پیام خود را بنویسید

جستجو در مقالات منتشر شده


۷ نتیجه برای زنان مطلقه

سارا منصفی، حسن احدی، حمیدرضا حاتمی،
دوره ۱۷، شماره ۶۹ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه: خشونت خانگی یک مشکل اجتماعی است که می ­تواند منجر به پیامدهای جسمی و روانی فراوانی شود. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی حمایتی با رویکرد واقعیت درمانی، بر امیدواری و مسئولیت­ پذیری زنان مطلقه قربانی خشونت خانگی است. روش: روش تحقیق حاضر تجربی و از نوع  نیمه­ آزمایشی با طرح پیش ­آزمون- پس ­آزمون با گروه گواه است. نمونه پژوهش حاضر تعداد ۳۰ نفر از زنان مطلقه دچار خشونت خانوادگی هستند. ابزار مورد استفاده دو  پرسشنامه شامل پرسشنامه امید به آینده اشنایدر، و مقیاس مسئولیت­پذیری پرسشنامه  شخصیتی کالیفرنیا است. پس از انتخاب گروه­ ها برای کنترل اولیه از پیش ­آزمون استفاده شد و پس از آن گروه آزمایش در معرض آموزش  (جلسات آموزشی به شیوه ­ی گروه درمانی حمایتی نظریه­ ی انتخاب گلاسر) قرار گرفت، متغیر مستقل در ۱۰ جلسه­ ی ۸۰ دقیقه ­ای به گروه آزمایش ارائه شد ولی برای گروه گواه هیچ­ گونه آموزشی در نظر گرفته نشد. برای تحلیل نتایج به دست آمده این پژوهش از روش­ های آماری توصیفی و استنباطی  استفاده شد. در سطح استنباطی داده­ های پژوهش از  آزمون تحلیل کوواریانس برای آزمودن فرضیه­ های پژوهش استفاده شد. یافته ­ها: نتایج تحلیل داده ­ها نشان داد آموزش گروه درمانی حمایتی با رویکرد واقعیت درمانی بر افزایش امید به آینده و مسئولیت­ پذیری زنان مطلقه قربانی خشونت خانگی مؤثر است(۰/۰۵p<). نتیجه­ گیری:  براساس نتایج پژوهش می ­توان گفت واقعیت درمانی با روش گروهی به مراجعان کمک می­ کند تا احساس مسئولیت کنند و از طریق مسئولیت شخصی هویت موفقی را بدست آورند و آنچه از تجربه خشونت به آنها رسیده است را به دست فراموشی بسپارند.
 


احمد نیّری، رحمت اله نورانی پور، شکوه نوابی نژاد،
دوره ۲۰، شماره ۹۹ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه: مطالعات نشان داده­ اند که گروه درمانی روان نمایشگری شناختی رفتاری بر بهبود مشکلات هیجانی و ارتباطی مؤثرند، اما پژوهشی که به تأثیر آن بر مشکلات بین فردی و دشواری تنظیم هیجان در زنان مطلقه پرداخته باشد، مغفول مانده است. هدف: هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی گروه درمانی روان نمایشگری شناختی رفتاری بر کاهش مشکلات بین فردی و دشواری تنظیم هیجان در زنان مطلقه بود. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس­ آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری، تمام زنان مطلقه ای که در سال ۱۳۹۷ به مراکز مشاوره خصوصی تحت نظارت بهزیستی شهر مشهد (۸۴ مرکز) مراجعه کرده بودند را شامل می ­شد. تعداد ۲۴ نفر به شیوه نمونه­ گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه ­های مشکلات بین فردی (IIP-۶۰) و دشواری تنظیم هیجان (DERS) بود. گروه آزمایش، گروه درمانی روان نمایشگری شناختی رفتاری (تردول، ۲۰۱۶) را در ۱۶ جلسه ۱۲۰ دقیقه­ ای دریافت کردند. تحلیل داده­ ها با بهره­ گیری از تحلیل کواریانس چندمتغیره، تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی توسط نرم­افزار SPSS۲۰ انجام شد. یافته­ ها: گروه درمانی روان نمایشگری شناختی رفتاری بر کاهش مشکلات بین فردی و دشواری تنظیم هیجان در زنان مطلقه تأثیر معنادار داشت (۰/۰۵ p<). این نتیجه در مرحله پیگیری هم پایدار بود. نتیجه­ گیری: گروه درمانی روان نمایشگری شناختی رفتاری می­ تواند مشکلات بین فردی و دشواری تنظیم هیجان در زنان مطلقه را کاهش دهد.

