۳۰ نتیجه برای عابدی
فاطمه حمزوی عابدی، فاطمه باقریان، محمدعلی مظاهری،
دوره ۱۳، شماره ۵۲ - ( ۱۲-۱۳۹۳ )
چکیده
این پژوهش میکوشد با مقایسۀ ادراک جوان زنان از هنجارهای زن- جنسویژگی در سه گروه ایرانی، کانادایی و مهاجران ایرانی در کانادا، به شناخت زن- جنسویژگی در دو فرهنگ متفاوت و جایگاه گروه مهاجران در مقایسه با کشور مبدأ و مقصد بپردازد. چهل و پنج دانشجوی ایرانی، بیست و یک دانشجوی کانادایی و نوزده دانشجوی ایرانی-کانادایی در گروههای متمرکز به بحث دربارۀ زن- جنسویژگی پرداختند. دادهها با روش تحلیل محتوا کدگذاری و فراوانیهای اشاره به هر تم محاسبه شد. فراوانی تمهای مشترک هر سه گروه توسط آزمون مجذور خی مقایسه و سپس تفاوت های دو به دو توسط آزمون t مستقل بررسی شد. تحلیل محتوای هنجارهای زن-جنسویژگی در گروه ایرانی به نه، در گروه کانادایی به شش و در گروه مهاجر به نه مؤلفه زن- جنسویژگی انجامید. پنج مولفه از جمله "جهتگیری به سمت موفقیت" و "صفات زنانه" از جمله اشتراکات و هنجارهایی همچون "نجابت" و "توجه به امنیت شخصی" از تمایزات این سه گروه بودند. تمایزات یافت شده از یک طرف با تفاوتهای فرهنگی ایران و کانادا هماهنگ بوده و از طرف دیگر برگرفته از ویژگیهای زندگی مهاجران بود.
نگین برات دستجردی، یاسمین عابدینی، ایران بهشتی مآل،
دوره ۱۳، شماره ۵۲ - ( ۱۲-۱۳۹۳ )
چکیده
آموزش از راه دور موقعیت جدیدی را برای آموزش شاغلان و کسانی که نمیتوانند برای یادگیری در مدارس و دانشگاهها حاضر شوند، فراهم ساخته است لذا هدف اصلی این پژوهش امکانسنجی آموزشهای مجازی در ارتقاء بهرهوری منابع انسانی سازمان آموزش و پرورش استان اصفهان بوده است. بدینمنظور تأثیرات، تهدیدات، فرصتها، نقاط قوت و ضعف اجرای دورههای مجازی در سازمان آموزش و پرورش بررسی شده است. نوع پژوهش توصیفی- پیمایشی است. برای حصول منظور، ابتدا با بررسی ادبیات تحقیق و مصاحبه با صاحبنظران متغیرهای مورد نظر مشخص شد و سپس بر این اساس پرسشنامه محقق ساختهای تهیه شد و در بین گروه ۱۴۱ نفری از کارشناسان و متخصصان بخش فناوری آموزشی و آموزش مجازی توزیع شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. نتایج آزمون T نشان داد که دورههای مجازی بر ارتقاء بهرهوری منابع انسانی در سازمان آموزش و پرورش تأثیر داشته است (۰۱ /۰ < p و ۰/۰۵ p<). همچنین از میان فرصتها (میزان مهارت مجریان دورههای مجازی)، تهدیدات (عدم وجود زیرساختهای ارتباطی قوی مثل اینترنت پرسرعت و شبکۀ فیبر نوری)، نقاط قوت (ایجاد انگیزه در بین کارکنان آموزش و پرورش با تشویق و تقدیر) و نقاط ضعف (فقدان محتوای جذاب و مؤثر آموزشی در اجرای دورههای مجازی) بالاترین میانگین را در بین متغیرهای مورد بررسی داشتند.
سیدحشمتاله مرتضویزاده، یاسمین عابدینی،
دوره ۱۴، شماره ۵۴ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده
تحقیق مهارتی است که برای هر دانشجویی مهم است. این مقاله با هدف شناسایی و طبقهبندی مشکلات درس روش تحقیق از دیدگاه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان، پردیس کوثر یاسوج انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان سال دوم پردیس کوثراست که این واحد درسی را با موفقیت گذرانده اند. با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند ۴۰ نفر انتخاب شد. روش پژوهش از نوع دلفی بوده که نوعی ارزیابی کیفی است. ابزار مورد استفاده پرسشنامه محققساخته بود و برای تحلیل دادهها از فراوانی و درصد فراوانی استفاده شد. یافتهها نشان دادکه مشکلات درس روش تحقیق را میتوان به سه بخش؛ آموزشی، نگرشی و ساختاری تقسیم کرد. با توجه به نتایج بهدست آمده و نیاز فوری دانشجو- معلمان جهت کسب مهارتهای علمی و عملی تحقیق بهتر است مسؤولان دانشگاه فرهنگیان درباره نحوه تدریس این درس، تعداد دانشجویان آن برای هر استاد و همچنین ساعت اختصاص داده شده به آن درس تجدید نظر کنند.
