۱۱ نتیجه برای شاکر
آمنه شاکری، یاسر مدنی، سمیه شاهمرادی،
دوره ۱۹، شماره ۸۷ - ( بهار ۱۳۹۹(خرداد) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: اختلافات والد - نوجوان بخشی اجتناب ناپذیر از دوران نوجوانی است. هر چند که تعلق به نسل های متفاوت در هر خانواده ای، ناگریز فاصله ای میان نسل ها ایجاد می کند، اما در خانواده های مهاجر، دشواری گذار از تعارضات دوران نوجوانی، با چالش های رایج بعد از مهاجرت در می آمیزد و تنش هایی را در ارتباط والدین و نوجوان برمی انگیزد. اهمیت موضوع ارتباط والد - نوجوان در خانواده های مهاجر، سبب شده است پژوهش های بسیاری در این زمینه با محوریت گروه های پرجمعیت مهاجران انجام پذیرد، اما پژوهشی که بررسی چالش های ارتباطی والد - نوجوان بپردازد مغفول واقع شده است. هدف: چالش های ارتباطی والد - نوجوان در خانواده های مسلمان ایرانی مقیم آمریکا از نگاه والدین بود.
روش: پژوهش از نوع کیفی با روش پدیدارشناسی بود. جامعه آماری شامل خانواده های مسلمان ایرانی مقیم آمریکا بود که ۱۵ نفر از پدران و مادران به روش نمونه گیری گلوله برفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه ی عمیق نیمه ساختاریافته بود. تحلیل داده ها با روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد. یافته ها: مؤلفه های چالش های ارتباطی والد - نوجوان در خانواده های مسلمان ایرانی مقیم آمریکا از نگاه والدین عبارتند از: تفاوت های فرهنگی، شکاف نسلی زمانی و مکانی و عدم آشنایی کافی والدین مهاجر با محیط مدارس و گروه همسالان فرزندان بود. نتیجه گیری: تفاوت های فرهنگی، شکاف نسلی زمانی و مکانی و عدم آشنایی کافی والدین مهاجر با محیط مدارس و گروه همسالان فرزندان میتواند عملکرد خانواده ی مهاجر را به خطر انداخته و دشواری های ارتباطی میان والدین و نوجوان ایجاد کند.
سعید شاکری، حسین ابراهیمی مقدم، خدیجه ابوالمعالی،
دوره ۱۹، شماره ۸۹ - ( تابستان۱۳۹۹(مرداد) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی عوامل گرایش به استفاده از داروهای نیروزا و بررسی خودکارآمدی، تصویر بدنی و تلقین پذیری ورزشکاران پرداخته اند. اما پیرامون تبیین مدل معادلات ساختاری رابطه گرایش به استفاده از داروهای نیروزا در ورزشکاران بدنسازی براساس خودکارآمدی، تصویربدنی و تلقین پذیری با میانجی گری انگیزش موفقیت شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: تبیین مدل معادلات ساختاری رابطه گرایش به استفاده از داروهای نیروزا در ورزشکاران بدنسازی شهر تهران براساس خودکارآمدی، تصویربدنی و تلقین پذیری با میانجی گری انگیزش موفقیت بود. روش: از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه ورزشکاران رشته بدنسازی باشگاه های شهر تهران در سال ۹۷ بود، تعداد ۶۰۰ نفر به روش تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند.. ابزار عیارتند از: پرسشنامه تلقین پذیری محقق ساخته (۱۳۹۸)، پرسشنامه تصویر بدنی (برون، کش و میکولکا، ۱۹۹۰): پرسشنامه ادارک از موفقیت (رابرتز، ترشو و بلاگی، ۱۹۹۸)، پرسشنامه خودکارآمدی (شوارزر و جروسالم، ۱۹۸۱)، پرسشنامه گرایش به مواد نیروزا (حبیبی و همکاران، ۱۳۹۵). داده ها با مدل معادلات ساختاری و آزمون اثر میانجی تحلیل شد. یافته ها: بین خودکارآمدی و تصویر بدنی با گرایش به استفاده از مواد نیروزا رابطه منفی و معنی داری وجود داشت، بین تلقین پذیری و گرایش به استفاده از مواد نیروزا رابطه معنی داری وجود نداشت، بین تلقین پذیری و گرایش به استفاده از مواد نیروزا رابطه معنی داری وجود نداشت. بین تصویر بدنی و تلقینپذیری با انگیزش موفقیت رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت (۰/۰۱ ˂P)، بین انگیزش موفقیت و گرایش به استفاده از مواد نیروزا رابطه منفی و معنیداری وجود نداشت و بین خودکارآمدی و انگیزش موفقیت رابطه منفی و معنی داری وجود داشت (۰/۰۵ ˂P). نتیجه گیری: نمی توان بر اساس خودکارآمدی، تصویر بدنی و تلقین پذیری گرایش به استفاده از مواد نیروزا را تبیین کرد.
