پیام خود را بنویسید

جستجو در مقالات منتشر شده


۲۶ نتیجه برای یاری

سوده نوروزی، حمید رضائیان فرجی، مه سیما پورشهریاری، عباس عبداللهی،
دوره ۱۸، شماره ۷۴ - ( ۲-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه: تحقیقات مختلف نشان داده‌اند که بین طرحواره‌های سازش­ نایافته و نشانگان وسواس - ناخودداری ارتباط وجود دارد، اما در ارتباط نقش میانجی ­گر آشفتگی استنتاج در این رابطه تحقیقی صورت نپذیرفته است. بنابراین،  مسئله  تحقیق این است که آیا آشفتگی استنتاج می ­تواند نقش داشته باشد؟ هدف: این پژوهش با هدف بررسی نقش واسطه‌ای آشفتگی استنتاج در رابطه بین طرحواره‌های  سازش­ نایافته اولیه و نشانگان وسواس - ناخودداری در دانشجویان دانشگاه می‌پردازد. روش: این پژوهش از یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل همه دانشجویان دوره لیسانس دانشگاه اراک بود. از بین آنها، ۵۳۲ دانشجوی دوره لیسانس دانشگاه اراک با روش خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب شدند. به منظور جمع‌آوری داده‌ها، از پرسشنامه وسواس - ناخودداری بازنگری شده (فوآو همکاران، ۲۰۰۲)، پرسشنامه طرحواره یانگ - فرم کوتاه ( ۱۹۹۸)، و پرسشنامه بسط یافته آشفتگی استنتاج (آردما و همکاران،۲۰۱۰) استفاده شد. یافته­ ها: براساس تئوری طرحواره‌های سازش­ نایافته و آشفتگی استنتاج، نتایج تأثیر مستقیم و غیرمستقیم طرحواره‌های سازش نایافته بر نشانگان وسواس - ناخودداری را از طریق میانجی‌گر آشفتگی استنتاج نشان داد (۰/۰۱>p، ۰/۰۵>p). نتیجه­ گیری: این یافته‌ها بر این موضوع تأکید دارد که هم طرحواره‌های سازش ­نایافته و هم آشفتگی استنتاج در توصیف نشانگان وسواس - ناخودداری، دارای اهمیت هستند. همچنین آشفتگی استنتاج به عنوان میانجی، متغیری است که رابطه بین طرحواره­های  سازش ­نایافته و نشانگان وسواس - ناخودداری تبیین می‌کند.

آتوسا صادق پور، جواد خلعتبری، علی اکبر سیف، علی شهریاری احمدی،
دوره ۱۹، شماره ۸۶ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه: فرسودگی مرتبط با سرطان، از عواملی است که سلامت­ روانی افراد مبتلا به سرطان را تحت تأثیر قرار می ­دهد. اما مسئله اصلی اینست که آیا درمان متمرکز بر شفقت و آموزش ذهن ­آگاهی بر نمو پس از سانحه و فرسودگی افراد مبتلا به سرطان تأثیر دارند؟ هدف: مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و آموزش ذهن­ آگاهی بر نمو پس از سانحه و فرسودگی مرتبط با سرطان در افراد مبتلا به سرطان بود. روش: از نوع آزمایشی با طرح پیش ­آزمون - پس­ آزمون بود. جامعه آماری، شامل کلیه بیماران سرطانی بیمارستان پیامبر اکرم (ص) بود که در سال ۱۳۹۶ به منظور شیمی­ درمانگری مراجعه کرده بودند. تعداد ۶۰ نفر به روش هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به روش تصادفی ساده در سه گروه ۲۰ نفری (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه) جایگزین شدند. ابزار عبارتند از: پرسشنامه نمو پس از سانحه تدسچی و کاهلون (۱۹۹۶) و مقیاس فرسودگی مرتبط با سرطان اوکمیاما و همکاران (۲۰۰۰)، مداخله مبتنی بر ذهن ­آگاهی (بی­یر، ۲۰۱۴) و مداخله شفقت­ درمانگری گیلبرت (۲۰۰۵). داده­ ها از طریق تحلیل کواریانس چندمتغیره، آزمون تعقیبی برونفرونی و ال - ماتریکس، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ­ها: ذهن­آگاهی و درمان متمرکز بر شفقت بر افزایش نمو پس از سانحه و کاهش فرسودگی بیماران تأثیر معنادار داشتند (۰/۰۱P<). همچنین آموزش ذهن­آگاهی بر نمو پس از سانحه اثربخشی بیشتری نسبت به درمان متمرکز بر شفقت داشت اما بین میزان اثربخشی دو روش مذکور بر فرسودگی مرتبط با سرطان تفاوتی وجود نداشت (۰/۰۱P<). نتیجه ­گیری: می­ توان جهت افزایش نمو پس از سانحه و کاهش فرسودگی افراد مبتلا به سرطان از آموزش ذهن ­آگاهی و مداخلات درمان متمرکز بر شفقت استفاده کرد

بهرام بختیاری سعید، کیانوش زهراکار، عبدالرحیم کسایی، عزیز الله تاجیک اسماعیلی،
دوره ۱۹، شماره ۹۱ - ( پاییز ۱۳۹۹(مهر) ۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه: پژوهش­ هایی در زمینه تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر استرس شغلی، افسردگی شغلی و ادراک انجام شده است، اما درباره تأثیر مشاوره گروهی به شیوه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تعهد سازمانی شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تعهد سازمانی کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرگان بود. روش: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و از طرح پیش ­آزمون پس ­آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کارکنان اداری (غیر از اعضای هیأت علمی) دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرگان در سال تحصیلی ۱۳۹۷-۱۳۹۶ بود، که ۲۴ نفر به شیوه تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه ۱۲ نفر) جایگزین شدند. ابزار پژوهش عبارتند از: پرسشنامه تعهد سازمانی آلن و مایر (۱۹۹۰) و جلسات مشاوره گروهی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد فلکسمن و همکاران (۱۹۷۰). تحلیل داده­ ها با بهره­گیری از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری و تحلیل کوواریانس چند متغیری انجام شد. یافته­ ها: مشاوره گروهی به شیوه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به طور معناداری موجب ارتقاء تعهد سازمانی شرکت­ کنندگان گروه آزمایش در مرحله پس­ آزمون شد و مشاوره گروهی به شیوه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در بهبود مؤلفه­ های تعهد سازمانی کارکنان (تعهد عاطفی، تعهد مستمر و تعهد هنجاری) تأثیر مثبت و معناداری داشته است (۰/۰۱ >P). نتیجه ­گیری: مشاوره گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث بهبود و افزایش تعهد سازمانی کارکنان شد.