یاسمین عابدینی،
دوره ۱۵، شماره ۵۷ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
خودمهارگری مهارتی مشابه با خودتنظیمی است که بهنظر میرسد برای کسب موفقیت در دنیای مملو از فناوری های امروزی ضروری باشد. هدف پژوهش حاضر پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی بر اساس خودمهارگری، اعتیاد به فناوری ها، جنسیت و ابتلا به کمتوجهی/ فزونکنشی بود. به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای مرحله ای تعداد ۳۶۰ نفر از دانش آموزان دبیرستانی بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه خودمهارگری (SCQ)، پرسشنامه اعتیاد به فناوری ها ((TAQ و چک لیست تشخیصی اختلال کمتوجهی/ فزونکنشی (ADDCL) بود. جهت تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه و آزمون یومن ویتنی استفاده شد. یافته ها نشاندهنده وجود رابطۀ معنادار بین خودمهارگری، اعتیاد به فناوری ها و پیشرفت تحصیلی و همچنین تفاوت الگوی این رابطه در دخترها و پسرها بود. مشاهده شد که ابتلا به کمتوجهی/ فزونکنشی پیشبینیکننده خوبی برای پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دبیرستانی است. همچنین رابطه منفی و معناداری بین خودمهارگری با کمتوجهی/ فزونکنشی و اعتیاد به فناوری ها مشاهده شد.
نگین برات دستجردی، یاسمین عابدینی،
دوره ۱۵، شماره ۵۹ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
استفاده از تنآوا بهعنوان یک ابزار تکنولوژی سیار برای کمک به فرایند یاددهی- یادگیری میتواند بسیار مؤثر باشد لذا هدف پژوهش بررسی نقش استفاده از تنآوا برخودکارآمدی تحصیلی فراگیران در یادگیری زبان انگلیسی از دیدگاه اساتید و مدرسان زبان انگلیسی میباشد. روش پژوهش توصیفی- پیمایشی بوده است. جامعه آماری پژوهش شامل دبیران زبان انگلیسی مقطع دبیرستان استان اصفهان میباشد که با روش نمونهگیری تصادفی تعداد ۲۰۰ نفر بهعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این تحقیق پرسشنامه محققساخته بود. دادهها در دو سطح توصیفی و استنباطی توسط نرمافزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان دادکه بین نقش، نوع و میزان استفاده از تنآوا برخودکارآمدی تحصیلی فراگیران در یادگیری زبان انگلیسی در رابطه معناداری وجود دارد. (P≤۰/۰۵) همچنین بین نوع و میزان استفاده از تنآوا بر خودکارآمدی تحصیلی فراگیران در یادگیری توانشهای چهارگانه زبان انگلیسی (خواندن- نوشتن- شنیدن و گفتن) رابطه معناداری وجود دارد. (p≤۰/۰۵) بر اساس یافتهها میتوان نتیجه گرفت از امکانات و نقشهای تنآوا در جهت بهبود فرایند درسی و بالا بردن کیفیت یادگیری زبان انگلیسی میتوان استفاده کرد.
نگین برات دستجردی، یاسمین عابدینی، عذرا شالباف،
دوره ۱۶، شماره ۶۱ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
هوش معنوی بیانگر مجموعهای از تواناییها، ظرفیتها و منابع معنوی میباشد که کاربست آنها در امور مخنلف زندگی از جمله تحصیل میتواند موجب افزایش انطباقپذیری افراد و توانابی آنها در فعالیتهای مختلف شود. بنا بر تحقیقات انجام شده افرادی که هوش معنوی بالاتری دارند در فعالیتهای خود نستوهتر، واجد پشتکار، طالب پیشرفت بیشتری میباشند لذا هدف از پژوهش حاضر پیشبینی پیشرفت تحصیلی دانشجویان دورههای مجازی بر اساس نستوهی، هوش معنوی و جنسیت آنان بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. نمونه پژوهش شامل ۱۵۰ نفر از دانشجویان آموزش از راه دور بود که با روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه هوش معنوی (کینگ، ۲۰۰۸) و پرسشنامه سنجش نستوهی (بشارتی، ۱۳۸۷) بود. دادهها در دو سطح توصیفی و استنباطی با استفاده از نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشاندهنده رابطه معناداری بین هوش معنوی و نستوهی کلی در دانشجویان با ضریب همبستگی نسبتاً متوسط و در سطح معناداری ۹۷% بود (۰/۰۳> Pو ۰/۲۲۴= r) همچنین از بین زیرمؤلفههای نستوهی، بعد تعهد و کنترل با هوش معنوی کلی با ضریب همبستگی متوسط و در سطح اطمینان ۹۹% (P≤ ۰/۰۰۱و ۰/۰۳ = r) و زیرمؤلفههای مقابله با مشکلات، سجایای اخلاقی و خودآگاهی با ضریب همبستگی متوسط و در سطح اطمینان ۹۸% رابطه معناداری داشت (P≤ ۰/۰۰۲و ۰/۲۵۱ =r). در بررسی تفاوتهای جنسیتی نیز تفاوت معناداری بین دختران و پسران مشاهده شد و میانگین دختران در هوش معنوی و پسران در نستوهی بالاتر بود. بین جنسیت و نستوهی با پیشرفت تحصیلی هم رابطه معناداری وجود داشت.