محسن شکوهی یکتا، نگین معتمدیگانه، آمنه شاکری،
دوره ۲۰، شماره ۹۸ - ( بهار۱۴۰۰(اردیبهشت)، ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: رانندگی امری مهم و جدایی ناپذیر در انجام کار، فعالیت های اقتصادی و زندگی اجتماعی است. افزایش سطح شادکامی و ارتقاء خودکارآمدی رانندگان ازجمله عواملی است که با آموزش مهارتهای روانی - اجتماعی قابل حصول است. در کشورهای مختلف توجه ویژه ای به سلامت روان رانندگان می شود و برنامه های متعددی در این زمینه طراحی و اجرا می گردد. به هر حال، در ایران به این مهم توجه نشده است. با توجه به بالا بودن آمار تصادفات ناشی از مشکلات روانشناختی رانندگان در ایران نیاز است که توجه به صحت و سلامت شغلی رانندگان در مرکز توجه ارائه کنندگان خدمات سلامت روان قرار گیرد. هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر بسته آموزشی مهارت های روانی - اجتماعی بر شادکامی و خودکارآمدی عمومی رانندگان بود. روش: روش این پژوهش از نوع شبه تجربی با طرح پیشآزمون - پسآزمون تک گروهی بود. جامعه آماری شامل رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی مناطق ۱ تا ۲۲ شهر تهران بود که از میان آنها ۱۰۱ نفر از رانندگان به صورت گروه نمونه در دسترس انتخابشده و آموزشهای موردنظر را در زمینه بسته آموزشی توانشهای روانی - اجتماعی در تابستان ۱۳۹۵ در دانشگاه خواجهنصیرالدین طوسی دریافت کردند. این پروژه از سال ۱۳۹۰ آغاز شده و در فازهای مخلتف بر روی رانندگانی که متقاضی استخدام در شرکت واحد بودند اجرا گردیده است. برای ارزیابی اثربخشی برنامه آموزشی از دو مقیاس شادکامی مونش (کوزما، استون و استونز، ۲۰۰۰) و مقیاس خودکارآمدی عمومی (شوارتز و جروسلم، ۱۹۹۵) استفاده شد. در این کارگاه ها که طی ۹ جلسه ۸۰ دقیقه ای برگزار شد، رانندگان در زمینههای مدیریت خشم، رانندگی انتقامجویانه، ارتباط مؤثر و مدیریت تنیدگی آموزش دیدند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل اندازه گیری های مکرر و t وابسته تجزیهوتحلیل شد. یافته ها: یافته های بهدستآمده از آزمون تحلیل اندازه گیری های مکرر برای بررسی شادکامی نشان می دهد تفاوت بین میانگین ها در خرده آزمون تجربه مثبت در پیش آزمون (۱۰/۴۹ M=) و پسآزمون (۱۱/۲۹ M=) در سطح ۰/۰۵ P< معنادار است. نتایج حاصل از تحلیل آزمون t وابسته بر رویدادههای حاصل از پرسشنامه ارزیابی خودکارآمدی عمومی نشان می دهد که اگرچه در میانگین نمرات پیشآزمون (۳۱/۸۱ M=) و پسآزمون (۳۲/۶۴ M=) تفاوت وجود دارد، بااینحال این تفاوت از نظر آماری معنادار نیست (۰/۰۵ P>). نتیجه گیری: شرکت در کارگاه توانش های روانی - اجتماعی اثر مثبتی بر عملکرد شرکتکنندگان در زمینه ی افزایش تجربه مثبت داشته است. بااینوجود تحلیل یافته ها، تفاوت معناداری را درزمینهی افزایش احساس مثبت و خودکارآمدی عمومی و کاهش احساس و تجربه منفی نشان نمیدهد. یافته های حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که بسته آموزشی توانشهای روانی - اجتماعی می تواند مداخلهای مؤثر در بهبود سلامت روان رانندگان باشد.