مرجان حسنی راد، محمد خدایاری فرد، الهه حجازی،
دوره ۱۹، شماره ۹۶ - ( زمستان ۱۳۹۹ (اسفند) ۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه: اخیرا مداخلات توانمندی‌های منش نتایج بسیار تأثیرگذاری بر افزایش بهزیستی در مطالعات متعدد در نقاط مختلف جهان داشته‌اند. هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی آموزش توانمندی‌های منش فرهنگ‌محور بر تقویت توانمندی‌های منش و ارتقای بهزیستی ذهنی دانشجویان در دورۀ پیش‌بزرگسالی بود. روش: این مطالعه از نوع شبه ­آزمایشی و با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعۀ آماری پژوهش دانشجویان دانشگاه تهران در سال تحصیلی ۱۳۹۸-۱۳۹۹ بودند که از میان آنها تعداد ۳۴ دانشجوی کارشناسی ارشد به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و گواه (۱۹ نفر) گنجانده شدند. ابزارهای استفاده‌شده در این پژوهش شامل مقیاس بهزیستی ذهنی (اندروز و رابینسون، ۱۹۹۱) و نسخه ایرانی سیاهۀ توانمندی­های منش (حسنی‌راد، ۱۳۹۹) بود. قبل از اجرای مداخله از دو گروه پیش‌آزمون گرفته شد. سپس گروه آزمایش مداخلۀ توانمندی‌‌های منش فرهنگ‌محور (حسنی‌راد، ۱۳۹۹) را طی ۱۲ جلسۀ ۶۰ دقیقه‌ای دریافت نمود. پس از اجرای مداخلات، پس‌آزمون و یک ماه بعد آزمون پیگیری از دو گروه به عمل آمد. داده‌های به‌دست‌آمده توسط تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ­ها: نتایج مرحله پس‌آزمون نشان داد که در گروه آزمایش، میزان نمرات رضایت از زندگی، عاطفه منفی، و توانمندی‌های منش و فضائل (شامل خرد، شجاعت، انسانیت، و تعالی) همه در مقایسه با گروه گواه بالاتر بوده است (۰۱/۰ P<). تغییرات مشاهده‌شده در گروه آزمایش در مرحلۀ پیگیری نیز تا حدی پایدار بود. نتیجه‌گیری: بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که بستۀ تدوین‌شده در افزایش توانمندی‌های منش و بهزیستی ذهنی دانشجویان نقش مؤثری داشت.

داریوش اسفندیاری بیات، اسماعیل اسدپور، فرشاد محسن زاده، عبدالرحیم کسایی،
دوره ۲۰، شماره ۹۷ - ( بهار۱۴۰۰(فروردین)، ۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه: خیانت زناشویی در دهه‌های اخیر افزایش داشته است. با توجه به آسیب‌های روانشناختی که به دنبال عدم بخشش همسران توسط زنانی که با خیانت زناشویی روبرو شده‌اند، رخ می‌دهد، پرداختن به اثربخش‌ترین مداخلات درمانی برای افزایش بخشودگی در زنان آسیب‌دیده از خیانت اهمیت دارد. هدف: پژوهش حاضر به دنبال مقایسه اثربخشی مشاوره گروهی با رویکرد عقلانی – هیجانی - رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر میزان بخشودگی زنان آسیب‌دیده از خیانت زناشویی است. روش: در این پژوهش از روش شبه ­آزمایشی از نوع پیش­ آزمون، پس ­آزمون و پیگیری استفاده شد. جامعه آماری شامل تمام زنان آسیب‌دیده از خیانت زناشویی مراجعه‌کننده به دو مرکز مشاوره و یک مطب روان ­پزشک در شهر شیراز در سال ۹۸ بود که از بین آنان با استفاده از نمونه‌گیری در دسترس ۳۰ نفر انتخاب شدند و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. شرکت ‌کنندگان قبل، بعد و دو ماه پس از اتمام درمان‌ها پرسشنامه بخشودگی ری (۱۹۹۸) را تکمیل کردند. یافته‌ها: نتایج نشان داد که دو درمان بر افزایش بخشودگی تأثیر دارد (۰/۰۱ p<) و هیچ‌یک بر دیگری برتری ندارد (۰/۰۵ p>). نتیجه­ گیری: می‌توان گرفت علی‌رغم تفاوت محتوا و فرآیند دو رویکرد درمان عقلانی – هیجانی - رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، عناصری مانند تخلیه هیجانی، امیدوار کردن و همگانی بودن تجربه انسانی که در هر دو درمان مشترک است، عواملی هستند که بر افزایش بخشودگی تأثیر می‌گذارند و درمانگران، به‌منظور افزایش بخشش در زنان آسیب‌دیده از خیانت همسرانشان، می‌توانند از هر دو رویکرد درمانی به یک‌میزان استفاده کنند.

عاطفه مبلیان، محمدمسعود دیاریان، زهرا یوسفی،
دوره ۲۰، شماره ۹۸ - ( بهار۱۴۰۰(اردیبهشت)، ۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه: مطالعات متعددی به بررسی کیفیت رابطه زناشویی و ویژگی‌های ‌شخصیتی، نیازهای گلاسر و پذیرش خویشتن پرداخته اند. اما پژوهش پیرامون نقش میانجی پذیرش خویشتن در رابطه ویژگی‌های ‌شخصیتی و نیازهای گلاسر با کیفیت رابطه زناشویی مغفول مانده است. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی پذیرش خویشتن در رابطه ویژگی‌های شخصیتی و نیازهای گلاسر با کیفیت رابطه زناشویی در بین زوج‌های شهر اصفهان بود. روش: این پژوهش از نوع همبستگی با استفاده از مدل‌یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زوج‌های ۲۰ تا ۵۰ ساله شهر اصفهان در سال ۱۳۹۶ بودند که حداقل دو سال از ازدواج آنها گذشته بود. نمونه آماری شامل ۲۸۰ زوج بود که به صورت در دسترس از مناطق مختلف شهری انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه پنج عامل شخصیت نئو (کاستا و مک‌کری، ۱۹۹۲)، پرسشنامه کیفیت ابعاد رابطه (فلیچر، سیمپسون و توماس، ۲۰۰۰)، پرسشنامه نیازهای اساسی (صاحبی، ۱۳۸۰) و پرسشنامه پذیرش خویشتن (چمبرلین و هاگا، ۲۰۰۱). داده‌های گردآوری شده با استفاده از آزمون‌های مدل ساختاری و تحلیل مسیر با استفاده از نرم­ افزار SPSS نسخه ۲۵ و AMOS نسخه ۲۴ تحلیل شد. یافته‌ها: نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که ویژگی‌های شخصیتی (توافق‌پذیری، تجربه‌گرایی و وجدان‌گرایی) و نیازهای گلاسر (‌عشق و تعلق خاطر) با کیفیت رابطه زناشویی رابطه مثبت و معنادار و ویژگی‌های شخصیتی (روان رنجوری) و نیازهای گلاسر (قدرت و تفریح) رابطه منفی و معنادار دارند )۰/۰۵ >(p. نتایج ارزیابی شاخص‌های برازش نشان داد که مدل نهایی پژوهش به صورت قابل قبولی با داده‌های ‌جمع‌آوری شده برازش دارد و مدل مفهومی پژوهش تأیید می‌شود (۰/۰۵ >(p. متغیرهای مذکور پس از تحلیل عامل تأییدی وارد مدل­سازی معادلات ساختاری شدند و سایر متغیرها از مدل حذف شدند. نتایج تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که ویژگی‌های شخصیتی و نیازهای گلاسر به واسطه پذیرش خویشتن بر کیفیت رابطه زناشویی تأثیر معناداری دارند. نتیجه گیری: نتایج نیز بیانگر این بود که پذیرش خویشتن نقش واسطه معنادار اثرات متغیرهای ویژگی‌های شخصیت و نیازهای گلاسر برکیفیت رابطه زناشویی است.