عباس مرزبان، محمدرضا عابدی، پریسا نیلفروشان،
دوره ۱۷، شماره ۷۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه: یکی از راه های افزایش و بهبود عملکرد تحصیلی خودکارآمدی دانش آموزان در امر تحصیل است از این رو سؤال اصلی تحقیق این است که آیا روش مشاوره مسیر شغلی مبتنی بر نظریه شناختی اجتماعی بر روی آن اثربخش است؟ هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روش مشاورۀ مسیر شغلی مبتنی بر نظریۀ شناختی-اجتماعی بر خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان بود. روش: روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و دو گروه گواه بود. جامعۀ پژوهش شامل کلیۀ دانشآموزان متوسطه دوم شهرستان شهریار است. نمونۀ پژوهش۸۰ دانش آموز (۴۰ دختر و ۴۰ پسر) انتخاب شدند و به صورت تصادفی به چهار گروه (دو گروه مداخله و دو گروه گواه) تقسیم شدند. ابزار پژوهش، مقیاس خودکارآمدی تحصیلی بود. یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس مکرر نشان دادند که تأثیر شیوۀ مشاورۀ مبتنی بر نظریۀ شناختی-اجتماعی بر خودکارآمدی تحصیلی معنی دار بود و همچنین آزمون مقایسه های زوجی شفه در سه مرحلۀ پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری نشان داد که میانگین ها در پس آزمون افزایشیافته (۰/۰۱>p) و تا پیگیری ثبات داشته است. شیوۀ مشاورۀ مسیر شغلی مبتنی بر نظریۀ شناختی-اجتماعی بر خودکارآمدی تحصیلی تأثیرگذارند. نتیجهگیری: می توان با شناسایی افراد دارای خودکارآمدی پایین و شرکت دادن آنها در جلسات مشاورۀ شناختی-اجتماعی به بهبود کیفیت آموزش و رسیدن به اهداف سیستم آموزشی کمک نمود و زمینۀ استفادۀ هر چهبهتر افراد از توانمندی ها و استعداد های بالقوه و بهبود عملکرد را فراهم نمود.
علیرضا بابادی، محمد باقر کجباف، ابوالقاسم نوری، محمدرضا عابدی،
دوره ۱۹، شماره ۸۶ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: پرخوری و چاقی می تواند علل و دلایل روانشناختی داشته باشد. اما مسئله اصلی اینست: دلایل روانشناختی پرخوری افراد چاق کدام ها هستند؟ هدف: هدف پژوهش حاضر تجارب زیسته افراد چاق در پرخوری: بررسی دلایل روانشناختی پرخوری افراد چاق در اصفهان بود. روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی بود. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه افراد بزرگسال مبتلا به اضافه وزن شهر اصفهان در سال ۱۳۹۷ بودند. ۱۴ فرد بزرگسال مبتلا به اضافه وزن به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار عیارتند از: مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته. داده ها، با استفاده از روش هفت مرحلهای کلایزی تحلیل شد. یافته ها: نتایج بهدستآمده از تحقیق شامل ۱۱۵ مفهوم، ۲۵ مقوله و ۵ مضمون بود. مضمونهای استخراجشده عبارتاند از: ۱) استرس ۲) بد تنظیمی هیجانی ۳) انتظارات و ارزشها ۴) ویژگیهای شخصیتی و ۵) خلق منفی. نتایج این بررسی صریحاً بیانگر نقش خلق منفی و به خصوص بدتنظیمی هیجانی در بروز پرخوری در افراد مبتلابه چاقی است. نتیجهگیری: عدم مهارتهای لازم در مدیریت استرس، هیجانات و روابط و همراه با ویژگیهای شخصیتی خاص میتواند منجر به بروز پرخوری در افراد چاق شود.
مرضیه شرکت، مهرداد کلانتری، مسعود آذربایجانی، محمدرضا عابدی،
دوره ۱۹، شماره ۸۸ - ( تابستان۱۳۹۹(تیر) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: تحقیقات متعدد به اثربخشی هوش معنوی بر متغیرهای روانشناختی مختلفی پرداختهاند، اما پژوهشی که به تأثیر هوش معنوی بر میزان هوش معنوی، بهزیستی روانشناختی، اضطراب و افسردگی بپردازد مغفول مانده است. هدف: بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر ارتقاء هوش معنوی باول بر هوش معنوی، بهزیستی روانشناختی، اضطراب و افسردگی دانشجویان بود. روش: از نوع شبه آزمایشی بود. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان دانشگاه اصفهان بود که ۴۰ نفر از آنها در سال ۱۳۹۷ به شکل در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آموزش یا گواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش عبارتاند از: پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (۲۰۰۲)، اضطراب (۱۹۹۳) و افسردگی بک (۱۹۹۶)، و هوش معنوی کینگ (۲۰۰۸) و آموزش هوش معنوی بوول (۲۰۰۴). تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغییره انجام شد. یافته ها: آموزش هوش معنوی باول در گروه آموزش سبب ارتقاء هوش معنوی (۰/۰۰۱P<)، کاهش اضطراب (۰/۰۵P<)، کاهش افسردگی (۰/۰۰۱P<) شده است اما اثر معناداری بر بهزیستی روانشناختی (۰/۰۰۱P<) نداشته است. نتیجه گیری: آموزش هوش معنوی موجب ارتقای هوش معنوی و کاهش اضطراب و افسردگی در دانشجویان شد.