فاطمه نیک پور، جواد خلعتبری، امید رضائی، فرهاد جمهری،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۱ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه: تجربه طلاق، بهزیستی روانشناختی زنان را تحت تأثیر قرار دهد. از جمله رویکردهای درمانی که می‌تواند بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه را ارتقا دهد، طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد است. هدف: هدف از این پژوهش، مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه بود. روش: روش پژوهش حاضر، شبه ­آزمایشی با پیش­ آزمون و پس ­آزمون سه گروهی است. جامعه آماری شامل تمامی زنان مطلقه‌ای بود که به سبب پیامدهای روانشناختی پس از طلاق به مراکز مشاوره و خمات روانشناختی شهر تهران در نیمه دوم سال ۱۳۹۶ مراجعه کرده بودند. به منظور انتخاب نمونه آماری با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند، ابتدا ۴۵ نفر انتخاب شده و سپس به صورت تصادفی در گروه های آزمایش اول و دوم و گروه گواه جایابی شدند (هر گروه ۱۵ نفر). ابزار پژوهش مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (۱۹۸۹) بود. داده‌ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس و نرم ­افزار SPSS۲۲ تحلیل شدند. یافته ‌ها: یافته‌های آماری نشان داد هر دو رویکرد درمانی مورد استفاده در افزایش بهزیستی روانشناختی شرکت­ کنندگان مؤثر بوده (۰/۰۵ p<)، اما تفاوت بین طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در سطح ۰۵/۰ برای بهزیستی روانشناختی معنا‌دار نمی ‌باشد. نتیجه ­گیری: با توجه به اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهزیستی روانشناختی و خرده مقیاس‌های آن، پیشنهاد می‌شود مراکز مشاوره و کلینیک‌های خانواده در مورد زنان مطلقه که در معرض پیامدهای روانشناختی پس از طلاق هستند از این دو رویکرد با اولویت مشاوره و روان­ درمانی گروهی استفاده کنند. 

حسین رئیسی، محسن رسولی، عبدالرحیم کسایی،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۲ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه: زنان پس از طلاق تاب ­آوری لازم برای مقابله با مشکلات و استرس ­های زندگی را ندارند که بر مقابله آنها با مشکلات و استرس‌های زندگی تأثیر می‌گذارد. ادبیات پژوهشی افزایش تاب­ آوری را بعد از رویکردهای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی، که جزء روش‌های درمانی موج سوم هستند، نشان داده ­اند اما هنوز مشخص نیست کدام یک اثربخشی بیشتری دارد. هدف: پژوهش حاضر به دنبال مقایسه اثربخشی گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تاب ­آوری در زنان مطلقه بود. روش: این پژوهش به‌صورت شبه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی زنان مطلقه شهر اقلید (۱۶۰ نفر) در سال ۱۳۹۸ بود که تحت پوشش ادارات کمیته امداد امام خمینی و بهزیستی شهرستان اقلید بودند که تعداد ۲۴ نفر با روش نمونه­ گیری در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه گواه (هر گروه ۸ نفر)، جایگزین شدند. یکی از گروه ­های آزمایش مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (بسته آموزشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد اقتباس شده از هنرپروان و همکاران، ۱۳۹۶) و گروه دیگر مداخله رفتاردرمانی دیالکتیکی (بسته آموزشی رفتاردرمانی دیالکتیکی اقتباس شده از هادیزاده و همکاران، ۱۳۹۶) را در ۱۲ جلسه ۹۰ دقیقه­ای دریافت نمودند. شرکت‌کنندگان قبل، بعد و ۲ ماه پس از اجرای مداخله های درمانی، پرسشنامه تاب­ آوری کانر و دیویدسون (۲۰۰۳) را تکمیل کردند. داده‌های پژوهش با استفاده از نرم ­افزار spss-۲۲ و آزمون تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر و اثرات ساده گروه مورد تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: نتایج نشان داد که درمان پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی موجب افزایش تاب ­آوری زنان مطلقه ‌می‌شوند (۰/۰۵ p<) و بین دو درمان، برتری وجود نداشت (۰/۰۵p>) همچنین مقایسه زوجی بنفرونی حاکی از پایداری نتایج درمان در مرحله پیگیری می ­باشد. نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های پژوهش و اثربخشی یکسان هر دو رویکرد، استفاده از هر دو درمان به کلینیک ­های مشاوره، متخصصین حوزه­های خانواده و درمان های فردی، به­ منظور کمک به این زنان برای مقابله با موقعیت­های دشوار زندگی، پیشنهاد می­ شود.