عاطفه بهرامی، مریم فاتحی زاده، احمد عابدی، محمدمسعود دیاریان،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۳ - ( پاییز ۱۴۰۰(مهر)، ۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه: تعاملات والد-کودک در سال‌های اولیه زندگی، یکی از مهمترین عوامل تعیین‌کننده در رشد شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری کودک است. اما الگوی تعاملات مؤثر والد-کودک، ویژه کودکان سنین پیش از دبستان از چه مولفه‌هایی برخوردار است؟ هدف: هدف از پژوهش حاضر تدوین الگوی تعامل مؤثر والد-کودک ویژه کودکان پیش از دبستان است. روش‌: مطالعه حاضر در چارچوب استراتژی تحقیق کیفی و براساس روش تحلیل تماتیک براون و کلارک (۲۰۰۶) انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه منابع نوشتاری مرتبط با تعاملات والد-کودک بود که با روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شد و از نظر مؤلفه‌های تعاملات والد- کودک مورد تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: در این بررسی، داده‌ها از تعداد ۱۱۵ منبع استخراج گردید و در قالب مضامین قرار گرفت، به‌طوریکه در مرحله اول، ۸۹ تم‌ بنیادین؛ مرحله دوم ۲۱ تم‌ سازمان‌دهنده شناسایی شد. در مرحله سوم ۸ تم فراگیر انتزاع و شبکه مضامین تشکیل گردید. در مرحله آخر اعتبار و پایایی الگوی مذکور با استفاده از روش اعتبارسنجی روایی تفسیری، به معنای ارائه و بازخورد نتایج پژوهش به صاحب نظران، مورد تایید قرارگرفت. نتیجه‌گیری: الگوی تعامل مؤثر والد-کودک، ویژه کودکان پیش از دبستان از اعتبار کافی برخوردار است. از اینرو پیشنهاد می‌شود از این الگو در تدوین پروتکل‌های آموزشی مبتنی بر روابط والدین و کودکان  مورد استفاده گیرد.

محمد خدایاری فرد، الهه حجازی، کتایون حلمی، علی مقدم زاده،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۵ - ( پاییز ۱۴۰۰(آذر)، ۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه: جهت ارتقای کیفیت دوران حساس گذار بارداری، نیازمند طراحی مداخلاتی کارآمد مختص زنان باردار هستیم. روانشناسی مثبت مداخلاتی را برای این دوره ارائه کرده که مورد توجه روزافزون قرار گرفته ولی این نخستین بار است که تمرین توانمندی‌های منش مبتنی بر ذهن‌آگاهی در گروه زنان باردار طراحی و اجرا می‌شود.
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش توانمندی‌های منش مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر عوامل بهزیستی زنان قبل و پس از زایمان بود.
روش: این مطالعه از نوع شبه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون همراه با مرحلۀ پیگیری و گروه گواه است. جامعۀ آماری شامل زنان باردار ساکن شهر تهران در ماه‌های ۶ و ۷ بارداری بود که در صفحه‌های اینستاگرام و تلگرام ۵ متخصص زنان و زایمان فعال بودند. از این افراد ۶۰ نفر با روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شده و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه ۳۰ نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش در ۸ جلسۀ آموزشی ۲ ساعتۀ آنلاین شرکت کردند. هیچ مداخله‌ای در این مدت برگروه گواه صورت نگرفت. در انتهای دوره هر دو گروه در پس‌آزمون شرکت کردند. جهت پیگیری، یک ماه بعد از زایمان نیز آزمون مجدداً در هر دو گروه انجام شد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس جامع کامیابی (سو، تای و دینر، ۲۰۱۴) و پرسشنامۀ ارزش‌های فعال در عمل (پترسون و سلیگمن، ۲۰۰۴) و همچنین بستۀ آموزشی توانمندی‌های منش مبتنی بر ذهن‌آگاهی در بارداری (نیمیک، ۲۰۱۴ و بارداک، ۲۰۱۰) بودند. جهت بررسی نتایج از نسخۀ ۲۳ نرم‌افزار SPSS و آزمون تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر استفاده شد.
یافته ­ها: نتایج نشان داد که افزایش معنا‌داری درکلیۀ عوامل بهزیستی در گروه آزمایش وجود دارد (۰/۰۱ >p) و این افزایش در مرحلۀ پیگیری نیز همچنان معنادار باقی مانده بود (۰/۰۱ >p).
نتیجه‌گیری: به‌طور کلی می‌توان گفت؛ کاربرد بستۀ آموزشی تمرین توانمندی‌ها مبتنی بر ذهن‌آگاهی در بارداری می‌تواند منجر به ارتقای بهزیستی مادران در دوران بارداری و همچنین اوایل دورۀ بعد از زایمان شود.