مرضیه شرکت، مهرداد کلانتری، مسعود آذربایجانی، محمدرضا عابدی،
دوره ۱۹، شماره ۹۳ - ( پاییز ۱۳۹۹(آذر) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: مطالعات پیشین به بررسی اثربخشی هوش معنوی بر بهزیستی روانشناختی پرداخته اند. اما پیرامون مقایسه اثربخشی آموزش هوش معنوی مبتنی بر آموزه های قرآنی و آموزش هوش معنوی براساس دیدگاه باول بر بهزیستی روانشناختی دانشجویان شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش هوش معنوی مبتنی بر آموزه های قرآنی و آموزش هوش معنوی براساس دیدگاه باول بر بهزیستی روانشناختی دانشجویان دانشگاه اصفهان بود. روش: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری با گروه کنترل (گروههای نابرابر) بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانشجویان دانشگاه اصفهان (۱۵۱۷۱ نفر) در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ بود. تعداد ۵۵ نفر از این دانشجویان با روش نمونهگیری تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی ۴۰ نفر در گروه های آزمایش (۲۰ نفر در گروه مبتنی بر آموزه های قرآنی و ۲۰ نفر در گروه دیدگاه باول) و ۱۵ نفر در گروه کنترل جایگزین شدند. ابزار پژوهش حاضر عبارتند از: جلسات آموزش هوش معنوی مبتنی بر آموزه های قرآنی (۱۳۹۹)، آموزش هوش معنوی مبتنی بر دیدگاه باول (۲۰۰۴) و پرسشنامۀ بهزیستی روانشناختی ریف (۱۹۸۹). تحلیل دادهها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس انجام شد. یافته ها: هر دوی آموزش های هوش معنوی مبتنی بر آموزه های قرآنی و مبتنی بر دیدگاه باول، به طور معناداری بر بهزیستی روانشناختی دانشجویان تأثیر داشتند (۰/۰۵ P<). بین دو روش آموزشی از نظر میزان اثر بر بهزیستی روانشناختی تفاوت معناداری وجود نداشت (۰/۰۵ P<). نتیجه گیری: دانشجویانی که در آموزش هوش معنوی مبتنی بر آموزه های قرآنی و آموزش هوش معنوی براساس دیدگاه باول شرکت کردند، بهزیستی روانشناختی بالاتری را کسب کردند.
عباس مختاری، محمد باقر کجباف، محمد رضا عابدی،
دوره ۱۹، شماره ۹۵ - ( زمستان ۱۳۹۹(بهمن) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: در قالب مطالعات مداخله ای، اثربخشی درمان های روانشناختی مختلف بر روی افسردگی مورد بررسی قرار گرفته است، اما پژوهشی که به بررسی تأثیر مداخله مبتنی بر سرمایه روانشناختی بر امید، خوشبینی، تاب آوری و خودکارآمدی بیماران افسرده پرداخته باشد، مغفول مانده است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر مداخله مبتنی بر سرمایه روانشناختی برامید، خوشبینی، تاب آوری و خودکارآمدی بیماران افسرده انجام شد. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی و با استفاده از طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه این پژوهش را تمامی افراد مبتلا به افسردگی خفیف تا متوسط مراجعه کننده به مرکز مشاوره آفتاب شهر نجف آباد اصفهان در نیمه اول سال ۱۳۹۷ تشکیل دادند. نمونه این مطالعه ۳۰ بیمار افسرده بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه ۱۵ نفر) قرارگرفتند. ابزار پژوهش، پرسشنامه افسردگی بک (۱۹۷۸) و پرسشنامه سرمایه روانشناختی مکگی (۲۰۱۱) بود. گروه آزمایش، مداخله مبتنی بر سرمایه روانشناختی (لوتانز، یوسف و آولیو، ۲۰۰۷) را در ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای به شیوه گروهی دریافت نمودند. برای تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل کوواریانس تک متغیری و تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده گردید. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که مداخله مبتنی بر سرمایه روانشناختی در بهبود سرمایه روانشناختی و مؤلفه های امید، خوشبینی، تاب آوری و خودکارآمدی بیماران افسرده مؤثر بود. همچنین مداخله آموزشی در کاهش میزان افسردگی بیماران اثر مثبت داشت (۰/۰۱>p). نتیجه گیری: مداخله مبتنی بر سرمایه روانشناختی می تواند به عنوان روشی کارآمد جهت افزایش نیرومندی های امید، خودکارآمدی، تاب آوری و خوشبینی و کاهش نشانه های افسردگی در بیماران مبتلا به افسردگی مورد استفاده قرار گیرد.
