۲۰ نتیجه برای رضایت زناشویی
احمد بهپژوه، بشریالسادات موسوی،
دوره ۱۳، شماره ۵۲ - ( ۱۲-۱۳۹۳ )
چکیده
بهطور معمول، مشکلات عاطفی و رفتاری کودکان، بازتابی از عدم رضایت زناشویی و وضعیت روانی والدین، بهویژه مادر است. از اینرو، پژوهش حاضر رابطۀ رضایت زناشویی و سلامت روانی در مادران دارای فرزندان مبتلا به مشکلات عاطفی و رفتاری را مورد بررسی قرار داده است. بدینمنظور از میان ۴۱۲ دانشآموز دختر در پایههای اول تا ششم در یک دبستان در منطقه دو آموزش و پرورش شهر تهران، ۴۲ دانشآموز دختر مبتلا به مشکلات عاطفی و رفتاری توسط مادرانشان شناسایی شدند. سرانجام ۲۸ نفر از مادران دارای فرزند مبتلا به مشکلات عاطفی و رفتاری بهعنوان گروه نمونۀ در دسترس در این پژوهش شرکت کردند. دادههای لازم از طریق اجرای پرسشنامۀ رضایت زناشویی انریچ، پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه رفتاری راتر کودکان به دست آمد و برای تحلیل آماری دادهها از تحلیل رگرسیون خطی استفاده شد. یافتههای بهدست آمده نشان داد که در مادران دارای فرزند دختر مبتلا به مشکلات عاطفی و رفتاری رضایت زناشویی و سلامت روانی با یکدیگر همبستگی معناداری وجود دارد (۰۰۱/۰>P). بدیهی است زمانی که رضایت زناشویی و سلامت روانی در مادران دارای فرزند دختر پایین باشد، مشکلات عاطفی و رفتاری در فرزندان آنها افزایش مییابد.
نصیبه اباذری، داود تقوایی،
دوره ۱۴، شماره ۵۳ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده
سلامت روانی والدین کودکانی که نارسایی تحولی عقلی خفیف دارند همواره منظور نظر پژوهشگران فعال در حیطۀ کودکان استثنایی بوده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش توانش حل مسأله بر رضایت زناشویی (مشتمل بر مؤلفه های «موضوعات شخصیتی»، «حل تعارض» و «فعالیتهای اوقات فراغت») مادران دارای فرزند دختر نارسای تحولی عقلی خفیف شهر اراک در سال تحصیلی ۹۱ انجام گرفت. جامعۀ آماری شامل کلیۀ مادران دارای فرزند دختر نارسای تحولی عقلی خفیف زیر نظر آموزش و پرورش در سال ۱۳۹۱ با حجم ۸۱ نفر بودند. حجم نمونه شامل ۳۰ نفر از مادران این کودکان بود. این افراد بهصورت داوطلبانه برای همکاری شرکت کردند و بهصورت تصادفی ساده، ۱۵ نفر بهعنوان گروه آزمایش، و ۱۵ نفر بهعنوان گروه گواه انتخاب شدند. یک پیشآزمون با استفاده از «پرسشنامۀ رضایت زناشویی انریچ» از هر دو گروه گرفته شد، سپس به گروه آزمایش طی ۵ جلسه (هر جلسه، ۹۰ دقیقه) توانش حل مسأله آموزش داده شد، در حالی که به گروه گواه آموزشی داده نشد. پس از پایان دورۀ آموزش، از هر دو گروه مجدداً «پرسشنامۀ رضایت زناشویی انریچ» (پسآزمون) بهعمل آمد. یافتههای پژوهش نشان داد که آموزش توانش حل مسأله تأثیر معناداری بر مؤلفه های «موضوعات شخصیتی»، «حل تعارض»، و «فعالیتهای اوقات فراغت» این مادران داشته است.
راضیه جعفری فاضل، غلامرضا دهشیری، فاطمه موسوی،
دوره ۱۵، شماره ۶۰ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده
مطالعۀ نقش تعیینکنندههای شخصیتی و هیجانی در نگرش فرد نسبت به زندگی و رابطۀ زناشویی بهدلیل جایگاه آن در تندرستی و روانشناختی مورد توجه تحقیقات گوناگونی قرار گرفته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش خودارزشیابی هستهای بهعنوان یک رگه شخصیتی و احساس تنهایی بهعنوان متغیر هیجانی در پیشبینی رضایت زناشویی و رضایت از زندگی زنان متأهل صورت گرفت. روش پژوهش از نوع همبستگی بود. بدینمنظور۱۵۰ نفر از زنان متأهل شهر تهران با روش نمونهگیری دردسترس و داوطلبانه انتخاب گردید. ابزار پژوهش شامل مقیاس احساس تنهایی، سنجش رابطه، رضایت از زندگی و خودارزشیابی هستهای بود. نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گامبهگام نشان داد میان خودارزشیابی هستهای، رضایت زناشویی و رضایت از زندگی همبستگیِ مثبت معنیدار (۰/۰۰۱P≤) و بینِ احساس تنهایی با رضایت زناشویی و رضایت از زندگی رابطۀ منفیِ معنیداری (۰/۰۰۱P≤) وجود داشته، خودارزشیابیهای هستهای و مؤلّفههای احساس تنهایی قادرند بهطور معنیداری (۰/۰۰۱P≤) تغییرات رضایت از زندگی و رضایت زناشویی را تبیین نمایند. تقویت مؤلّفههای مثبت پایدار شخصیتی میتواند با اشکال مشاوره، مداخله و درمان در آغاز و تداوم زندگی زناشوییِ موفق مؤثر واقع شود.
