواند در دانش آموزان مؤثر واقع شود.
فرشاد زارعی، اسماعیل اسدپور، فرشاد محسن زاده،
دوره ۲۳، شماره ۱۳۴ - ( بهار ۱۴۰۳(اردیبهشت)، ۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه: فلج مغزی یک اختلال عصب شناختی و غیر پیشرونده است که معمولاً در ابتدای زندگی و به دلایل مختلف رخ میدهد و به طور مادامالعمر وجود خواهدداشت و میتواند از کارآیی فرد و خانواده او بکاهد و مشکلات متعدد روانشناختی را بهویژه برای مادران دارای فرزندان با این عارضه ایجاد کند.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی انجام شد.
روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و دارای طرح پیشآزمون-پسآزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزندان با فلج مغزی مراجعهکننده به مراکز آموزشی و توانبخشی معلولین جسمی حرکتی شهر کرمانشاه در سال ۱۴۰۰ بودند. از بین جامعه آماری موردنظر تعداد ۲۶ نفر از مادران مراجعه کننده به مراکز آموزشی و توانبخشی تعیین شده بهصورت نمونهگیری هدفمند و داوطلبانه انتخاب و در دو گروه آزمایش و گروه گواه بهصورت تصادفی گمارش شدند. بهمنظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامههای رضایت زناشویی اولسون (۱۹۸۹) و خودکارآمدی عمومی شرر (۱۹۸۲) استفاده شد. اعضای حاضر در گروه آزمایشی تحت مشاوره گروهی به شیوه مصاحبه انگیزشی فیلدز (۲۰۰۶) شامل ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقهای قرار گرفتند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرمافزار SPSS نسخه ۲۴ مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد مصاحبه انگیزشی بر افزایش نمره کلی رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلجمغزی بهصورت معناداری اثربخش بوده است (۰/۰۵ p<).
نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که مصاحبه انگیزشی بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی تأثیر دارد.
مریم سماواتی، سعید پورروستایی اردکانی، زهرا جامه بزرگ، اسماعیل زارعی زوارکی، خدیجه علی آبادی،
دوره ۲۳، شماره ۱۳۵ - ( بهار ۱۴۰۳(خرداد)، ۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه: با توجه به نقش ریاضی در دنیای دیجیتال امروز، و عدم علاقۀ دانش آموزان و به ویژه آن هایی که اختلال یادگیری دارند به این درس، استفاده از آموزش مجازی در محیط یادگیری سیار با استفاده از روش های نوین آموزشی می تواند به غنی سازی آموزش های مکمل این دانش آموزان و بهبود عملکرد آنان در ریاضی کمک کند. این پژوهش به بررسی تأثیر روش بازی محور انطباقپذیر بر عملکرد ریاضی این دانش آموزان پرداخت.
هدف: هدف انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش بازی محور انطباق پذیر بر عملکرد دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در یک محیط یادگیری سیار بود.
روش: پژوهش حاضر به صورت شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پسآزمون با گروه گواه بود. جامعۀ آماری مشتمل بر دانش آموزان با تشخیص اختلال یادگیری ریاضی در پایه دوم ابتدایی شهرستان ملارد استان تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ بود. انتخاب نمونه به صورت نمونه های در دسترس معرفی شده از مرکز اختلالات یادگیری کوشا شهرستان ملارد مشتمل بر ۱۰ دانش آموز با تشخیص اختلال یادگیری ریاضی بود که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. آزمودنی ها در گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه در خرداد ماه ۱۴۰۲ با استفاده از امکانات شبکۀ آموزشی دانشآموزان (شاد) شامل پیام رسان شاد و شادبوم که حاوی بازی های آموزشی مورد تأیید آموزش و پرورش می باشد، تحت آموزش قرار گرفتند. برای پیش آزمون و پس آزمون از نمونه سؤالات سطح سادۀ آزمون بین المللی کانگورو ۲۰۲۱ استفاده شد. داده های به دست آمده از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از کوواریانس یک طرفه و بوسیلۀ نرم افزار SPSS۲۶ تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد بین نتیجۀ پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (۲۵/۸۷۸ =F، ۰/۰۰۱۰ =p) و گروه گواه و گروه آزمایش نیز در پس آزمون با هم تفاوت معناداری دارند (۶/۳۹۲ =F، ۰/۰۳۹ =p). یافته ها حاکی از آن است که مداخله تأثیرگذار بوده است و می توان گفت که استفاده از روش آموزشی بازی محور انطباق پذیر بر روی عملکرد ریاضی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری تأثیر مثبت دارد.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که استفاده از آموزش بازی محور انطباق پذیر در محیط یادگیری سیار برای دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ریاضی به این دسته از دانش آموزان کمک کردکه بتوانند با توجه به تفاوت سرعت یادگیری و انتخاب شکل محتوای ارائه شده و با حمایت راهنمای آموزشی، عملکرد خود در درس ریاضی را بهیود بخشند. استفاده از این روش توسط مدارس ابتدایی و مراکز اختلالات یادگیری، می تواند به حفظ استمرار فرآیند یاددهی یادگیری کمک کند و از اوقات فراغت دانش آموزان به صورت بهینه برای بهبود عملکرد و تثبیت یادگیری استفاده شود.