تکتم شفیعی کاهانی، جعفر حسنی، محمد شاکری،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۷ - ( زمستان ۱۴۰۰ (بهمن)، ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: تحقیقات نشان داده است که در بروز علائم وسواس فکری - عملی، کیفیت نظمجویی هیجان، خودکارآمدی و تاب آوری به عنوان تشدیدکننده های مهم دخالت دارند و این علائم در جمعیت عمومی نیز تجربه می شود، اما در این زمینه تحقیقات کمی صورت گرفته است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی علائم وسواس فکری - عملی در جمعیت عمومی بر اساس خودکارآمدی، تاب آوری و نظمجویی شناختی هیجان انجام گرفت.
روش: در این پژوهش از طرح توصیفی - همبستگی استفاده شد. جامعه پژوهش افراد ۱۷ تا ۷۰ شهر تهران بودند (بهار و تابستان ۱۳۹۸)، که ۶۳۶ نفر از آنان به شیوه در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه وسواس فکری – عملی بیل براون (۱۹۸۹)، پرسشنامه نظمجویی شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج (۲۰۰۱)، پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویدسون (۲۰۰۳) و پرسشنامه خود کارآمدی شرر و مادوکس (۱۹۸۲) گردآوری شد. برای تحلیل دادهها از آزمونهای پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که سرزنش دیگری، نشخوار فکری و فاجعه سازی با علائم وسواس فکری - عملی رابطه مثبت معناداری دارند
(۰/۰۱ >P). متغیرهای پذیرش (۰/۰۵ >P)، تمرکز مجدد بر برنامهریزی، ارزیابی مجدد، دیدگاه گیری، تابآوری و خودکارآمدی با علائم وسواس فکری - عملی رابطه منفی معناداری دارند (۰/۰۱ >P). همچنین، سرزنش دیگری، نشخوار فکری و فاجعه سازی به صورت مثبت، ولی تاب آوری و خودکارآمدی به صورت منفی علائم وسواس فکری - عملی را پیش بینی کردند (۰/۰۱ >P).
نتیجهگیری: بنابر یافته ها می توان نتیجه گرفت که کاهش استفاده از تنظیم شناختی هیجان سازش نایافته و ارتقای خودکارآمدی ، تاب آوری و تنظیم شناختی هیجان سازگارانه می تواند موجب کاهش علائم وسواس فکری - عملی در میان جمعیت عمومی شود.
حسن جعفرپور، بهمن اکبری، ایراج شاکرنیا، سامره اسدی مجره،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۷ - ( زمستان ۱۴۰۰ (بهمن)، ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: بررسی پیشینه نشان می دهد که آموزش نظم جویی هیجانی و ذهن آگاهی هر یک منجر به ارتقاء انعطاف پذیری شناختی و تعامل والد - فرزند شده اند؛ اما هنوز مشخص نیست کدام یک از این مداخلات می توانند در طول زمان اثربخشی بیشتری داشته باشند.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش نظمجویی هیجانی و ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و تعامل والد - فرزند در مادران دارای کودکان مبتلا به کمتوانی ذهنی خفیف انجام شد.
روش: پژوهش از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مادران دارای کودکان مبتلا به کم توانی ذهنی خفیف مراجعهکننده به مدارس استثنایی شهر رشت در سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ بودند. ۳۶ نفر به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه ۱۲ نفری قرارگرفتند. گروههای آزمایش تحت آموزش نظم جویی هیجانی
(۸ جلسه ۹۰ دقیقهای) و ذهن آگاهی (۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، ۲۰۱۰) و مقیاس رابطه والد - فرزند (پیانتا، ۱۹۹۴) بودند. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس مختلط انجام شد.