زینب زارعینژاد، رضا پورحسین، عباس رحیمینژاد،
دوره ۱۶، شماره ۶۱ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
در دهههای اخیر تأثیر ویژگیهای شخصیتی در روابط زناشویی توجه زیادی را به خود جلب کرده است چراکه شخصیت مهمترین و زیربناییترین مسأله در نارضایتی زناشویی است. باتوجه به اهمیت این موضوع پژوهش حاضر به بررسی نقش میانجیگر سبکهای دفاعی در رابطه بین سطح تحول من با رضایت زناشویی میپردازد. این تحقیق در مقوله طرحهای همبستگی از نوع پیشبینی قرار میگیرد. بدینمنظور از بین جامعه آماری، ۲۰۰ نفر از دبیران ساوجبلاغ با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و دادهها با استفاده از پرسشنامههای سبکهای دفاعیDSQ ، آزمون تکمیل جملات SCT و پرسشنامه رضایت زناشویی ENRICH جمعآوری و مدل مفروض با استفاده از تکنیک تحلیل مسیر مورد آزمون قرار گرفت. نتایج حاصل از همبستگی و تحلیل رگرسیون نشان دادند که سطح تحول بهطور غیرمستقیم با میانجیگری سبکهای دفاعی بر رضایت زناشویی (ضریب تأثیر= ۲۱/۰) تأثیر معنادار داشت. لذا میتوان بر نقش برجسته شخصیت و مولفههای آن از جمله سطح تحول من و سبکهای دفاعی در تعیین رضایت زناشویی تأکید کرد و در جهت تدوین برنامههای پیشگیری، آموزشی و درمانی با تأکید بر عوامل شخصیتی تلاش کرد.
سمیه عباسی، فریده دوکانه ای فرد، عبداله شفیع آبادی،
دوره ۱۷، شماره ۷۱ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه: بهبود رضایت زناشویی و انسجام خانواده جانبازان به دلیل هشت سال دوران جنگ و مشکلات جسمی و روانی آنان از اهمیت بالایی برخوردار است. تحقیقات اثربخشی درمان هیجان محور و درمان شناختی رفتاری را بر بهبود عملکرد خانواده در جوامع آماری مختلف اثبات کرده است. هدف: لذا این پژوهش با هدف مقایسۀ اثربخشی درمان هیجان محور و درمان شناختی رفتاری بر انسجام خانوادگی و رضایت زناشویی همسران جانباز شهرستان خرم آباد انجام شد. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی همراه با پس آزمون و پیگیری و نمونه ۶۰ نفر از همسران جانباز بود که به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه ۲۰ نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش اول، ۱۰ جلسۀ درمان هیجان محور و گروه آزمایش دوم، ۸ جلسۀ درمان شناختی رفتاری دریافت کرده و گروه گواه در لیست انتظار قرار داده شد. ابزار پژوهش پرسشنامۀ انسجام خانواده سامانی (۱۳۸۱) و رضایت زناشویی انریچ (۱۹۹۸) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل وریانس اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: در مرحلۀ پس آزمون هر دو مداخله به صورت معناداری باعث افزایش انسجام خانواده و رضایت زناشویی شدند (۰/۰۵<p). در مرحلۀ پیگیری گروه درمان هیجان محور پایداری اثر داشته، ولی نسبت به پس آزمون معنادار نمی باشد (۰۰۱>p). نتیجه گیری: بنابراین، می توان از درمان شناختی رفتاری و درمان هیجان محور در جهت بهبود انسجام خانواده و رضایت زناشویی جانبازان استفاده نمود.
فاطمه نجارزادگان، هادی فرهادی،
دوره ۱۸، شماره ۷۴ - ( ۲-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه: شواهد نشان میدهند که روابط زیاد و بدون مرز در شبکههای مجازی به اعتماد میان زوجها آسیب جدّی وارد میکند و اختلافات زناشویی، جدایی و حتی طلاق را موجب میشود. آیا می توان با کیفیت زندگی درمانگری بر مهارت های ارتباطی و اعتیاد اینترنتی به افزایش کیفیت زندگی زوجین کمک کرد؟ هدف: هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی کیفیت زندگی درمانگری بر مهارتهای ارتباطی، اعتیاد به فضای مجازی، رضایت زناشویی و خودنظم جویی هیجانی در زوجین بود. روش: این پژوهش نیمه آزمایش با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دو ماهه با گروه گواه بود. جامعهی آماری تحقیق شامل زوجین مبتلا به اعتیاد به اینترنت و دارای مشکلات ارتباطی در شهر اصفهان بود. از میان آنها،۲۰ زوج به شیوه نمونهگیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروههای آزمایش (۱۰ نفر) و گواه (۱۰ نفر) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه اعتیاد به اینترنت (یانگ، ۱۹۹۱)، پرسشنامه خودنظم جویی هیجانی (هافمن و کشدان، ۲۰۱۰)، پرسشنامه مهارتهای ارتباطی (کوئیندام، ۲۰۰۴)، و پرسشنامه رضایت زناشویی (اولسون، ۲۰۰۶) بودند. کیفیت زندگی درمانگری (فریش، ۲۰۰۶) هفتهای یک بار در ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با استفاده از تحلیل وایانس با اندازهگیری مکرر تحزیه و تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که کیفیت زندگی درمانگری بر اعتیاد به فضای مجازی (۰/۰۰۱>p، ۸۳/۸۹=F) ، مهارتهای ارتباطی (۰/۰۰۱>p، ۲۸۲/۶۵=F)، خودنظم جویی هیجانی (۰/۰۰۱>p، ۱۶۲/۶۶=F)، و رضایت زناشویی (۰/۰۰۱>p، ۷۰/۷۸=F) تاثیر معناداری داشت. این نتایج در دوره پیگیری نیز تداوم یافت. نتیجهگیری: در مجموع مشخص شد که کیفیت زندگی درمانگری زوجین ممکن است به عنوان روشی جدید و مؤثر در بهبود اعتیاد به فضای مجازی، خودنظم جویی هیجانی، مهارتهای ارتباطی، و رضایت زناشویی زوجین مورد استفاده قرار گیرد.