داود حاج خدادادی، عذرا اعتمادی، محمدرضا عابدی، رضوان سادات جزایری،
دوره ۲۰، شماره ۹۸ - ( بهار۱۴۰۰(اردیبهشت)، ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: مطالعات متعددی پیرامون فرزندپروری و کیفیت رابطه والد - فرزندی انجام شده است، اما پژوهشی که به بررسی اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت بر والدگری مؤثر و کیفیت رابطه والد - فرزندی در مادران دارای نوجوان پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت بر والدگری مؤثر و کیفیت رابطه والد - فرزندی در مادران دارای نوجوان پسر انجام شد. روش: پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری، شامل مادران دارای دانش آموز سیزده تا پانزده سال در شهر اصفهان در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ بود. ۱۶ آزمودنی با روش نمونه گیری تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (۸ نفر) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش حاضر عبارتند از: پرسشنامه والدگری مؤثر آلاباما (۱۹۹۱)، پرسشنامه کیفیت روابط والد – فرزندی (۱۹۸۳) و برنامه فرزندپروری مثبت (لارزره و همکاران، ۲۰۱۶). تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر انجام شد. یافته ها: برنامه فرزند پروری مثبت بر والدگری مؤثر و کیفیت رابطه والد - فرزندی تأثیر معنادار داشت (۰/۰۰۱ P<). نتیجه گیری: میزان والدگری مؤثر و کیفیت رابطه والد – فرزندی در مادرانی که در برنامه فرزندپروری مثبت شرکت داشتند افزایش یافت.
عاطفه بهرامی، مریم فاتحی زاده، احمد عابدی، محمدمسعود دیاریان،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۳ - ( پاییز ۱۴۰۰(مهر)، ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: تعاملات والد-کودک در سالهای اولیه زندگی، یکی از مهمترین عوامل تعیینکننده در رشد شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری کودک است. اما الگوی تعاملات مؤثر والد-کودک، ویژه کودکان سنین پیش از دبستان از چه مولفههایی برخوردار است؟ هدف: هدف از پژوهش حاضر تدوین الگوی تعامل مؤثر والد-کودک ویژه کودکان پیش از دبستان است. روش: مطالعه حاضر در چارچوب استراتژی تحقیق کیفی و براساس روش تحلیل تماتیک براون و کلارک (۲۰۰۶) انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه منابع نوشتاری مرتبط با تعاملات والد-کودک بود که با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شد و از نظر مؤلفههای تعاملات والد- کودک مورد تحلیل قرار گرفت. یافتهها: در این بررسی، دادهها از تعداد ۱۱۵ منبع استخراج گردید و در قالب مضامین قرار گرفت، بهطوریکه در مرحله اول، ۸۹ تم بنیادین؛ مرحله دوم ۲۱ تم سازماندهنده شناسایی شد. در مرحله سوم ۸ تم فراگیر انتزاع و شبکه مضامین تشکیل گردید. در مرحله آخر اعتبار و پایایی الگوی مذکور با استفاده از روش اعتبارسنجی روایی تفسیری، به معنای ارائه و بازخورد نتایج پژوهش به صاحب نظران، مورد تایید قرارگرفت. نتیجهگیری: الگوی تعامل مؤثر والد-کودک، ویژه کودکان پیش از دبستان از اعتبار کافی برخوردار است. از اینرو پیشنهاد میشود از این الگو در تدوین پروتکلهای آموزشی مبتنی بر روابط والدین و کودکان مورد استفاده گیرد.
زهرا پاداش، زهرا یوسفی، محمدرضا عابدی، هاجر ترکان،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۴ - ( پاییز ۱۴۰۰ (آبان)، ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: میل به طلاق در بین زنان متأهل می تواند ناشی از تعارضات زناشویی و در نتیجه کاهش رضایت و سازگاری زناشویی باشد که می تواند به کمک روش های آموزشی از جمله روش گاتمن کاهش یابد.
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر مشاورۀ زناشویی به روش گاتمن بر رضایت زناشویی و سازگاری زناشویی زنان متأهل مایل به طلاق بود.
روش: روش پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون، پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان مراجعهکننده به سه مرکز مشاوره در شهر اصفهان در سال ۱۳۹۸ بودند. نمونه پژوهش شامل ۳۰ زن متأهل مایل به طلاق بودند که از بین داوطلبین شرکت در پژوهش، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامۀ رضایت زناشویی (راگ و فانک، ۲۰۰۷) و سازگاری زناشویی (اسپاینر، ۱۹۷۶) به دست آورده شد. زنان گروه آزمایش، به مدت ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقهای تحت آموزش قرار گرفتند. هر دو گروه در دو مرحله پیش آزمون، پس آزمون به پرسشنامههای پژوهش پاسخ دادند. دادهها با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام شد.
یافته ها: یافته ها حاکی از آن بود که مشاوره زناشویی به روش گاتمن میتواند موجب افزایش رضایت زناشویی و سازگاری زناشویی و مؤلفههای آن رضایت، همبستگی، توافق و ابراز محبت در زنان مایل به طلاق گردد (۰/۰۰۱>p).
نتیجهگیری: در مجموع نتایج مطالعه حاضر نشان داد مشاوره زناشویی به روش گاتمن به کمک آموزش هفت اصل موفقیت زوجی و فنون دستیابی به آن، روشی مؤثر و کارآمد در افزایش رضایت زناشویی و سازگاری زناشویی است و میتواند توسط درمانگران در مداخلات خانواده استفاده گردد و در نتیجه به بهبود روابط زناشویی کمک نماید.