فرحناز جلویاری، سمیه کاظمیان، ابراهیم نعیمی، عبدالله معتمدی،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۵ - ( پاییز ۱۴۰۰(آذر)، ۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه: طلاق برای بسیاری از زنان به معنای رویارویی با فشار روانی مفرط و بی‌ثباتی هیجانی است. برای مقابله با چالش‌های پس از طلاق، لازم است زنان مطلقه با استفاده از راهبردهای مختلف از مقاومت بیشتری برخوردار ‌شوند. تقریباً تمامی پژوهش‌های انجام شده در ایران با موضوع زندگی پس از طلاق به فرآیند سازگاری پرداخته‌اند و انطباق‌پذیری به عنوان دروازۀ‌ ورودی سازگاری کمتر مورد توجه بوده است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف کشف راهبردهای مؤثر در فرآیند انطباق‌پذیری در خلال سازگاری پس از طلاق در زنان مطلقه انجام شد.
روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه‌ای در سال‌های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ در شهر تهران انجام شد. جامعه‌ یا میدان مورد مطالعه این پژوهش، شامل تمامی زنان مطلقه شهر تهران در سال ۱۳۹۹ بود که حداقل ۳ سال از طلاق قانونی آنها سپری شده باشد (که فرصت و تجربۀ‌ مواجهه با چالش‌های زندگی پس از طلاق و امکان ورود به فرایند انطباق پس از طلاق را کسب کرده باشند)، نمونه‌ پژوهش با انتخاب ۱۲ زن مطلقه با بهره‌گیری از نمونه‌گیری گلوله برفی به حد اشباع رسید. برای جمع‌آوری داده‌ها از مصاحبۀ نیمه ساختاریافته استفاده شد. مصاحبه‌ها با استفاده از روش نظام‌مند کوربین و استراوس مورد تحلیل قرار‌گرفتند.
یافته ­ها: تحلیل تجارب مشارکت‌کنندگان، منجر به شناسایی ۷ مقوله اصلی ساخت هویتی تازه، تعامل با طلاق، مدیریت چالش‌های پس از طلاق، درگیر شدن در فعالیت‌های اجتماعی (تأثیرات محیطی)، ضربه‌گیرها (عوامل محافظت­ کننده)، مقابله‌های معنوی - مذهبی و کنار آمدن با عوامل خارج از کنترل شد.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد بهره‌گیری زنان مطلقه از عوامل درونی و بیرونی می‌تواند به انطباق‌پذیری با زندگی پس از طلاق و قرار گرقتن آنان در مسیر سازگاری کمک کند. فهم دانش مبتنی بر تجربه زنان مطلقه از پیامدهای پس از طلاق و نحوه انطباق با آن، به گونه‌ای که در مطالعۀ حاضر آمده است، می‌تواند به زنان مطلقه، مشاوران و درمانگران درگیر در این حوزه برای تصمیم‌گیری و مداخلات مبتنی بر جنسیت کمک کند.

سپیده فلاحیه، مریم فاتحی زاده، احمد عابدی، محمد مسعود دیاریان،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۶ - ( زمستان ۱۴۰۰(دی)، ۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه: ضعف در خودکارآمدی اجتماعی و یا مشکل در برقراری روابط اجتماعی، دانش‌آموزان تیزهوش را در معرض خطر آسیب‌های روانی و عدم رشد عاطفی - ‌اجتماعی قرار می‌دهد. پژوهش‌های متعدد به مقایسه میزان خودکارآمدی دانش‌آموزان تیزهوش و عادی پرداخته‌اند، اما پژوهشی که به ارتقاء خودکارآمدی اجتماعی دانش‌آموزان تیزهوش کمک ‌کند مغفول مانده است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله ‌انگیزشی مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک بر خودکارآمدی اجتماعی دانش‌آموزان تیزهوش انجام شد.
روش: این پژوهش از نوع شبه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون - پس‌آزمون با گروه‌گواه بود. جامعه‌آماری شامل دانش‌آموزان دختر مدارس ‌استعدادهای‌ درخشان شهر‌اصفهان‌ در سال ‌تحصیلی ۹۸-۹۹ بود که‌ تعداد ۳۰ نفر از آنان با ‌روش ‌نمونه­ گیری هدفمند انتخاب­ و با گمارش تصادفی در گروه‌های آزمایش و گواه جایابی شدند. گروه آزمایش، ۸ جلسه ۵۰ دقیقه‌ای مداخله تغییر ذهنیت دوئیک را به‌صورت گروهی دریافت کردند. ابزار پژوهش ‌پرسشنامه‌ خودکارآمدی اجتماعی کنلی (۱۹۸۹) بود. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند‌متغیری و نرم ­افزار SPSS نسخه ۲۳ صورت گرفت.
یافته­ ها: نتایج نشان‌ داد مداخله‌انگیزشی ‌مبتنی بر تغییر ‌ذهنیت دوئیک بر افزایش خودکارآمدی اجتماعی دانش‌آموزان تیزهوش در مؤلفه‌های قاطعیت اجتماعی، عملکرد در موقعیت‌های اجتماعی، شرکت در گروه‌های اجتماعی، جنبه‌های دوستی - ‌صمیمیت و کمک‌کردن -کمک‌گرفتن، تأثیر معنا‌داری دارد (۰/۰۵ P).
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌ها، مداخله‌انگیزشی ‌مبتنی بر تغییر ‌ذهنیت دوئیک، نتایج معتبری بر ارتقاء خودکارآمدی اجتماعی دانش‌آموزان تیزهوش ارائه می‌دهد.

مهناز خدایاری، حسن احدی،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۷ - ( زمستان ۱۴۰۰ (بهمن)، ۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه: عوامل روانشناختی تأثیرگذار بر سازگاری زناشـویی در دو دیدگاه درون‌ فردی یا شخصیتی و بین فردی یا تعامل زوجین مورد توجه محققین بوده است. تحقیقات نشان داده است که خودابرازگری جنسی که با برانگیختگی ذهنی و مهارت‌های تبادل ارتباطی زن منجر به میل و رضایت بیشتر می‌گردد به سازگاری بیشتر زوجین منجر می‌شود. بنابراین آیا مهارت بیشتر در تبادل اجتماعی می‌تواند به‌عنوان میانجی­گر در خودابرازگری و سازگاری زوجین تأثیر داشته باشد؟
هدف: هدف از این پژوهش پیش‌بینی سازگاری زناشویی بر اساس خودابرازگری جنسی با نقش میانجی­گر تبادل اجتماعی در زنان دارای ازدواج زودهنگام بود.
روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. شرکت‌کنندگان، زنان متأهل دارای ازدواج زودهنگام در استان مرکزی بودند. ۲۷۰ شرکت‌کننده به روش نمونه‌گیری گلوله برفی انتخاب شدند و پرسشنامه‌‌های مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر (۱۹۷۶)، خودابرازگری جنسی اسنل و همکاران (۱۹۹۷) و تبادل اجتماعی لیبمن و همکاران (۲۰۱۱) را تکمیل کردند. داده‌ها به‌وسیله آزمون‌های همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند.
یافته­ ها: نتایج نشان داد که خودابرازگری در رفتار جنسی، ترجیح جنسی، عاطفه جنسی و نگرش جنسی به‌طور معناداری سازگاری زناشویی زنان دارای ازدواج زودهنگام را پیش‌بینی می‌کنند (۰/۰۱ P<). همچنین نتایج آزمون بوت استراپ نشان داد که تبادل اجتماعی می‌تواند در پیش‌بینی سازگاری زناشویی بر اساس ابعاد خودابرازگری جنسی میانجی‌گری کند (۰/۰۱ P<). علاوه بر آن تبادل اجتماعی در رابطه ابعاد خودابرازگری جنسی و سازگاری زوجین تأثیر غیرمستقیم دارد.
نتیجه‌گیری: در سازگاری زنان دارای ازدواج زودهنگام، درک تبادل اجتماعی در کیفیت خودابرازگری جنسی اهمیت دارد که به نظر می‌رسد به‌وسیله آموزش و مشاوره بهبود یابد.