مسعود آورنده، زهرا افتخارصعادی، سعید بختیارپور، علیرضا حیدری، پرویز عسکری،
دوره ۱۸، شماره ۷۸ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه: راه رسیدن به شادکامی و خوشبختی روانشناختی در پرتو توجه به ارزش ها و هدف های معنوی، نیازهای بنیادی، معنی دار بودن و هدفمندی زندگی، عشق و علایق دینی و الهی میباشد. به طوری که داشتن تجارب معنوی بر احساس شادکامی بیشتر و افسردگی کمتر ارتباط مؤثری دارد. لذا مسئله تحقیق این است آیا رضایت زناشویی میتواند در این بین تأثیرگذار باشد؟ هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی گر رضایت زناشویی در رابطهی بین تجربیات معنوی و شادکامی بود. روش: روش پژوهش همبستگی بود. جهت انجام این پژوهش تعداد ۴۲۰ نفر از دانشجویان متأهل مشغول به تحصیل دانشگاه آزاد کرمانشاه با روش نمونه گیری خوشهای تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامهی شادکامی (آرگایل، مارتین و کراسلند، ۱۹۸۹)، تجربیات معنوی (غباری بناب و همکاران، ۱۳۸۴)، رضایت زناشویی (السون، ۲۰۰۰) را تکمیل نمودند. دادهها با استفاده از روش تحلیل مسیر به دست آمد. یافته ها: با استفاده از روش تحلیل مسیر نتایج نشان دادند بین تجربیات معنوی با شادکامی، رابطه مثبت معنادار وجود داشت (۰/۰۰۱>P). همچنین نتایج تحلیل مسیر نشان داد که رضایت زناشویی در رابطه بین تجربیات معنوی و شادکامی نقش میانجی گر ایفا میکنند (۰/۰۰۱>P). نتیجه گیری: داشتن تجربیات معنوی سبب میشود دانشجویان متأهل روابط زناشویی خود را هدفمند و با معنی تلقی کنند و آن را ارزشمند بدانند و در جهت بهبود آن تلاش کنند و به احساس رضایت مندی زناشویی و متعاقباً شادکامی بیشتری دست یابند.
محسن شکوهی یکتا، سعید اکبری زردخانه، ثریا علوی نژاد، سعید سجادی اناری،
دوره ۱۸، شماره ۸۰ - ( ۸-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه: خانواده مهمترین عنصر در اجتماع است و زوجیت اساس شکلگیری و هسته خانواده است. جامعه موفق، به زوجیت و آرامش در خانواده بهعنوان یک موضوع بسیار حائز اهمیت میپردازد. اگر به هر دلیلی نارضایتی و ناسازگاری در روابط زناشویی به وجود آید، ممکن است زمینه ناکامی و خشم ایجاد شود و پیامدهایی نظیر سوءظن، سوءاستفاده عاطفی، خصومت و سرزنش و پایین آمدن سلامت روانی زوجین را در پی داشته باشد، اما آیا میتوان از طریق بسته آموزشی تنظیم هیجان مبتنی بر رویآورد شناختی - رفتاری رضایت زناشویی و شادکامی آنها را افزایش داد؟ هدف: این پژوهش با هدف آموزش توانشهای تنظیم هیجان مبتنی بر رویآورد شناختی - رفتاری و اثربخشی آن بر رضایت زناشویی و شادکامی زوجین انجام شد. روش: این پژوهش از نوع شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون تک گروهی بود. گروه نمونه بهصورت در دسترس انتخاب شد که ۶۶ نفر از زوجین (با میانگین ۳۲/۲۷ سال و انحراف استاندارد ۳/۷۱۷۱/۳) در ۷ جلسه دوساعته کارگاه مدیریت خشم شرکت کردند. این زوجین از بین والدین دانشآموزان مدارس غیرانتفاعی شهر تهران و بهصورت در دسترس انتخاب شدند. برنامه مداخلاتی استفاده شده در این کارگاه برنامه بازنگری شده آتشبازی (اسمیت، ۲۰۰۴) بود. برای جمعآوری دادهها از سیاهه شادکامی آکسفورد (آرگایل، مارتین و کراسلند، ۱۹۸۹) و شاخص رضایت زناشویی هودسون (۱۹۹۲) استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون t وابسته نشان داد که آموزش توانشهای تنظیم هیجان، شادکامی و رضایت زناشویی را بهطور معناداری افزایش داده است. این تفاوتها به نحوی است که میانگین گروه نمونه در سیاهه شادکامی افزایش داشته (۰/۰۵ <p) و در سیاهه شاخص زناشویی که نمره بالا نشاندهنده مشکلات بیشتر زناشویی است بهطور معناداری کاهش داشته است (۰/۰۵ <p). نتیجهگیری: این بدان معنی است که آموزش توانشهای تنظیم هیجان، روش مناسبی برای کاهش تعارضات خانوادگی و افزایش شادکامی در زوجین است.