سعیده صفری، مهرداد کلانتری، فریبا یزدخواستی، محمدرضا عابدی، حمیدرضا عریضی،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۵ - ( پاییز ۱۴۰۰(آذر)، ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: چند مطالعه به بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شدت نشانههای اختلال وسواس پرداختهاند؛ اما پژوهشی که به بررسی اثربخشی این درمان در ترکیب با بازی درمانگری دلبستگی محور بر نشانهها و عملکرد کودکان مبتلا به این اختلال پرداخته باشد مغفول مانده است.
هدف: پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی درمان ترکیبی پذیرش و تعهد و بازیدرمانگری دلبستگی محور بر علائم و عملکرد کودکان مبتلا به اختلال وسواس - ناخودداری میپردازد.
روش: پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با پیگیری سهماهه و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلال وسواس ۸ تا ۱۲ ساله در سطح شهر اصفهان در سال ۱۳۹۸، به همراه مادرانشان بود که از این میان ۲۰ زوج کودک و مادر پس از تشخیص روان پزشک یا روانشناس معتبر، به اختلال وسواس و کسب حداقل نمرۀ ۱۴ در مقیاس وسواس جبری ییل براون کودکان بر اساس نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. گروه آزمایش درمان ترکیبی را به مدت ۱۰ جلسه مشاوره فردی دریافت کردند، ولی گروه گواه هیچ مداخلهای دریافت نکرد. ابزار مورداستفاده شامل مقیاس وسواس - ناخودداری ییل براون کودکان (CY-BOCS) و مقیاس تأثیر وسواس در کودک - نسخۀ والدین (COIS- R/ P) بود.
یافته ها: برای تحلیل دادهها از روش تحلیل واریانس آمیخته با اندازهگیری مکرر استفاده شد. یافتههای این پژوهش، تأثیر درمان ترکیبی پذیرش و تعهد و بازی درمانگری دلبستگی محور بر کاهش علائم وسواس، بهبود عملکرد کلی و بهبود عملکرد تحصیلی، اجتماعی، خانوادگی و توانشهای زندگی روزمره را مورد تأیید قرارداد (۰/۰۵ P<).
نتیجهگیری: درمان ترکیبی پذیرش و تعهد و بازی درمانگری دلبستگی محور بر کاهش نشانهها و بهبود عملکرد در کودکان مبتلا به اختلال وسواس - ناخودداری اثربخش است.
سپیده فلاحیه، مریم فاتحی زاده، احمد عابدی، محمد مسعود دیاریان،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۶ - ( زمستان ۱۴۰۰(دی)، ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: ضعف در خودکارآمدی اجتماعی و یا مشکل در برقراری روابط اجتماعی، دانشآموزان تیزهوش را در معرض خطر آسیبهای روانی و عدم رشد عاطفی - اجتماعی قرار میدهد. پژوهشهای متعدد به مقایسه میزان خودکارآمدی دانشآموزان تیزهوش و عادی پرداختهاند، اما پژوهشی که به ارتقاء خودکارآمدی اجتماعی دانشآموزان تیزهوش کمک کند مغفول مانده است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله انگیزشی مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک بر خودکارآمدی اجتماعی دانشآموزان تیزهوش انجام شد.
روش: این پژوهش از نوع شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروهگواه بود. جامعهآماری شامل دانشآموزان دختر مدارس استعدادهای درخشان شهراصفهان در سال تحصیلی ۹۸-۹۹ بود که تعداد ۳۰ نفر از آنان با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروههای آزمایش و گواه جایابی شدند. گروه آزمایش، ۸ جلسه ۵۰ دقیقهای مداخله تغییر ذهنیت دوئیک را بهصورت گروهی دریافت کردند. ابزار پژوهش پرسشنامه خودکارآمدی اجتماعی کنلی (۱۹۸۹) بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری و نرم افزار SPSS نسخه ۲۳ صورت گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد مداخلهانگیزشی مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک بر افزایش خودکارآمدی اجتماعی دانشآموزان تیزهوش در مؤلفههای قاطعیت اجتماعی، عملکرد در موقعیتهای اجتماعی، شرکت در گروههای اجتماعی، جنبههای دوستی - صمیمیت و کمککردن -کمکگرفتن، تأثیر معناداری دارد (۰/۰۵ ≥P).
نتیجهگیری: بر اساس یافتهها، مداخلهانگیزشی مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک، نتایج معتبری بر ارتقاء خودکارآمدی اجتماعی دانشآموزان تیزهوش ارائه میدهد.
آزاده بختیاری، کریم عسگری مبارکه، احمد عابدی، پریسا نیاری خمس،
دوره ۲۱، شماره ۱۰۹ - ( بهار ۱۴۰۱(فروردین) ۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه: در سال های اخیر مطالعات زیادی در رابطه با وجود علائم عصب شناختی نرم در اختلال کاستی توجه / فزون کنشی انجام گرفته اما هنوز پیرامون رابطه ی احتمالی میان این گونه علائم در کودک و مادر، و همچنین پیشنهاد رهیافت های مداخله ای و درمانی، در کشور ما پژوهشی صورت نگرفته است.