آزاده بختیاری، کریم عسگری مبارکه، احمد عابدی، پریسا نیاری خمس،
دوره ۲۱، شماره ۱۰۹ - ( بهار ۱۴۰۱(فروردین) ۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه: در سال های اخیر مطالعات زیادی در رابطه با وجود علائم عصب شناختی نرم در اختلال کاستی توجه / فزون ­کنشی انجام گرفته اما هنوز پیرامون رابطه ­ی احتمالی میان این ­گونه علائم در کودک و مادر، و همچنین پیشنهاد رهیافت ­های مداخله ­ای و درمانی، در کشور ما پژوهشی صورت نگرفته است.
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط میان علائم عصب شناختی نرم در پسران دارای اختلال کاستی توجه / فزون­ کنشی با مادران شان و ارائه برنامه درمانی برای رفع علائم هم درکودک و هم در مادر بود.
روش: این مطالعه از نوع ترکیبی بود بدین ترتیب که در بخش اول (کمی) از روش توصیفی از نوع همبستگی استفاده شد و در بخش دوم (کیفی) با توجه به نتایج بدست آمده و با استفاده از شبکه مضامین (آتراید - استرلینک) برنامه ای برای بهبود علائم مادر و کودک طراحی گردید. جامعه آماری شامل کلیه دانش­ آموزان دارای اختلال کاستی توجه / فزون ­کنشی ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی ۹۶-۱۳۹۵ بوده است. از میان ۱۷۰ مراجعی که در ۵ مرکز درمانی، تشخیص این اختلال را گرفته و حاضر به همکاری بودند، یکصد نفر از کودکان و مادرانشان به شیوه تصادفی انتخاب و تست عصب - شناختی کمبریج (۱۹۹۵) روی آنها اجرا شد. تحلیل داده­ ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه انجام شد.
یافته­ ها: در بخش کمی پس از تحلیل داده ها، نتایج همبستگی و رگرسیون نشان دهنده همبستگی معنی­ داری بین علائم عصب شناختی نرم کودک و مادر بود (۰/۲۳ =R) همچنین بیشترین میزان همبستگی ­ها بین نمره کل علائم عصب شناختی نرم کودک با هماهنگی حرکتی مادر (۰/۷۱ r=)، نمره کل عصب شناختی نرم مادر با هماهنگی حرکتی و کنترل پاسخ کودک (۰/۶۸ و ۰/۷۷ r=) و خرده مقیاس ­های مشابه در هردوی آنها بود. در بخش کیفی نیز با استفاده از روش شبکه مضامین، مضامین پایه (علائم عصب شناختی نرم مادر و کودک)، مضامین سازماندهنده (هماهنگی حرکتی، یکپارچگی حسی و کنترل پاسخ) و مضامین فراگیر (فعالیت های طراحی شده) مشخص شدند که با توجه به آنها برنامه درمانی برای کودک و مادر به طور جداگانه تدوین و اعتباریابی شد که از اعتبار مناسبی برخوردار بود.
نتیجه ­گیری: ارتباط معنی دار علائم عصب شناختی نرم و نشانه­ های اختلال کاستی توجه / فزون­ کنشی در کودک و مادر حکایت از آن دارد که سازوکار های احتمالی عصب روانشناختی در بروز این ارتباط دخالت دارند و به همین سبب تشخیص بهنگام این­ گونه علائم در مادران و پیگیری ­های درمانی مناسب برای مادر و کودک از اهمیت خاصی برخوردار است.

فاطمه هاشمی گلپایگانی، سیمین حسینیان، حمید رضائیان، مه سیما پورشهریاری، رویا رسولی،
دوره ۲۱، شماره ۱۰۹ - ( بهار ۱۴۰۱(فروردین) ۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه: شرم و احساس گناه به‌عنوان هیجان‌هایی منفی و سازش‌نایافته با بروز مشکلات روانشناختی در نوجوانان، از جمله افسردگی و خودکشی، اضطراب اجتماعی، اختلال دوقطبی و سطح پایین شفقت به خود در ارتباط است. با این حال، علی‌رغم اهمیت این هیجانات در نوجوانان، در زمینه بررسی ویژگی‌های روانسنجی مقیاسی معتبر برای اندازه‌گیری شرم و گناه بین نوجوانان ایرانی شکاف تحقیقاتی وجود دارد.
هدف: بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی نسخه فارسی مقیاس تجربه شرم و احساس گناه (GSES؛ مالیناکووا و همکاران، ۲۰۱۹) در نوجوانان شهر تهران بود.
روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی، و از حیث نوع گردآوری اطلاعات، پیمایشی و از نظر روش‌شناسی، آزمون‌سازی است که در قالب یک طرح پژوهشی همبستگی انجام گرفته است. نمونه پژوهش حاضر، ۲۲۹۱ نوجوان ۱۲ تا ۱۸ سال بودند که از طریق نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای چندمرحله‌ای، انتخاب شدند. برای تعیین روایی سازه از روش تحلیل عاملی تأییدی و به ‌منظور آزمون تغییرناپذیری مقیاس با توجه ‌به جنسیت، از روش تحلیلی چندگروهی استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تأییدی، وجود دو عامل شرم و احساس گناه را تأیید کرد و نشان دهنده برازش مطلوب داده‌ها در گروه دختران و پسران بود. تحلیل چندگروهی نیز هم‌ارزی ضرایب مسیر و مقادیر خطا را را در هر دو گروه نشان داد (۰/۰۵ P>). قابلیت اعتماد ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، امگای مک‌دونالد و قابلیت اعتماد مرکب تأیید شد (۰/۷ ≥, ω, CRα). نتایج نشان داد که این مقیاس از روایی صوری، محتوا، سازه، همگرا و واگرای مناسبی برخوردار است. بررسی متغیرهای جمعیت‌شناختی نشان‌ داد که با افزایش سن، احساس شرم و گناه در نوجوانان افزایش می یابد (۰/۰۱ >P).
نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که نسخه فارسی مقیاس تجربۀ شرم و گناه دارای ویژگیهای روانسنجی مطلوبی بوده و ابزاری ساده، مختصر و قابل‌اعتماد جهت ارزیابی هیجان‌های شرم و احساس گناه در نوجوانان ایرانی است.