حجت فلاح خواجکینی، عاطفه لرکجوری، امیر رضا محمودی، وحید زارعی شریف،
دوره ۲۳، شماره ۱۳۶ - ( تابستان ۱۴۰۳(تیر)، ۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه: طلاق یکی از مسائل اجتماعی است که در سال های اخیر روند افزایشی داشته و تأثیرات منفی بر روی خانواده، فرزندان و جامعه دارد. یکی از عوامل مؤثر بر وقوع طلاق، سوء معاشرت زوجین است که ممکن است منجر به ارتکاب جرائم ناشی از خشونت خانگی، تجاوز، خیانت و قتل شود. با وجود اینکه پژوهش های زیادی در مورد علل و پیامدهای طلاق در ایران انجام شده اند، اما تحقیقات کافی در مورد نقش سوء معاشرت زوجین در وقوع طلاق وجود ندارد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی علل طلاق از سوی متقاضیان ثبت طلاق و خبرگان حوزه طلاق در شهر رشت با تأکید بر ارتکاب جرائم ناشی از سوء معاشرت زوجین و ارائه راهکارهای حقوقی و روانشناختی جهت کاهش پدیده طلاق انجام شد.
روش: روش تحقیق حاضر توصیفی - همبستگی و با ماهیت کاربردی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی متقاضیان ثبت طلاق در شهر رشت بود که از میان آنها ۲۰۰ نفر (۱۰۰ نفر مرد و ۱۰۰ نفر زن) با روش تصادفی ساده انتخاب شده که علل وقوع طلاق، بر اساس روایت خود آنان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت و همچنین خبرگان حوزه طلاق که بهطور مستقیم و غیر مستقیم با این پدیده اجتماعی مرتبط هستند که شامل ۴۲ نفر (از گروه قضات دادگاه خانواده ۱۱ نفر، سردفتران طلاق ۱۱ نفر و مددکاران اجتماعی ۲۰ نفر) بودند. جهت گردآوری اطلاعات از روش میدانی و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد و در نهایت تجزیه و تحلیل دادهها به روش ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام و اسپیرمن در محیط نرمافزار SPSS۲۶ انجام گردید.
یافته ها: بر اساس نتایج تحلیل رگرسیونی، یافتهها نشان داد که بیشترین عاملهای مؤثر جرم در وقوع طلاق مربوط به جرائم جنسی و اخلاقی به ویژه روابط نامشروع در فضای مجازی است (۰۵/۰ p<).
نتیجه گیری: یافتههای این مطالعه حاکی از این بود که سوء معاشرت زوجین میتواند منجر به رفتارهای خلاف قانون و جرم آمیز شود. بنابراین پیشنهاد میشود که برای پیشگیری و کاهش طلاق در جامعه، باید به افزایش سطح آگاهی و مهارتهای ارتباطی زوجین، تقویت رابطه عاطفی و مشارکت در تصمیمگیریهای مشترک، حمایت از خانوادههای در معرض خطر و ارائه خدمات مشاوره ای و روان درمانی مناسب توجه شود.
زینب زارع هرفته، حسن زارعی محمودآبادی، ماریه دهقان منشادی،
دوره ۲۴، شماره ۱۴۸ - ( تابستان ۱۴۰۴(تیر)، ۱۴۰۴ )
چکیده
زمینه: حالات خلقی یک شریک، توانایی انتقال هیجانی به شریک دیگر را دارند که میتواند در یک چرخه تعاملی رخ دهد، و این تعاملات میتوانند تحت تأثیر نیازهای مختلف قرار بگیرند.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نیازهای زیربنایی چرخههای تعاملی هیجانی زوجین ساکن شهر یزد بهصورت تحلیل محتوای کیفی بود.
روش: روش پژوهش، کیفی و مبتنی بر تحلیل محتوای عرفی بود. جامعه آماری شامل زوجین با سن بین ۲۰ تا ۴۵ سال و ساکن شهر یزد بود. نمونهگیری بهصورت هدفمند انجام شد و تا رسیدن به حد اشباع، ۲۷ زوج در یک مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته شرکت کردند. دادههای جمعآوری شده با استفاده از روش ۵ مرحلهای گرانهایم و لاندمن (۲۰۰۴) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل محتوای دادهها در پاسخ به سؤال پژوهش به شناسایی ۶ مقوله اصلی منجر شد که عبارت بود از: صمیمت شناختی-هیجانی، صمیمیت جنسی، صمیمیت زمانی، نیاز به مراقبت و حمایت، نیاز به تعهد و نیاز به آزادی.
نتیجهگیری: بهطور کلی میتوان نتیجه گرفت که راهکارهای بهبود چرخههای تعاملی هیجانی در روابط زوجین شامل درک عمیقتر از نیازهای زیربنایی هر زن و مرد، ارتقاء ارتباط و ارائه حمایت متقابل برای تأمین این نیازها، و استفاده از تکنیکهای مؤثر مانند مشاوره زناشویی یا آموزش مهارتهای ارتباطی میباشد. این راهکارها میتوانند بهبود رضایت و تطابق در روابط زناشویی را تسهیل و تقویت نمایند.