زهرا نقش، علی اکبر ابراهیمی، سید جعفر احمدی،
دوره ۱۸، شماره ۸۲ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه: از مهمترین مؤلفه ها در فرآیند زندگی زناشویی زوجین، رضایت زناشویی آنان است. رضایت زناشویی یکی از مهمترین ملاک های عملکرد سالم نهاد خانواده است که اختلال به هر دلایلی، می تواند عملکرد آن را متأثر سازد، اما مسئله این است که آیا برنامه غنی سازی روابط زناشویی میتواند موجب بهبود کیفیت رضایت زناشویی شود؟ هدف: هدف این پژوهش، اثربخشی برنامه غنی سازی روابط زناشویی بر بهبود کیفیت رضایت زناشویی زوجین متأثر از سانحه ناشی از جنگ و حملات تروریستی در ناحیه سیزدهم شهرکابل بود. روش: طرح این پژوهش شبه آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را کلیه زوجهای متأثر از سانحه بین سنین ۲۰ الی ۴۰ سال ناحیه سیزدهم شهر کابل تشکیل دادند که از میان آنها تعداد ۳۴ زوج به صورت نمونه در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (گروه آزمایش ۱۹ زوج و گروه گواه ۱۵ زوج) گمارده شدند. معیارهای ورود شامل دامنه سنی بین ۲۰ تا ۴۰ سال، داشتن تحصیلات حداقل دیپلم، گذشت حد اقل یک سال زندگی مشترک، شاغل بودن حداقل یکی از آنها، حضور همزمان در جلسات درمانی، نداشتن تشخیص الکولی یا اعتیاد، عدم مبتلا به بیماری های صعب العلاج و نداشتن بحرانهای حاد خانوادگی و معیارهای خروج از پژوهش شامل عدم تمایل به ادامه همکاری در پژوهش، داشتن غیبت بیش از ۱ جلسه و شرکت در سایر برنامه های درمان و مشاوره. گروه آزمایش، ۸ جلسه ۱۰۰ دقیقه ای بسته آموزشی آموزش غنی سازی روابط زناشویی زوجهای بودنمن و شانتیناث (۲۰۰۴) را دریافت کردند و گروه گواه در این مدت هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. آزمودنیها با استفاده از پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ که توسط فورز و السون (۱۹۸۹) طراحی گردیده است در مراحل پیش آزمون و پس آزمون ارزیابی شدند. یافتهها: طبق نتایج پیگیری پس از یک ماه، بین گروه آزمایش و گواه در میزان کیفیت روابط زناشویی و ابعاد آن تفاوت معنی داری وجود داشت (۰/۰۰۱p<) و اثربخشی برنامه غنی سازی روابط زناشویی بعد از یک ماه باقی مانده بود. نتیجهگیری: برنامه غنی سازی روابط زناشویی، موجب بهبود کیفیت رضایت زناشویی زوجینی که متأثر از سانحه و حملات تروریستی گردیده اند می شود
مژگان میرزا، مهدی قزلسفلو،
دوره ۱۹، شماره ۸۸ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: تعارضات زناشویی تنش ها و فشارهای روانی بر زوجین تحمیل می کند که اثرات مخربی بر رضایت زناشویی آنها دارد. مرور پژوهش ها نشان می دهد که بازآموزی اسنادی بر متغیرهای مختلفی تأثیر می گذارد اما تعیین اثربخشی آن بر تعارض و رضایت زناشویی زوجین متقاضی طلاق مغفول مانده است. اما مسئله اصلی اینست: آیا بازآموزی اسنادی در حل تعارض زناشویی و افزایش رضایت زناشویی متقاضیان طلاق تأثیر دارد؟ هدف: پژوهش با هدف بررسی اثربخشی و پایداری بازآموزی اسنادی در حل تعارض زناشویی و افزایش رضایت زناشویی زوجین متقاضی طلاق بود. روش: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل زوجین متقاضی طلاق بود که در سال ۱۳۹۶ از دادگستری شهر گنبدکاووس به مراکز مشاوره شهر به منظور کاهش تعارض و جلوگیری از طلاق و ایجاد سازش ارجاع داده شده بودند,۳۰ زوج به روش تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (۱۵ زوج) به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزار پژوهش عبارتند از: پرسشنامه تعارض زناشویی ثنایی (۱۳۸۸)، پرسشنامه رضایت زناشویی افروز (۱۳۹۰) و برنامه مداخله شامل بازآموزی اسنادی استینهارت و دالیبر (۲۰۰۸). تحلیل داده ها از طریق آزمون کوواریانس انجام شد. یافته ها: برنامه بازآموزی اسنادی بر حل تعارض زناشویی و همچنین افزایش رضایت زناشویی زوجین متقاضی طلاق تأثیر داشت (۰/۰۰۱ P<). نتایج آزمون پیگیری هم نشان می دهد که بازآموزی اسنادی در مرحله پیگیری هم معنادار بوده است (۰/۰۰۱ P<). نتیجه گیری: می توان از روش بازآموزی اسنادی در راستای کاهش تعارضات زناشویی و افزایش رضایت زناشویی استفاده کرد.