یافته ها: آموزش نظم جویی هیجانی و ذهن آگاهی بر بهبود انعطاف پذیری شناختی و تعامل والد - فرزند و مؤلفه های آنها در مراحل پسآزمون و پیگیری مؤثر بودند؛ همچنین در مرحله پیگیری تفاوت معناداری بین دو مداخله در این متغیرها مشاهده نشد (۰/۰۱ >P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج می توان گفت آموزش نظم جویی هیجانی و ذهن آگاهی با ارتقای بازسازی هیجانی، کاهش پردازش خود ارجاعی منفی و افزایش توانایی انجام رفتارهای هدفمند، آگاهی از تجربیات لحظه حاضر و برگرداندن توجه بر سیستم شناختی و پردازش کارآمدتر اطلاعات، در نهایت باعث بهبود انعطاف پذیری شناختی و تعامل والد - فرزند مادران دارای کودکان مبتلا به کمتوانی ذهنی خفیف شدند.
سیده زهرا سیدنوری، عباسعلی حسینخانزاده، عباس ابوالقاسمی، ایرج شاکرینیا،
دوره ۲۱، شماره ۱۱۱ - ( بهار ۱۴۰۱(خرداد)، ۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه: بیشترکودکان دارای اختلال کمبودتوجه / فزونکنشی در هر دو جنبۀ سرد (شناختی) و گرم (عاطفی، انگیزشی) کنشهای اجرایی دچار نارساییاند، با اینحال، مداخلات، بیشتر بر جنبۀ سرد این کنشها تمرکز کردند.
هدف: پژوهش حاضر بهمنظور بررسی اثربخشی آموزش کنشهای اجرایی گرم و سرد در دو سطح والد و کودک بر کنشهای اجرایی کودکان دارای اختلال کمبود توجه / فزونکنشی انجام شد.
روش: طرح پژوهش حاضر شبهآزمایشی از نوع پیشآزمون، پسآزمون با گروه گواه بود. جامعۀ آماری پژوهش شامل تمامی کودکان ۹ تا ۱۲ ساله دارای اختلال کمبود توجه / فزونکنشی شهر رشت بودند که در سال تحصیلی ۱۴۰۰ به مراکز درمانی، آموزشی مراجعه کردند. نمونۀ پژوهش شامل ۲۶ کودک دارای اختلال کمبود توجه / فزونکنشی از جامعۀ آماری ذکر شده بود که برحسب شرایط ورود و خروج پژوهش به روش در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروههای آزمایش و گواه تقسیم شدند. کودکان گروه آزمایش و مادران آنها هرکدام برنامۀ مداخلهای کنشهای اجرایی گرم و سرد را طی ۱۰ جلسه دریافت کردند. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامۀ جمعیت شناختی، مقیاس درجهبندی کانرز (۱۹۹۹) و پرسشنامۀ کنشهای اجرایی (جوجیا، ۲۰۰۰) بود. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد آموزش کنشهای اجرایی گرم و سرد در دو سطح والد و کودک بر تمامی مؤلفههای کنشهای اجرایی کودکان دارای اختلال کمبود توجه / فزون کنشی اثر معناداری داشت (۰/۰۱ >P).
نتیجهگیری: براساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که مداخلات چندوجهی در سطوح مختلف کودک و والدین به طور همزمان و همچنین تمرکز بر همۀ انواع کنشهای اجرایی در درمان اختلال کمبود / توجه فزونکنشی میتواند بسیار تأثیرگذار باشد.
مرضیه سزگلی شاه خاصه، جعفر حسنی، محمد شاکری،
دوره ۲۱، شماره ۱۲۰ - ( زمستان ۱۴۰۱ (اسفند)، ۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه: میگرن درد مزمن، پیچیده و چندبعدی است که از عوامل زیستشناسی، روانشناختی و اجتماعی ریشه میگیرد و بار اقتصادی سنگینی بر بیماران، سیستم بهداشت جهانی و جامعه تحمیل میکند، تحقیقات زیادی بر اثربخش بودن درمان شناختی - رفتاری و درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهنآگاهی بر سردردهای میگرنی انجام شده است. اما در زمینه تأثیر روانشناختی این درمان ها بر پریشانی روانشناختی و مقایسه آن ها در جامعه مورد تحقیق شکاف تحقیقانی وجود دارد.
هدف: پژوهش حاضر بهمنظور بررسی مقایسه اثربخشی درمان شناختی - رفتاری و درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روانشناختی در بیماران مبتلا به سردرد میگرنی انجام شده است.