فرحناز جلویاری، سمیه کاظمیان، ابراهیم نعیمی، عبدالله معتمدی،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۵ - ( ۹-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه: طلاق برای بسیاری از زنان به معنای رویارویی با فشار روانی مفرط و بی‌ثباتی هیجانی است. برای مقابله با چالش‌های پس از طلاق، لازم است زنان مطلقه با استفاده از راهبردهای مختلف از مقاومت بیشتری برخوردار ‌شوند. تقریباً تمامی پژوهش‌های انجام شده در ایران با موضوع زندگی پس از طلاق به فرآیند سازگاری پرداخته‌اند و انطباق‌پذیری به عنوان دروازۀ‌ ورودی سازگاری کمتر مورد توجه بوده است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف کشف راهبردهای مؤثر در فرآیند انطباق‌پذیری در خلال سازگاری پس از طلاق در زنان مطلقه انجام شد.
روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه‌ای در سال‌های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ در شهر تهران انجام شد. جامعه‌ یا میدان مورد مطالعه این پژوهش، شامل تمامی زنان مطلقه شهر تهران در سال ۱۳۹۹ بود که حداقل ۳ سال از طلاق قانونی آنها سپری شده باشد (که فرصت و تجربۀ‌ مواجهه با چالش‌های زندگی پس از طلاق و امکان ورود به فرایند انطباق پس از طلاق را کسب کرده باشند)، نمونه‌ پژوهش با انتخاب ۱۲ زن مطلقه با بهره‌گیری از نمونه‌گیری گلوله برفی به حد اشباع رسید. برای جمع‌آوری داده‌ها از مصاحبۀ نیمه ساختاریافته استفاده شد. مصاحبه‌ها با استفاده از روش نظام‌مند کوربین و استراوس مورد تحلیل قرار‌گرفتند.
یافته ­ها: تحلیل تجارب مشارکت‌کنندگان، منجر به شناسایی ۷ مقوله اصلی ساخت هویتی تازه، تعامل با طلاق، مدیریت چالش‌های پس از طلاق، درگیر شدن در فعالیت‌های اجتماعی (تأثیرات محیطی)، ضربه‌گیرها (عوامل محافظت­ کننده)، مقابله‌های معنوی - مذهبی و کنار آمدن با عوامل خارج از کنترل شد.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد بهره‌گیری زنان مطلقه از عوامل درونی و بیرونی می‌تواند به انطباق‌پذیری با زندگی پس از طلاق و قرار گرقتن آنان در مسیر سازگاری کمک کند. فهم دانش مبتنی بر تجربه زنان مطلقه از پیامدهای پس از طلاق و نحوه انطباق با آن، به گونه‌ای که در مطالعۀ حاضر آمده است، می‌تواند به زنان مطلقه، مشاوران و درمانگران درگیر در این حوزه برای تصمیم‌گیری و مداخلات مبتنی بر جنسیت کمک کند.