روح اله رحیمی، حسین سلیمی بجستانی، کیومرث فرح بخش، محمد عسگری،
دوره ۱۹، شماره ۸۸ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: سبک زندگی زوج شاغل با وجود جنبههای مثبت و منفی در حال افزایش است. مسأله اصلی این است که تجارب زیستۀ زوجهای شاغل دربارۀ رضایت و تعارضات زناشویی چگونه است؟ هدف: پژوهش حاضر با هدف کشف تجارب زیستۀ زوجهای شاغل از رضایت و تعارضات زناشویی انجام شد. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی تفسیری در سال ۱۳۹۷ در شهر نورآباد (لرستان) انجام شد. نمونههای پژوهش با انتخاب ۱۲ زوج شاغل دارای رضایت زناشویی (با اذعان زوجین به رضایت و کسب نمرۀ بالاتر از ۱۶۱ در پرسشنامه ENRICH) با بهرهگیری از نمونهگیری گلوله برفی و ۱۲ زوج شاغل دارای تعارضات زناشویی (با اذعان زوجین به تعارض و کسب نمرۀ ۱۸۷ یا بالاتر از آن در پرسشنامه MCQ) با روش نمونهگیری هدفمند به حد اشباع رسید. برای جمعآوری دادهها از مصاحبۀ نیمه ساختاریافته استفاده شد. مصاحبهها با استفاده از روش دیکلمن، آلن و تانر که دارای ماهیت تیمی بوده و در پدیدارشناسی تفسیری مرسوم است، مورد تحلیل قرارگرفتند. یافته ها: تحلیل تجارب مشارکتکنندگان، منجر به شناسایی ۲ مضمون اصلی زوج شاغل ماهر با مضامین فرعی؛ نقشۀ زناشویی کارآمد و خصیصههای مثبت زوجی و زوج شاغل غیرماهر با مضامین فرعی؛ نقشۀ زناشویی ناکارآمد و خصیصههای منفی زوجی شد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد آنچه زوج شاغل ماهر و غیرماهر را از هم تفکیک میکند نه فقدان تعارضات زناشویی بلکه داشتن برنامهریزی و اولویتبندی، نحوۀ مواجه شدن با تعارضات، ادراک منصفانه از توزیعها، مراقبت مالی و شغلی از همسر و سازگاری است. نتایج به دست آمده میتواند زمینه را برای تدوین برنامههای پیشگیرانه و مدلهای درمانی جهت متقاضیان ورود به این نوع سبک زندگی و کاهش تعارضات زناشویی این نوع زوجها فراهم کند.
عبدالباسط محمودپور، محمد دربا، زهرا کمندلو، یاسر مدنی،
دوره ۱۹، شماره ۹۴ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی طرحواره های ناسازگار اولیه و رضایت زناشویی و پریشانی روانشناختی پرداخته اند. اما پیرامون رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با رضایت زناشویی و پریشانی روانشناختی زنان نابارو شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با رضایت زناشویی و پریشانی روانشناختی زنان نابارور انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان نابارور شهر تهران در سال ۱۳۹۸ بود. تعداد ۲۶۰ زن نابارور به روش نمونهگیری در دسترس به عنوان نمونه از بین دو مرکز ناباروری شهر تهران انتخاب شدند. بهمنظور گردآوری دادهها، از فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (۱۹۹۸)، پرسشنامه ۴۷ سؤالی رضایت زناشویی انریچ (۱۹۸۹) و پرسشنامه پریشانی روانشناختی کسلر (۲۰۰۲) استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه انجام شد. یافتهها: بین طرحواره های ناسازگار رهاشدگی، نقص، وابستگی، اطاعت، بازداری هیجانی و معیارهای نامربوط با رضایت زناشویی رابطه معنادار وجود دارد (۰۵/۰ P<). همچنین بین طرحواره های ناسازگار رهاشدگی، وابستگی، خود تحول نایافته، بازداری هیجانی، معیارهای نامربوط، خودکنترلی ناکافی و استحقاق با پریشانی روانشاختی رابطه معنادار وجود دارد (۰۵/۰ P<). نتیجهگیری: طرحواره های ناسازگار اولیه ازجمله عواملی است که در دوره ناباروری منجر به کاهش سطح رضایت زناشویی زنان شده و پریشانی روانشناختی را بالا میبرد.