روش: پژوهش حاضر از نوع شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون سه گروهی میباشد. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به سردرد میگرنی مراجعه کننده به کلینیک مغز و اعصاب مشهد در نیمه اول سال (۱۳۹۹) بود. پس از مشخص شدن شرایط ورود و خروج از پژوهش و اجرای اولیه پیشآزمون تعداد ۴۵ نفر واجد شرایط انتخاب و به شکل تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) جایگزین شدند. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه مقیاس افسردگی – اضطراب - استرس (لاویبوند و لاویبوند، ۱۹۹۸) استفاده شد. دادهها از طریق کواریانس چند متغییره و آزمون تعقیبی بنفرونی مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: بر اساس نتایج حاصل، هر دو روش مداخلاتی شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (۰/۰۵ >P) و شناختی - رفتاری (۰/۰۵ >P) بهطور معناداری موجب کاهش سطح پریشانی روانشناختی در بیماران گردیدند، اما میزان تأثیر مداخله شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش پریشانی روانشناختی بیشتر بود. میانگین هر سه متغیر افسردگی (۰/۰۰۱ >P)، اضطراب (۰/۰۰۱ >P) و استرس (۰/۰۱ >P) در گروه درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی نسبت به دو گروه دیگر پایینتر است؛ و همچنین میانگین افسردگی (۰/۰۰۱ >P)، اضطراب (۰/۰۲ >P) و استرس (۰/۰۰۱ >P) در گروه درمان شناختی - رفتاری بهطور معناداری پایینتر از گروه گواه است. بنابراین، اگرچه هر دو مداخله درمان شناختی - رفتاری و درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی موجب کاهش معنادار افسردگی، اضطراب و استرس مبتلایان به سردرد میگرنی شدهاند، اما درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بهطور معناداری از درمان شناختی - رفتاری اثربخشتر بوده و بهطور معناداری عملکرد موفقتری در کاهش ابعاد پریشانی روانشناختی داشته است.
نتیجهگیری: روش درمانی شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهنآگاهی تأثیر بیشتری بر پریشانی روانشناختی در بیماران مبتلا به میگرن دارد؛ بنابراین توصیه میشود از این روش بهعنوان درمان مکمل استفاده شود.
مهین حسن فامیان، علی خادمی، علی شاکر، علی زینالی، رحیم اصغری،
دوره ۲۲، شماره ۱۲۹ - ( پاییز ۱۴۰۲(آذر)، ۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه: سرطان سینه در زنان، یکی از انواع سرطان های شایع در جهان است که پیامدهای منفی بسیاری بر وضعیت عاطفی، روانی و هیجانی زنان برجای می گذارد. به دلیل ماهیت روانی سرطان سینه، مداخلات روانشناختی کانون تمرکز برخی مطالعات بوده است. به نظر میرسد توجه بیشتر به مداخلات روانشناختی جهت کاهش رنج روانی زنان مبتلا به سرطان سینه ضروری است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان روایتی و درمان شناختی-رفتاری برخودکارآمدی درد و امیدواری در بیماران سرطان پستان متاستاتیک مقاوم به درمان صورت گرفت.
روش: پژوهش حاضر کاربردی و به شیوه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه کنترل بود. جامعهی آماری پژوهش حاضر شامل کلیهی بیماران زن مبتلا به سرطان پستان متاستاتیک مقاوم به درمان مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی شهرستان ارومیه (۱۴۰۰) بود. با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند از نوع در دسترس ۴۵ بیمار انتخاب و در دو گروه آزمایش (درمانروایتی، درمان شناختی-رفتاری) و یک گروه گواه (هر گروه ۱۵ نفر) به صورت کاملاً تصادفی جایگزین شدند. ابزار جمعآوری دادهها شامل مقیاس خودکارآمدی درد (۱۹۸۹)، مقیاس امیدواری اشنایدر (۱۹۹۱) بود. گروه آزمایش اول و دوم هریک ۸ جلسه تحت درمان روایت درمانی وایت و اپستون (۱۹۹۰) و مداخله شناختی-رفتاری ویلدرموت (۲۰۰۸) قرار گرفتند. پس از ۱ ماه پیگیری انجام شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS-۲۶ و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی LSD تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: افرادی که روایت درمانی را تجربه کردهاند در مقایسه با افراد شرکت کننده در درمان شناختی-رفتاری نمرات بیشتری در خودکارآمدی درد و امیدواری کسب کرده بودند (۰۵/۰ p<). بدین معنا که درمان روایتی نسبت به درمان شناختی-رفتاری بر خودکارآمدی درد و امیدواری اثربخشی بیشتری داشته و در مرحله پیگیری این میزان معناداری پایدار بود.