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط میان علائم عصب شناختی نرم در پسران دارای اختلال کاستی توجه / فزون کنشی با مادران شان و ارائه برنامه درمانی برای رفع علائم هم درکودک و هم در مادر بود.
روش: این مطالعه از نوع ترکیبی بود بدین ترتیب که در بخش اول (کمی) از روش توصیفی از نوع همبستگی استفاده شد و در بخش دوم (کیفی) با توجه به نتایج بدست آمده و با استفاده از شبکه مضامین (آتراید - استرلینک) برنامه ای برای بهبود علائم مادر و کودک طراحی گردید. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دارای اختلال کاستی توجه / فزون کنشی ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی ۹۶-۱۳۹۵ بوده است. از میان ۱۷۰ مراجعی که در ۵ مرکز درمانی، تشخیص این اختلال را گرفته و حاضر به همکاری بودند، یکصد نفر از کودکان و مادرانشان به شیوه تصادفی انتخاب و تست عصب - شناختی کمبریج (۱۹۹۵) روی آنها اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه انجام شد.
یافته ها: در بخش کمی پس از تحلیل داده ها، نتایج همبستگی و رگرسیون نشان دهنده همبستگی معنی داری بین علائم عصب شناختی نرم کودک و مادر بود (۰/۲۳ =R) همچنین بیشترین میزان همبستگی ها بین نمره کل علائم عصب شناختی نرم کودک با هماهنگی حرکتی مادر (۰/۷۱ r=)، نمره کل عصب شناختی نرم مادر با هماهنگی حرکتی و کنترل پاسخ کودک (۰/۶۸ و ۰/۷۷ r=) و خرده مقیاس های مشابه در هردوی آنها بود. در بخش کیفی نیز با استفاده از روش شبکه مضامین، مضامین پایه (علائم عصب شناختی نرم مادر و کودک)، مضامین سازماندهنده (هماهنگی حرکتی، یکپارچگی حسی و کنترل پاسخ) و مضامین فراگیر (فعالیت های طراحی شده) مشخص شدند که با توجه به آنها برنامه درمانی برای کودک و مادر به طور جداگانه تدوین و اعتباریابی شد که از اعتبار مناسبی برخوردار بود.
نتیجه گیری: ارتباط معنی دار علائم عصب شناختی نرم و نشانه های اختلال کاستی توجه / فزون کنشی در کودک و مادر حکایت از آن دارد که سازوکار های احتمالی عصب روانشناختی در بروز این ارتباط دخالت دارند و به همین سبب تشخیص بهنگام این گونه علائم در مادران و پیگیری های درمانی مناسب برای مادر و کودک از اهمیت خاصی برخوردار است.
ملینا شیرانی بیدآبادی، احمد عابدی، امیرهوشنگ مهریار، هائیده صابری،
دوره ۲۱، شماره ۱۱۱ - ( بهار ۱۴۰۱(خرداد)، ۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه: مطالعات قبلی نشان دهنده اثربخشی تئاتر درمانی بر التیام سوگ، خشم، اختلالات اضطرابی و خلقی و اختلال کندن پوست به عنوان یکی از اختلالات مرتبط با وسواس بوده اند با این حال تحقیقات اندکی در زمینه کاربرد تئاتر درمانی برای بیماران مبتلا به اختلال وسواس -اجبار وجود دارد.
هدف: بررسی اثربخشی تئاتر درمانی بر بهبود علائم وسواسی – جبری و خشم در بیماران مبتلا به اختلال وسواس – اجبار بود.
روش: تحقیق حاضر با طرح شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری بیماران مبتلا به اختلال وسواس - اجبار مراجعه کننده به کلینیک روانشناسی و مشاوره نیک آوین شهر اصفهان در طی ماههای خرداد ماه ۱۳۹۹ تا تیرماه ۱۳۹۹ و شرکتکنندگان ۲۴ نفر بیمار مبتلا به وسواس (۱۶ زن و ۸ مرد) بودند که به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای داده شدند. در طول انجام تحقیق هر دو گروه تحت رژیم دارویی برای معالجه وسواس بودند با این تفاوت که گروه آزمایش به مدت ۴ هفته، هر هفته ۳ جلسه تئاتردرمانی را به صورت یک درمان گروهی دریافت کردند. بسته آموزشی تئاتردرمانی مورد استفاده در پژوهش حاضر توسط نویسنده اول مقاله (شیرانی) در سال ۱۳۹۹ ایجاد و طراحی شده و به نگارش درآمده است. قبل و بعد از انجام مداخله از پرسشنامه وسواس مادزلی (۱۹۷۷) و فرم کوتاه مقیاس خشم نواکو (۱۹۹۴) استفاده شد. تجزیه و تحلیل یافتهها نیز با استفاده از روش آماری" تحلیل کوواریانس چند متغیری و SPSS-۲۳ انجام شد.
یافته ها: یافتهها نشان داد که تئاتر درمانی بر بهبود علائم وسواسی – جبری و کاهش خشم در بیماران مبتلا به اختلال وسواس - اجبار به صورت معناداری اثربخش است (۰/۰۵ P<).