زینب معصومی تبار، کریم افشاری نیا، حسن امیری، سعیده سادات حسینی،
دوره ۱۹، شماره ۹۵ - ( ۸-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: مطالعات بسیاری به اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر مشکلات زناشویی زوجین و بررسی مشکلات تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی زوجین پرداخته اند. اما پژوهشی که به بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر مشکلات تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی بانوان ناسازگار در دهه اول زندگی پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر مشکلات تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی بانوان ناسازگار در دهه اول زندگی بود. روش: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان دارای ناسازگاری زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر اندیشه در سال ۱۳۹۷ بود,۳۰ نفر به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (۱۵ نفری) جایگزین شدند. ابزار پژوهش عبارتند از: پرسشنامۀ رضایت زناشویی انریچ (السون، ۱۹۹۸)، پرسشنامۀ ناسازگاری (DQ) ارنست جی. بی یر و دانیل پی. استرنبرگ (۱۹۷۷)، پرسشنامۀ اختلالات تنظیم هیجانی گراتس (۲۰۰۴) و بسته ی آموزشی طرحواره درمانی هیجانی لیهی و همکارانش (۲۰۱۵ ، ۲۰۱۹). تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک و چند متغیری انجام شد. یافته ها: طرحواره درمانی هیجانی موجب افزایش میانگین نمرات رضایت زناشویی در شرکت کنندگان گروه طرحواره درمانی و موجب افزایش میانگین نمرات تنظیم هیجان در شرکت کنندگان گروه طرحواره درمانی شد (۰/۰۰۱ P<). نتیجه گیری: طرحواره درمانی هیجانی باعث افزایش رضایت زناشویی و تنظیم هیجان و مؤلفه های آن در زوجین شد.
فائزه صدیقی، فریده دوکانه ای فرد، سیمین دخت رضاخانی،
دوره ۱۹، شماره ۹۵ - ( ۸-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: ارتباط زناشویی هسته مرکزی نظام خانواده است و از آنجایی که نهاد خانواده اولین نهاد اجتماعی است که رشد، تحول و شکلگیری شخصیت اثرات چشمگیری دارد، بر همین اساس بررسی مسائل و مشکلاتی که منجر به فروپاشی خانواده و روابط زناشویی میشود نیز ضروری به نظر میرسد. هدف: هدف پژوهش حاضر، پیشبینی رضایت زناشویی بر اساس ویژگیهای شخصیتی و سبکهای دلبستگی با میانجیگری راهبردهای مقابلهای است. روش: پژوهش حاضر همبستگی از نوع اکتشافی – متوالی و هدایت شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان زن متأهل مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال ۹۷ تشکیل دادند که تعداد نمونه ۳۵۰ نفر از دانشجویان بودند که به شیوه در دسترس انتخاب شدند برای جمعآوری دادههای پژوهش، از پرسشنامههای رضایت زناشویی انریچ (۱۹۸۷)، شخصیتی نئو (۱۹۹۰)، سبکهای دلبستگی کولینز و رید (۱۹۹۰) و راهبردهای مقابلهای رضاخانی (۱۳۸۸) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین ویژگیهای شخصیتی روانرنجوری و برونگرایی با رضایت زناشویی رابطه منفی و گشودگی، توافق و وظیفهشناسی با رضایت زناشویی رابطه مثبت معنادار به دست آمد؛ همچنین رابطه بین سبکهای دلبستگی اجتنابی و اضطرابی با رضایت زناشویی منفی و با سبک دلبستگی ایمن مثبت و معنادار است. روانرنجوری ۰/۴۸- =β و سبک دلبستگی اجتنابی ۰/۴۱- =β سهم بیشتری در تبیین رضایت زناشویی دارد (۰/۰۰۱ >p). نتیجهگیری: از جمله دستاوردهای این پژوهش میتواند ترغیب درمانگران به ایجاد راهکارهایی برای تغییر در شناخت، افکار، عملکردها، عواطف و هیجان های زوجها و از این طریق بهبود روابط و رضایت زناشویی و انسجام جامعه باشد.
زهرا پاداش، زهرا یوسفی، محمدرضا عابدی، هاجر ترکان،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۴ - ( ۸-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: میل به طلاق در بین زنان متأهل می تواند ناشی از تعارضات زناشویی و در نتیجه کاهش رضایت و سازگاری زناشویی باشد که می تواند به کمک روش های آموزشی از جمله روش گاتمن کاهش یابد.
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر مشاورۀ زناشویی به روش گاتمن بر رضایت زناشویی و سازگاری زناشویی زنان متأهل مایل به طلاق بود.
روش: روش پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون، پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان مراجعهکننده به سه مرکز مشاوره در شهر اصفهان در سال ۱۳۹۸ بودند. نمونه پژوهش شامل ۳۰ زن متأهل مایل به طلاق بودند که از بین داوطلبین شرکت در پژوهش، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامۀ رضایت زناشویی (راگ و فانک، ۲۰۰۷) و سازگاری زناشویی (اسپاینر، ۱۹۷۶) به دست آورده شد. زنان گروه آزمایش، به مدت ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقهای تحت آموزش قرار گرفتند. هر دو گروه در دو مرحله پیش آزمون، پس آزمون به پرسشنامههای پژوهش پاسخ دادند. دادهها با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام شد.
یافته ها: یافته ها حاکی از آن بود که مشاوره زناشویی به روش گاتمن میتواند موجب افزایش رضایت زناشویی و سازگاری زناشویی و مؤلفههای آن رضایت، همبستگی، توافق و ابراز محبت در زنان مایل به طلاق گردد (۰/۰۰۱>p).
نتیجهگیری: در مجموع نتایج مطالعه حاضر نشان داد مشاوره زناشویی به روش گاتمن به کمک آموزش هفت اصل موفقیت زوجی و فنون دستیابی به آن، روشی مؤثر و کارآمد در افزایش رضایت زناشویی و سازگاری زناشویی است و میتواند توسط درمانگران در مداخلات خانواده استفاده گردد و در نتیجه به بهبود روابط زناشویی کمک نماید.