نتیجهگیری: هر دو رویکرد روایت درمانی و درمان شناختی-رفتاری بر خودکارآمدی درد و امیدواری اثربخش بوده ولی روایت درمانی نسبت به دو گروه دیگر اثربخشی بیشتری بر بهبود خودکارآمدی درد و امیدواری بیماران مبتلا به سرطان پستان متاستاتیک مقاوم به درمان دارد. لذا تکرار این پژوهش در گروهها و نمونههای بیشتر پیشنهاد میشود.
جمشید پوررحیمی، علی زینالی، علی شاکر دولق،
دوره ۲۴، شماره ۱۴۸ - ( تابستان ۱۴۰۴(تیر)، ۱۴۰۴ )
چکیده
زمینه: زوجهای دچار طلاق عاطفی در زندگی زناشویی دارای مشکلات فراوانی از جمله افزایش دلزدگی زناشویی و نگرشهای ناکارآمد هستند و ضروری است از رویکردهای درمانی مؤثرتر مانند زوج درمانی جهت کاهش مشکلات آنها استفاد کرد.
هدف: هدف این مطالعه تعیین اثربخشی زوج درمانی هیجانمدار بر دلزدگی زناشویی و نگرشهای ناکارآمد در زوجین با شرایط طلاق عاطفی بود.
روش: پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زوجهای دچار طلاق عاطفی مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهر رشت در سال ۱۴۰۲ بودند که از میان آنها ۲۰ زوج (۴۰ نفر) با روش نمونهگیری هدفمند بهعنوان نمونه انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه مساوی آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش ۹ جلسه ۹۰ دقیقهای (هفتهای یک جلسه) تحت زوج درمانی هیجانمدار (جانسون، ۲۰۱۹) قرار گرفت و گروه گواه در لیست انتظار برای آموزش ماند. دادهها با پرسشنامه طلاق عاطفی (گاتمن، ۱۹۹۴)، پرسشنامه دلزدگی زناشویی (پاینز، ۱۹۹۶) و مقیاس نگرشهای ناکارآمد (ویسمن و بک، ۱۹۷۸) جمعآوری و با روشهای تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی در نرمافزار SPSS-۲۳ تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که زوج درمانی هیجانمدار باعث کاهش معنیدار دلزدگی زناشویی و نگرشهای ناکارآمد در زوجهای با شرایط طلاق عاطفی شد و این نتایج در مرحله پیگیری نیز حفظ شد (۰۰۱/۰P<) و ۴۴ درصد تغییر دلزدگی زناشویی و ۳۷ درصد تغییر نگرشهای ناکارآمد نتیجه زوج درمانی هیجانمدار بود.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این پژوهش، مشاوران و درمانگران میتوانند از روش زوج درمانی هیجانمدار در کنار سایر روشهای درمانی جهت بهبود ویژگیهای روانشناختی بهویژه کاهش دلزدگی زناشویی و نگرشهای ناکارآمد زوجهای دچار طلاق عاطفی بهره ببرند.
مریم شاکرمی، حسنعلی ویسکرمی، مسعود صادقی،
دوره ۲۴، شماره ۱۴۸ - ( تابستان ۱۴۰۴(تیر)، ۱۴۰۴ )
چکیده
زمینه: اعتقاد بر این است که یکی از تأثیرگذارترین عوامل موفقیت نوجوان، سازگاری تحصیلی است و پیامدهای مهمی در تواناییهای نوجوانان برای موفقیت در مدرسه و بزرگسالی دارد. ساختار و جو عاطفی خانواده در کنار آموزش مهارتهای تنظیم هیجانی به نوجوان میتواند زمینه را برای سازگاری هیجانی، تحصیلی و اجتماعی فراهم کند؛ بنابراین انجام یک مطالعه در جهت عوامل تأثیرگذار بر سازگاری دانشآموزان یک ضرورت اساسی در دوران نوجوانی است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجیگرنظمجویی هیجان در رابطه بین جو عاطفی خانواده و سازگاری تحصیلی بود.
روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی که به روش مدلیابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر خرمآباد در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ تشکیل دادند. نمونه پژوهش ۳۱۵ نفر از دانشآموزان دوره دوم شهر خرمآباد بود که به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس جو عاطفی خانواده هیلبرن (۱۹۶۴)، مقیاس تنظیم هیجان گراس و جان (۲۰۰۳) و مقیاس سازگاری تحصیلی بیکر و سریاک (۱۹۸۴) استفاده شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از نرم افزار SPSS,۲۲ با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و نرمافزار Smart PLS,۳ برای مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد تمام ابعاد جو عاطفی خانواده و نظمجوییهیجان با نمره کل سازگاری تحصیلی رابطه مثبت و معنیداری دارند
(۰۵/۰ >P). نتایج حاصل از مدلسازی معادلات ساختاری نشان داد که جو عاطفی خانواده اثر مستقیم و معنیداری بر سازگاری تحصیلی ندارد؛ بلکه از طریق نقش میانجیگر نظمجویی هیجانی رابطه غیرمستقیم خوبی با سازگاری تحصیلی دارد (۰۵/۰ >P).
نتیجهگیری: بنابراین با آموزش مهارتهای تنظم جویی هیجانی به والدین و دانشآموزان میتوان نقش سایر عواملی که منجر به ناسازگاری و عدم انطباق دانشآموزان میشود را به نسبت تعدیل کرد. لذا به مسئولین آموزش و پرورش پیشنهاد میشود تا آموزش روابط والد- فرزند و مهارتهای نظمجویی هیجانی را در یک الگوی متقابل والدین و دانشآموزان در دستور کار قرار دهند.
محمد شاکر محمود الاکی، محمد حسنی،
دوره ۲۵، شماره ۱۵۹ - ( بهار ۱۴۰۵(خرداد)، ۱۴۰۵ )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر باهدف ارتقا نگرش های یادگیری و مهارت های فراشناختی دانش آموزان شهر دیالی-بعقوبه در درس زیست شناسی از طریق راهبرد های یادگیری خود تنظیمی و باور های انگیزشی انجام گرفت.
روش: روش پژوهش حاضر توصیفی – همبستگی بود، جامعه آماری آن شامل کلیه ی دانش آموزان شهر دیالی-بعقوبه در درس زیست شناسی به تعداد ۴۵۰۰ نفر بودند که با استفاده از فرمول کرجسی و مورگان(۱۹۷۰) تعداد ۳۵۷ نفر نمونه با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند، جهت جمعآوری دادههای تحقیق از پرسشنامه باورهای انگیزشی پنتریچ و همکاران (۱۹۹۱)، راهبردهای یادگیری خود تنظیمی پینتریچ و دی گروت (۱۹۹۰)، نگرش به یادگیری زیست اکپینر و همکاران (۲۰۰۹) و مهارت های فرا شناختی ولز (۱۹۹۷) استفاده شد. پس از تایید روایی پایایی پرسشنامه ها با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب۸۹/۰ ، ۹۰/، ۸۷/ و ۸۵/۰ برآورد شد. جهت بررسی فرضیه ها از آزمون همبستگی و رگرسیون چند متغیره با استفاده از نرمافزار آموس ۲۳استفاده شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد بین بین راهبرد های یادگیری خود تنظیمی با نگرش های یادگیری (۳۸۴/۰= r) رابطه معنی دار وجود داشت. همچنین راهبرد های یادگیری خود تنظیمی بر مهارت های فراشناختی (۲۲۱/۰= β) تاثیر داشت، و بین راهبرد های یادگیری خود تنظیمی با باور های انگیزشی (۴۷۱/۰= r) رابطه معنی دار وجود داشت.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد باور های انگیزشی بر نگرش های یادگیری (۵۴۴/۰= β) تاثیر داشت. وبین باورهای انگیزشی با مهارت های فراشناختی (۵۷۰/۰ = r) رابطه معنی دار وجود داشت. همچنین بین راهبرد های یادگیری خود تنظیمی با مهارت های فراشناختی با نقش میانجی باورهای انگیزشی (۲۶۸/۰ = r) رابطه معنی دار وجود داشت. بر طبق یافته های بدست آمده بین راهبرد های یادگیری خود تنظیمی با نگرش های یادگیری با نقش میانجی باورهای انگیزشی (۲۵۶/۰ = r) رابطه معنی دار وجود داشت.