فاطمه جلویاری، سمیه کاظمیان، ابراهیم نعیمی، نورعلی فرخی،
دوره ۲۱، شماره ۱۱۴ - ( تابستان ۱۴۰۱(شهریور)، ۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه: مطالعات نشان داده است، تغییرات ناشی از بیماری‌های مزمن مانند مولتیپل اسکلروزیس (MS) نه تنها می‌تواند سلامت ­روانی و حرمت خود این بیماران را تحت تأثیر قرار ‌دهد، بلکه تصور مثبت از خود و حرمت خود بالا، بهترین پیش ­بینی کننده برای تطابق فرد مبتلا با بیماری MS است. با وجود مطالعات انجام شده بر روی عزت ­نفس بیماران میتلا به MS، اما در زمینه کشف راهبردهای مؤثر بر حرمت خود آنان مطالعات اندکی صورت گرفته است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف کشف راهبردهای روانی - اجتماعی مؤثر بر کاهش یا افزایش عزت­ نفس زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش تحلیل عرفی / قراردادی در سال‌های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ در شهر تهران انجام شد. جامعه‌ یا میدان مورد مطالعۀ این پژوهش، شامل تمامی زنان در دسترس مبتلا به بیماری MS شهر تهران (با تأیید عضویت در انجمن ام ­اس ایران) در سال ۱۳۹۹ و نیمۀ اول سال ۱۴۰۰ بود. نمونه‌ پژوهش با انتخاب ۱۱ زن مبتلا به MS با بهره‌گیری از نمونه‌گیری گلوله برفی به حد اشباع رسید. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه عزت ­نفس روزنبرگ و مصاحبۀ نیمه ساختاریافته استفاده شد.
یافته ­ها: تحلیل تجارب مشارکت‌کنندگان، منجر به شناسایی ۳ مقولۀ اصلی تجربه‌ای دیگر، پروردن خود و مهار بالنده برای شرکت ­کنندگان با عزت ­نفس بالا و ۱ مقولۀ اصلی تحت عنوان وازدگی برای شرکت ­کنندگان با عزت ­نفس پایین شد.
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد زنان مبتلا به MS می‌توانند با انگاره پیش بردن تجربه دیگری از زندگی، استفاده از منابع باقی مانده خود و پذیرش و کنار آمدن با بیماری، عزت­ نفس خود را ترمیم کرده و در جهت انطباق بیشتر با بیماری حرکت کنند. همچنین یافته‌ها حاکی از آن بود که یأس جسمانی، تمرکز بیش از حد بر گذشته و منفعل بودن در مقابل بیماری، می‌تواند تخریب کننده حرمت خود بیمار باشد و در نهایت روند پذیرش بیماری و بهبودی را با چالش مواجه کند.

انسیه محمدیاری، علی رضائی شریف، احمدرضا کیانی، اسماعیل صدری دمیرچی،
دوره ۲۱، شماره ۱۱۹ - ( زمستان ۱۴۰۱ (بهمن)، ۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه: تحقیقات نشان داده است که بسیاری از واکنش‌های نامطلوب و مشکلات زوجین ناشی از باورهای ارتباطی ناکارآمد است. اما باوجود اهمیت این مفهوم در زمینه شناسایی مؤلفه‌های تشکیل‌دهنده باورهای ارتباطی ناکارآمد زوجین، در جامعه مورد تحقیق شکاف تحقیقاتی وجود دارد.
هدف: هدف این پژوهش واکاوی باورهای ارتباطی ناکارآمد زنان دارای تعارض زوجین بود.
روش: پژوهش حاضر به روش کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. جامعه پژوهش را تمام زنان دارای تعارض زناشویی شهر تهران که برای مشکل تعارضشان در سال ۱۴۰۰ به مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند، تشکیل دادند و نمونه‌گیری هدفمند انجام شد. تعداد ۱۹ نفر انتخاب شدند و به طریق مصاحبه‌های نیمه ­ساختاریافته مورد مطالعه قرار گرفتند. تحلیل داده‌ها از طریق روش هفت مرحله‌ای کلایزی انجام شد.
یافته‌ها: در این مطالعه ۴ مضمون اصلی و ۱۱ مضمون فرعی شناسایی شد. مضمون اصلی نخست رابطه بین فردی زوجین (رابطه عاطفی، رابطه جنسی و مسائل مالی و عوامل شخصیتی)، مضمون دوم رابطه با خانواده اصلی (خانواده همسر، الگوهای رفتاری خانواده همسر و خانواده خود)، مضمون سوم مسائل جنسیتی (نگرش دوگانه به نقش‌های جنسیتی، برچسب‌های جنسیتی و کلیشه‌های جنسیتی) و آخرین مضمون اصلی مسائل حقوقی بود.
نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های حاصل از این پژوهش، در زمینه ­های رابطه بین فردی زوجین، رابطه با خانواده اصلی، مسائل جنسیتی و مسائل حقوقی یاورهای ناکارآمد ارتباطی زنان شناسایی شدند.