حسین رئیسی، محسن رسولی، عبدالرحیم کسایی،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۶ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه: خودکارآمدی زنان پس از طلاق کاهش می‌یابد که بر مقابله آن‌ها با مشکلات و استرس‌های زندگی تأثیر می‌گذارد. ادبیات پژوهشی افزایش خودکارآمدی را بعد از رویکردهای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی، که جز روش‌های درمانی موج سوم هستند، نشان دادند اما هنوز مشخص نیست کدام یک اثربخشی بیشتری دارد.
هدف: پژوهش حاضر به دنبال مقایسه اثربخشی گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر خودکارآمدی در زنان مطلقه بود.
روش: این پژوهش به‌صورت شبه­ آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه شهر اقلید در سال ۱۳۹۸ بود که تعداد ۲۴ نفر با روش نمونه ­گیری در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه درمان و گروه گواه (هر گروه ۸ نفر)، جایگزین شدند. یکی از گروه­ های آزمایش مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (۸ نفر) و گروه دیگر مداخله رفتاردرمانی دیالکتیکی (۸ نفر) را در ۱۲ جلسه ۹۰ دقیقه ­ای دریافت نمودند. شرکت‌کنندگان قبل، بعد و ۲ ماه پس از اجرای مداخله ­های درمانی، پرسشنامه خودکارآمدی شرر و آدامز (۱۹۸۲) را تکمیل کردند. داده‌های پژوهش با استفاده از نرم­افزار SPSS-۲۲ و آزمون تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر و اثرات ساده گروه مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته­ ها: نتایج نشان داد که درمان پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی موجب افزایش خودکارآمدی زنان مطلقه ‌می‌شوند (۰/۰۵ p<) و بین دو درمان، برتری وجود نداشت (۰/۰۵ >.p).
نتیجه‌گیری: ‌با توجه به یافته­ های پژوهش، مداخلات گروه­ درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی می­توانند به­ عنوان روش­ هایی کارآمد برای افزایش خودکارآمدی زنان مطلقه مورد استفاده قرار گیرند.

ناهید مفردنژاد، مرتضی منادی، مهناز اخوان تفتی،
دوره ۲۱، شماره ۱۱۶ - ( ۸-۱۴۰۱ )
چکیده

 زمینه: پیامدهای بعد از طلاق در هر جامعه، پدیده ­ای مبتنی بر زمینه فرهنگی آن جامعه است که می­ تواند متأثر از عوامل فردی، اجتماعی و فرهنگی باشد. مطالعات مرتبط با پیامدهای طلاق در سراسر جهان انجام شده است اما در مورد پیامدهای آن برای زنان مطلقه، به ویژه در شهرهای کوچک و سنتی در جامعه مورد نظر شکاف پژوهشی وجود دارد.
هدف: هدف پژوهش حاضر مطالعه کیفی تجارب زنان مطلقه شهرستان بهبهان از پیامدهای طلاق است.
روش: مطالعه حاضر نتیجه مطالعه کیفی و مصاحبه نیمه ­ساختار یافته با ۱۳ زن مطلقه شهرستان بهبهان در سال ۱۴۰۰ -۱۳۹۹ است که از طریق نمونه­ گیری هدفمند انتخاب شدند. برای تحلیل داده­ ها از تحلیل تماتیک (براون و کلارک، ۲۰۰۶) استفاده شد.
یافته­ ها: تحلیل داده ­ها ۲۱۰ کد را در ۴ مضمون اصلی (پیامدهای فرهنگی اجتماعی، روانشناختی، شخصی و اقتصادی) و ۱۵ مضمون فرعی (تحمیل تصورات جامعه به زنان مطلقه، انگ اجتماعی، مورد طمع واقع شدن، ارتباط مجدد، روابط با اطرافیان و دوستان، نقش خانواده، احساسات متناقض، فکرهای احساس ­ساز، کمبود مهارت ­های زندگی، ارتباط با فرزندان، فرا والدگری، بحران محل زندگی، در جستجوی کمک­ های روانشناختی، اقدامات رفتاری و عدم امنیت اقتصادی) نشان داد.
نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که طلاق برای زنان به منزله قرارگیری در چرخه ­ای از آسیب­ پذیری و بروز پیامدهای اجتماعی و فردی است که آن ­ها را به بهره ­گیری از مکانیسم­های حفاظتی مانند انزوا، پنهان کاری و پرخاشگری در روابط بین­فردی به منظور تلاش برای سازگاری با شرایط جدید سوق می ­دهد.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وبگاه متعلق به مجله علوم روانشناختی است.

طراحی و برنامه‌نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC-ND 4.0 | Journal of Psychological Science

Designed & Developed by : Yektaweb

Creative Commons License
This work is licensed under the Creative Commons Attribution-NonCommercial-NoDerivatives 4.0 International (CC BY-NC-ND 4.0)