نتیجهگیری: بیماران مبتلا به وسواس که در جلسات گروهی تئاتردرمانی شرکت کردند بهبودی علائم اختلال وسواس - اجبار و کاهش خشم را نشان دادند. با توجه به نتایج این پژوهش تئاتردرمانی به عنوان یک درمان مؤثر برای بهبود علائم اختلال وسواس - اجبار پیشنهاد می شود.
عابد مجیدی، محمدرضا عابدی، فاطمه سمیعی، پریسا نیلفروشان،
دوره ۲۱، شماره ۱۱۴ - ( تابستان ۱۴۰۱(شهریور)، ۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه: در دنیایی که پدیدۀ شغل زدایی به سرعت در حال گسترش است، تمایل به سرمایهگذاریهای مداوم در مسیر شغلی متنوع که منجر به صرفه جویی در سرمایههای انسانی، اجتماعی و روانشناختی افراد خواهد داشت امری ضروری است.
هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی مشاوره مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و مشاوره مبتنی بر رویکرد برساختگرایی بر جهت گیری مسیر شغلی متنوع کارکنان پیمانی یک شرکت صنعتی بود.
روش: روش پژوهش کنونی آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری، شامل کلیه کارکنان پیمانی نیروگاه حرارتی شهرستان شازند بودکه ۳۶ نفر از آن ها به شیوۀ نمونه گیری تصادفی انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه ۱۲ نفر) قرار گرفتند. گروه های آزمایش، طی هشت جلسه بصورت هفتگی، تحت آموزش مبتنی بر تعهد و پذیرش (ACT) و نیز آموزش مبتنی بر رویکرد برساختگرایی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه نگرش مسیر شغلی متنوع (PCAS) گردآوری و از طریق تحلیل واریانس و آزمون مقایسۀ زوجی بن فرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که هم آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و هم آموزش مبتنی بر رویکرد برساختگرایی در شکل گیری جهت گیری مسیر شغلی متنوع کارکنان پیمانی در خرده مقیاس های خودجهت دهی مدیریت مسیر شغلی (۴۲/۶۱ =F و ۰/۰۰۱ ) و برانگیختگی ارزشی (۳۹/۷۸ =F و ۰/۰۰۱ <P) اثر معنادار دارد. همچنین، تفاوت معناداری بین دو نوع مداخله وجود ندارد.
نتیجهگیری: از یافته های این پژوهش نتیجه گرفته می شود که هر دو نوع آموزش بسته به شرایط می تواند توسط سازمان ها و صنایع جهت افزایش جهت گیری مسیر شغلی متنوع کارکنان مورد استفاده قرار گیرد.
راشین رجایی، مهدی زارع بهرام آبادی، محمدرضا عابدی،
دوره ۲۱، شماره ۱۲۰ - ( زمستان ۱۴۰۱ (اسفند)، ۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه: در دوره نوجوانی به دلیل عدم ثبات وضعیت روانی نوجوانان عمدتا با مشکلات عدیده ای مواجه می گردند که می تواند منجر به بروز مشکلات هیجانی/رفتاری در آنان گردد.
هدف: در پژوهش حاضر مقایسه تأثیر درمان مبتنی بر آرام سازی حالت (MDT) و نظم جویی هیجان (ERT) بر کاهش نشانگان درونی سازی، برونی سازی در نوجوانان دختر هدف پژوهش قرار گرفت.
روش: در این پژوهش که از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون باگروه کنترل است از بین نوجوانان مراجعکننده به کلینیکهای شهر اصفهان، ۳۰ نفر ازافراد که از طریق مصاحبه دچار مشکلات رفتاری/هیجانی تشخیص داده شدند و شرایط ورود به پژوهش را داشتند انتخاب و در سه گروه (۱۰ نفری) MDT، ERT و کنترل به صورت تصادقی قرار داده شدند افرادگروه های مداخله ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای در بازه زمانی ۸ هفته دریافت نمودند و افراد گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند و دراین مدت مداخلهای دریافت ننمودند. قبل و بعد از مداخله نیز تمامی افراد شرکتکننده به پرسشنامه سیاهه رفتاری نوجوان (اخنباخ ورسکولار، ۲۰۰۲) پاسخ دادند. دادههای حاصل با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیره مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: یافته های پژوهش نشان داد که مداخله ERT توانست میزان نشانگان درونسازی، اضطراب/افسردگی، گوشهگیری و نشانگان برونسازی را کاهش دهد (۰/۰۵ P<) در حالی که مداخله MDT بر این نشانگان مؤثر نبود (۰/۰۵ <P). گروه مداخله MDT نیز توانست میزان شکایات جسمانی را کاهش دهد (۰/۰۵ >P) در حالی که مداخله ERT بر آن مؤثر واقع نشد (۰/۰۵ <P)، هر دوگروه مداخله نیز توانستند میزان پرخاشگری و قانون گریزی را در این افراد کاهش دهند (۰/۰۵ P<).
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان داد که مداخله ERT نسبت به MDT احتمالا به دلیل ارائه آموزش های عینی و ملموس در کاهش مشکلات هیجانی و رفتاری نوجوانان مؤثرتر است.