 

مریم لطفی، مه سیما پورشهریاری، حمید رضاییان،
دوره ۲۲، شماره ۱۲۵ - ( تابستان ۱۴۰۲(مرداد)، ۱۴۰۲ )
چکیده

 زمینه: با توجه به تأثیر به سزای تجارب اولیه کودکی بر ابعاد مختلف زندگی فیزیکی و روانشناختی و مشکلات مرتبط با آن و کمبود پرسشنامه­ ای منسجم جهت بررسی تجارب ناگوار، تهیه پرسشنامه ­ای معتبر جهت انجام مداخله ­های پیشگیرانه و درمانی اهمیت دارد.
هدف: هدف از پژوهش حاضر اعتباریابی پرسشنامه بین­المللی تجربه ناگوار کودکی (ACE-IQ) در شهر مشهد بود.
روش: از نظر روش شناسی این پژوهش در زمره پژوهش ­های توصیفی از نوع زمینه‌یابی (پیمایشی) بود.. جامعه آماری شامل کلیه افراد بالای ۱۸ سال ساکن شهر مشهد در سال ۱۴۰۰ بود که از این میان ۲۸۵ نفر به روش نمونه ­گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت بررسی اعتبار از روش تحلیل عامل تأییدی استفاده شد که با کمک نرم ­افزار ۲۱-SPSS و ۲۲-AMOS انجام شد.
یافته‌ها: محتوای گویه ­های پرسشنامه بین ­المللی تجارب ناگوار کودکی نشان داد که این ابزار دارای شش عامل با شاخص­ های برازش مطلوب است. همچنین مقادیر آلفای کرونباخ برای خرده مقیاس ­های مربوط به والدین و مراقبان، محیط خانواده، تجاوز، خشونت با همسالان، شاهد خشونت جامعه بودن و شاهد خشونت جمعی یا جنگ بودن به ترتیب ۰/۵۳، ۰/۶۷، ۰/۸۷، ۰/۴۷، ۰/۵۳ و ۰/۴۹ است. نتایج نشان داد که این پرسشنامه از روایی سازه، همگرا و واگرای مناسبی برخوردار است.
نتیجه‌گیری: یافته ­های این پژوهش نشان داد که بر اساس عامل ­های به دست آمده شامل (والدین و مراقبان، محیط خانواده، تجاوز، خشونت با همسالان، شاهد خشونت جامعه بودن و شاهد خشونت جمعی یا جنگ بودن)، پرسشنامه بین ­المللی تجارب ناگوار کودکی ابزاری مناسب جهت ارزیابی تجربه­ های ناگوار کودکی در ایران بوده و می‌توان به عنوان یک ابزار معتبر در حوزه­ هایی همچون پژوهش و سنجش به کار گرفته شود.

 

هانیه گلی رستمی، سعید پورنقاش مطلق تهرانی، فریدون یاریاری، غلامعلی افروز،
دوره ۲۳، شماره ۱۴۰ - ( پاییز ۱۴۰۳(آبان)، ۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه: یکی از مشکلات رایج در خانواده معتادان، ناسازگاری زناشویی و نظم‌جویی شناختی-هیجانی است. یکی از درمان های مؤثر برای ناسازگاری زناشویی و نظم‌جویی شناختی-هیجانی، آموزش عصب روانشناختی خانواده محور است.
هدف: هدف از پژوهش حاضر، تعیین تأثیر مداخلات آموزش عصب روانشناختی خانواده محور بر ناسازگاری‌های زناشویی و نظم­جویی شناختی-هیجانی مراجعین متأهل وابسته به مواد مخدر بود.
روش: پژوهش حاضر نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه گواه و پیگیری ۳ ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی مراجعان مرد متأهل وابسته به مواد مخدر بستری در بخش اعصاب و روان بیمارستان کوثر سمنان در فاصله زمانی سال ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲ بودند، که با درنظر گرفتن ملاک‌های ورود و خروج و روش در دسترس تعداد ۳۰ نفر به‌عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه‌های استاندارد ناسازگاری زناشویی (اسپانیر، ۱۹۷۶) و نظم جویی شناختی هیجان (گرانفسکی و همکاران، ۲۰۰۱) بود. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها نیز از بخش توصیفی (میانگین و انحراف معیار ) و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر) با استفاده از نرم‌افزار SPSS۲۴ و EXCEL انجام شد (۰۵/۰ >p).
یافته‌ها: مداخلات آموزش عصب روانشناختی خانواده محور بر ناسازگاری‌های زناشویی و نظم­جویی شناختی-هیجانی مراجعین متأهل وابسته به مواد مخدر تأثیر دارد (۰۵/۰ >p).
نتیجه‌گیری: نتایج نشانگر اهمیت بخشیدن به آموزش‌های مبتنی بر علوم روانشناختی و عصب‌شناسی در حوزه خانواده و ارتقاء ارتباطات زناشویی و مهارت‌های نظم‌جویی شناختی-هیجانی در این گروه از افراد می‌باشد. این مداخلات نه تنها به بهبود روابط خانوادگی و زناشویی کمک می‌کنند بلکه به افزایش توانایی‌های مقابله با مشکلات مرتبط با وابستگی به مواد مخدر نیز کمک می‌نمایند.

فاطمه نعیمی پور، مهناز شاهقلیان، فریدون یاریاری،
دوره ۲۳، شماره ۱۴۳ - ( زمستان ۱۴۰۳(بهمن)، ۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه: به نظر می ‌رسد که ترس از دست دادن روابط معنی ‌داری به خصوص در روابط رومانتیک ریشه در سبک ‌های دلبستگی دارد و این منجر به خود خاموشی در زنان می ‌شود. بنابراین بررسی پیشایندهای تأثیرگذار بر خودخاموشی زنان می‌تواند راه ­گشای برخی از مشکلات روانشناختی در آن ­ها می ‌شود.
هدف: هدف پژوهش، طراحی و آزمون الگوی ساختاری خود خاموشی در زنان متأهل بر اساس سبک دلبستگی، ابرازگری هیجانی، احساس تنهایی با میانجی‌ گری شفقت به خود.
روش: پژوهش از نوع بنیادی و در زمره پژوهش ‌های توصیفی و همبستگی (تحلیل مدل ‌یابی معادلات ساختاری) بود. جامعـه آماری زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز خدمات روانشناختی و مشاوره شهر تهران در سال ۱۴۰۲ بود. نمونه پژوهش ۴۰۰ نفر از زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز خدمات روانشناختی و مشاوره شهر تهران در سال ۱۴۰۲ بود که به روش نمونه ‌گیری تصادفی انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از مقیاس خودخاموشی (جک و دیل، ۱۹۹۲)، سیاهه سبک دلبستگی بزرگسالان (هازن و شیور، ۱۹۸۷)، پرسشنامه ابرازگری هیجانی (کینگ و امونز، ۱۹۹۰)، مقیاس احساس تنهایی اجتماعی عاطفی برای بزرگسالان (دی توماسو و همکاران، ۲۰۰۴) و پرسشنامه شفقت به خود (نف، ۲۰۰۳) به­دست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده­ها از مدل ­سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم­ افزار AMOS استفاده شد.
یافته ­ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ­ها نشان داد که ابرازگری هیجانی بر شفقت به خود اثر مثبت و معنی­ داری دارد و بر خودخاموشی اثر منفی و معنی ­داری دارد (۰/۰۵ >P). اثر مستقیم احساس تنهایی به شفقت به خود منفی و معنی ­دار و بر خودخاموشی مثبت و معنی­ دار بود (۰/۰۵ >P). اثر مثبت مستقیم سبک­های دلبستگی ایمن به شفقت به خود مثبت و معنی ­دار و به خودخاموشی منفی و معنی ­دار بود (۰/۰۵ >P). همچنین اثر مستقیم سبک­ های دلبستگی ناایمن اجتنابی و دوسوگرا به شفقت به خود منفی و به خودخاموشی مثبت و معنی ­دار بود. همچنین ابرازگری هیجانی، احساس تنهایی و سبک­ های دلبستگی از طریق شفقت به خود اثر غیرمستقیمی بر خودخاموشی داشتند.
نتیجه‌ گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می ­توان با آموزش مهارت ­های شفقت به خود بخشی مهمی از احساس تنهایی و خودابرازگری هیجانی را در زنان متأهل تعدیل کرد. بنابراین می ­توان از آموزش مهارت­ های شفقت به خود در جهت خاموشی زناندر کلینیک­های مشاوره و روان درمانی سود برد.