مجتبی نورانی، رضوان السادات جزایری، مریم فاتحی زاده،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۵ - ( ۹-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: مطالعات زیادی درباره رضایت زناشویی و صمیمیت زوجین صورت گرفته است، اما پژوهشی که به اثربخشی زوج درمانی سیستمی – سازهگرا بر صمیمیت و رضایت زناشویی به خصوص در زوجین دارای اختلاف سنی معکوس پرداخته باشد، مغفول مانده است.
هدف: هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی زوج درمانی سیستمی – سازه گرا بر صمیمیت و رضایت زناشویی زوجین دارای اختلاف سنی معکوس بود.
روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با یک گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه این پژوهش را تمامی زوج های دارای اختلاف سنی معکوس شهر شیراز در سال ۱۳۹۸ تشکیل دادند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس، ۳۰ زوج انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. در مرحله پیش آزمون، پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ فرم کوتاه (اولسون، ۱۹۸۹) و صمیمیت زوجین (اولیاء، ۱۳۸۵) در اختیار هر دو گروه قرار گرفت و سپس زوج درمانی سیستمی – سازه گرا (دالتون، ۲۰۰۷)، در ۹ جلسه بهصورت هفتهای دو ساعت، برای گروه آزمایش اجرا گردید. بهمنظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده گردید.
یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که زوج درمانی سیستمی - سازه گرا بر رضایت زناشویی و ابعاد صمیمیت هیجانی، عقلانی، روانشناختی، اجتماعی - تفریحی، ارتباطی و صمیمیت کلی دارای تأثیر معناداری بود (۰/۰۵ <P)، در حالی که این مداخلات بر صمیمیت جسمی، معنوی و جنسی تأثیر معناداری نداشته است.
نتیجهگیری: از نتایج به دست آمده میتوان نتیجه گرفت که زوج درمانی سیستمی – سازه گرا قابلیت اجرا بر زوجین با اختلاف سنی معکوس را داشته و می توان جهت بهبود رضایت و صمیمیت زناشویی از آن بهره جست، همچنین استفاده از این رویکرد در جوامع آماری و فرهنگی دیگر و اثربخشی آن بر دیگر ابعاد روابط زوجین پیشنهاد میگردد.
فرشاد زارعی، اسماعیل اسدپور، فرشاد محسن زاده،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۵ - ( ۹-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: مادران کودکان با فلج مغزی به دلیل وجود کودک مبتلا به فلج مغزی، مستعد فشارهای اجتماعی، اقتصادی، هیجانی و خانوادگی هستند که به کاهش رضایت زناشویی و ادراک کارآمدی آن ها منجر می شود. تحقیقات نشان داده است که درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد روی آوردی حمایتی است که بر رابطه و پذیرش ارزشهای فردی و خانوادگی تاکید دارد و آگاهی و پذیرش را همراه با راهبردهای تعهد و تغییر رفتار بهمنظور افزایش انعطافپذیری روانشناختی به کار میگیرد که موجب افزایش رضایت زوجین و خودکارآمدی آنان گردیده است اما در زمینه انجام این مداخله بر روی مادران دارای کودک فلج مغزی شکاف تحقیقاتی وجود دارد.
هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی بود.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها، شبه آزمایشی از نوع گروه های نابرابر است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای فرزندان با فلج مغزی مراجعهکننده به مراکز آموزشی و توانبخشی معلولین جسمی حرکتی شهر کرمانشاه در سال ۱۳۹۹ بود. نمونه پژوهش ۲۳ نفر از مادران داوطلب بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد (۱۰ نفر) و گروه گواه (۱۳ نفر) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (۱۹۹۷) و خودکارآمدی شرر (۱۹۸۲) استفاده شد. گروه آزمایشی ۱۲ جلسه ۹۰ دقیقهای درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد با توجه به رویآورد هیز (۲۰۰۸) را بهصورت هفته ای یکبار دریافت کردند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر نشان داد که درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی مؤثر است (۰/۰۰۱ ≥P).
نتیجهگیری: بر اساس یافته های حاصل از این پژوهش، می توان رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی را با به کارگیری درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بهبود بخشید.
فرشاد زارعی، اسماعیل اسدپور، فرشاد محسن زاده،
دوره ۲۳، شماره ۱۳۴ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه: فلج مغزی یک اختلال عصب شناختی و غیر پیشرونده است که معمولاً در ابتدای زندگی و به دلایل مختلف رخ میدهد و به طور مادامالعمر وجود خواهدداشت و میتواند از کارآیی فرد و خانواده او بکاهد و مشکلات متعدد روانشناختی را بهویژه برای مادران دارای فرزندان با این عارضه ایجاد کند.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی انجام شد.
روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و دارای طرح پیشآزمون-پسآزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزندان با فلج مغزی مراجعهکننده به مراکز آموزشی و توانبخشی معلولین جسمی حرکتی شهر کرمانشاه در سال ۱۴۰۰ بودند. از بین جامعه آماری موردنظر تعداد ۲۶ نفر از مادران مراجعه کننده به مراکز آموزشی و توانبخشی تعیین شده بهصورت نمونهگیری هدفمند و داوطلبانه انتخاب و در دو گروه آزمایش و گروه گواه بهصورت تصادفی گمارش شدند. بهمنظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامههای رضایت زناشویی اولسون (۱۹۸۹) و خودکارآمدی عمومی شرر (۱۹۸۲) استفاده شد. اعضای حاضر در گروه آزمایشی تحت مشاوره گروهی به شیوه مصاحبه انگیزشی فیلدز (۲۰۰۶) شامل ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقهای قرار گرفتند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرمافزار SPSS نسخه ۲۴ مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد مصاحبه انگیزشی بر افزایش نمره کلی رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلجمغزی بهصورت معناداری اثربخش بوده است (۰/۰۵ p<).
نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که مصاحبه انگیزشی بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی تأثیر دارد.
زهرا برجعلی، جواد ملازاده، نوراله محمدی، عبدالعزیز افلاک سیر،
دوره ۲۳، شماره ۱۴۱ - ( ۹-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه: تنوع فوق العاده مسائل زوجی، مکانیسم ها و فرآیندهای درمانی متنوعی را می طلبد. ادغام رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد با رویکرد طرحواره درمانی به منظور پاسخ به دامنه وسیع تری از مشکلات زوجی مورد توجه محققان قرار گرفته است. ازاین رو، مطالعات بیشتر و غنی سازی این رویکرد با بکارگیری مؤلفه های مؤثرتر، در بهسازی روابط زوجی راهگشا خواهد بود.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی رویکرد ترکیبی زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد با فرمول بندی طرحواره ای (ACT/SF) بر میزان انعطاف پذیری روانشناختی و رضایت زناشویی انجام شد.
روش: مداخله حاضر با طرح نیمه آزمایشی و انجام پیش آزمون-پس آزمون در دو گروه آزمایش و گواه مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور ۱۶ زوج (۳۲ نفر) از مراجعان سه مرکز مشاوره در شهر قم در سال ۱۴۰۱ انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. هر دو گروه مقیاس رضایت زناشویی انریچ (السون، ۱۹۹۸) و پرسشنامهی پذیرش و عمل-نسخه دوم (بوند و همکاران، ۲۰۱۱) را در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. گروه آزمایش مداخله درمانی ACT/SF را به مدت دوازده جلسه ۱۲۰ دقیقهای دریافت کرد و گروه گواه در انتظار درمان باقی ماندند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار Spss نسخه ۲۶ انجام شد.
یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که با کنترل پیش آزمون به عنوان متغیر کوواریت، میزان رضایت زناشویی با اندازه اثر قوی (۰/۶۲=۲η) و انعطافپذیری روانشناختی با اندازه اثر متوسط (۰/۳۲ =۲η) به طور معنیداری در گروه آزمایش افزایش داشته است (۰/۰۵>P).
نتیجهگیری: باتوجه به نتایج این مطالعه میتوان گفت که فرمول بندی مشکلات زوجین بر مبنای طرحواره ها و آگاهی از تحریفهای شناختی باعث میشود افراد درک و آگاهی بیشتری نسبت به فرآیندهای روانی و رفتارهای خود و همسرشان پیدا کنند، و با تکنیک های درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، ترغیب می شوند بر اساس ارزش های خویش، روابط زوجی را بهبود بخشند.
سیده مینا عباسی، آزیتا چهری، مختار عارفی،
دوره ۲۳، شماره ۱۴۲ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه: بدن انسان دارای قابلیت های متفاوت رفتاری در طی شبانه روز می باشد که هر ۲۴ ساعت تکرار می شوند. با توجه به تغییرات شبانه روزی نوبت کاری پرستاران، می توان انتظار داشت که میزان رضایت زناشویی آن به خاطر کیفیت خواب و خستگی ناشی از بیدار بودن در طول شب تحت تأثیر قرار گیرد. لذا در ارتباط با تأثیر این شاخص بر زندگی زناشویی پرستاران مطالعات کمی انجام شده است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تبیین مدل معادلات ساختاری رضایت زناشویی بر اساس خودکارآمدی جنسی با میانجی گری ریتم های شبانه روزی در زنان پرستار انجام شد.
روش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش تمامی پرستاران زن متأهل شاغل در بیمارستانهای دولتی شهر تهران در سال ۱۴۰۲ به تعداد ۲۳۶۱ نفر بود. افراد نمونه به تعداد ۳۳۰ نفر و از طریق روش نمونه گیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. از پرسشنامه خودکارآمدی جنسی (وزیری و لطفی کاشانی ۱۳۹۲)، مقیاس رضایت زناشویی (هادسون و همکاران، ۱۹۸۱) و مقیاس ریتم های شبانه روزی (جعفری رودبندی و همکاران، ۱۳۹۲) به عنوان ابزار گردآوری اطلاعات، استفاده شد. پس از تأیید نرمال بودن دادهها از مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار SmartPLS۳ استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که شاخصهای ذکر شده دارای مقدار t قابل قبول در سطح معناداری (۰۵/۰ p<) میباشند، بنابراین در تغییر رضایت زناشویی زنان پرستار مؤثر هستند. همچنین نقش میانجی ریتمهای شبانهروزی بر این روابط تأیید شد.
نتیجه گیری: بر اساس این نتایج میتوان چنین نتیجه گیری کرد با آموزش به پرستاران در خصوص ریتمهای شبانه روزی و بهبود کیفیت خواب می توان گام های مؤثری در بهبود رضایت زناشویی و خودکارآمدی جنسی که پایه اساسی استحکام روابط زوجین است برداشت.