ارغوان کبریت چی، شهنام ابوالقاسمی، منصوره شهریاری احمدی،
دوره ۲۳، شماره ۱۴۳ - ( زمستان ۱۴۰۳(بهمن)، ۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه: به نظر می ‌رسد با توجه به نقش هیجانات در تحمل پریشانی و انعطاف ­پذیری شناختی به عنوان دو بعد مهم اختلال اضطراب اجتماعی که یکی از ناتوان­کننده‌ ترین اختلالات اضطرابی است، بکارگیری درمان‌ هایی که هیجانات را هدف قرار می‌ دهند، می ‌تواند کمک کننده باشد.
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان هیجان ­مدار بر انعطاف ­پذیری شناختی و تحمل پریشانی در زنان متأهل دارای اختلال اضطراب اجتماعی بود.
روش: روش پژوهش، طرح نیمه آزمایشی به شیوۀ پیش‌آزمون-پس‌آزمون و پیگیری ۴۵ روزه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان متأهل دارای اختلال اضطراب اجتماعی مراجعه ­کننده به مراکز مشاوره روانشناختی منطقه ۱۸ شهر تهران در سال ۱۴۰۲ بودند که از بین آن ‌ها ۳۴ نفر از طریق نمونه­ گیری در دسترس و با توجه به معیارهای ورود به پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت درمان هیجان ­مدار (جانسون و همکاران، ۲۰۰۸) به مدت ۹ جلسه ۹۰ دقیقه­ای قرار گرفت. همه‌ی شرکت­ کنندگان توسط پرسشنامه ‌های انعطاف ­پذیری شناختی (دنیس و وندر وال، ۲۰۱۰) و تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، ۲۰۰۵) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ‌ها از طریق نرم ­افزار SPSS-۲۴ و آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره با اندازه‌گیری ‌های مکرر تحلیل شدند.
یافته­ ها: نتایج حاکی از اثربخشی درمان هیجان­ مدار بر بهبود انعطاف ­پذیری شناختی (۰۱/۰ p<) و تحمل پریشانی (۰۱/۰ p<) و ماندگاری تأثیر آن در دوره پیگیری بود (۰۱/۰ p<).
نتیجه ‌گیری: با توجه به اثربخشی درمان هیجان ­مدار، لزوم تمرکز بر این درمان به عنوان یکی از درمان ‌های کمکی، حمایتی و توانبخشی در کنار درمان دارویی در کاهش پیامدهای ناشی از نقص در تحمل پریشانی و انعطاف­پذیری شناختی پیشنهاد می‌ شود.

 

سیده مریم فاطمی، محمد مسعود دیاریان، سید اسماعیل موسوی،
دوره ۲۳، شماره ۱۴۴ - ( زمستان ۱۴۰۳(اسفند)، ۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه: تمامی ازدواج‌ ها ممکن است به ‌نوعی، دلزدگی را تجربه کنند؛ به ‌طوری‌که با افکار و تصورات فراوانی درباره جدایی همراه باشد. لذا توجه به اثرات مخرب این پدیده و درمان به‌موقع آن حائز اهمیت است‌.
هدف: هدف از پژوهش، تأثیر بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین بر دلزدگی زناشویی زوجین دلزده از زندگی زناشویی است.
روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی (پس‌آزمون - پیش‌آزمون - پیگیری ۶ ماهه) بود. شرکت‌ کنندگان ۳۰ زوج با تشخیص دلزدگی زناشویی در سال ۱۴۰۱ بودند که به روش نمونه ‌گیری هدفمند انتخاب ‌شده و به ‌صورت تصادفی در دو گروه ۱۵ نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار اندازه‌ گیری متغیرها، پرسشنامه دلزدگی زناشویی ۲۰ ماده ‌ای پاینز (۲۰۰۲) بود. سپس شرکت‌کنندگان گروه آزمایش در ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه­ای آموزش گروهی بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی که با استفاده از شاخص‌های پیش‌بینی­کننده دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین دلزده به روش پدیدارشناسی توسط نویسنده مقاله تدوین شده بود، شرکت کردند. برای تجزیه‌ داده‌ها از روش تحلیل کوواریانس آمیخته با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۳ استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد با توجه به مقدار ۴۸/۵۸ =F برای منبع گروهی در سطح ۰۱/۰ P< معنادار و مداخله­ی مبتنی بر بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی اثربخش بود و با توجه به ضریب اتا، ۶۸ درصد از تغییرات در کوواریانس دلزدگی زناشویی متأثر از رویکرد مداخله‌ای بود.
نتیجه‌ گیری: با توجه به اثربخشی بسته آموزشی، این بسته مشاوره ‌ای می‌ تواند در مراکز روانشناختی خانواده‌ درمانی و زوج‌ درمانی جهت آموزش زوجین و بهبود تعاملات آنان جهت کاهش دلزدگی زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.

 


صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وبگاه متعلق به مجله علوم روانشناختی است.

طراحی و برنامه‌نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC-ND 4.0 | Journal of Psychological Science

Designed & Developed by : Yektaweb

Creative Commons License
This work is licensed under the Creative Commons Attribution-NonCommercial-NoDerivatives 4.0 International (CC BY-NC-ND 4.0)