دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران. ، foolad@shirazu.ac.ir
چکیده: (1596 مشاهده)
زمینه: تفکر انتقادی از سازه های مهم و قابل توجه در سال های اخیر بوده است؛ اما شناسایی متغیرهای پیش بینی کننده آن در قالب یک مدل ساختاری و در محیط آموزشی تاکنون مورد بررسی قرار نگرفته است.
هدف: هدف این پژوهش بررسی نقش ذهن آگاهی بهعنوان متغیر واسطه ای در رابطۀ بین محیط حامی خودپیروی و تفکر انتقادی بود.
روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه این پژوهش شامل همه دانش آموزان متوسطه دوم شهر شیراز در سال تحصیلی 99-1398 بود. از بین جامعۀ آماری، 525 نفر دانشآموز (301 دختر و 224 پسر) به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. شرکت کننده ها به پرسشنامههای محیط یادگیری حامی خودپیروی (آسور و همکاران،2002؛ آسور، 2012)، ذهن آگاهی فرایبورگ (فرم کوتاه) (والاچ و همکاران، 2006) و تفکر انتقادی کالیفرنیا (فاسیون، 2013) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری و نرمافزار آماری AMOS و شاخص های برازندگی تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان دادند که مدل پیشنهادی از برازش خوبی برخوردار است. ضرایب مسیر مستقیم بیانگر این بود که محیط حامی خودپیروی پیش بینی کننده معنیدار ذهن آگاهی (0/001 P<، 0/18 =β) و تفکر انتقادی (0/001 P<، 0/18 =β) بود. همچنین ذهن آگاهی پیش بینی کننده معنی دار تفکر انتقادی (0/001 P<، 0/28 =β) بود. علاوه براین نتایج بیانگر این بود که ذهن آگاهی توانست نقش واسطه ای در رابطۀ بین محیط حامی خودپیروی با تفکر انتقادی ایفا نماید.
نتیجه گیری: ویژگی های بافتی مانند محیط حامی خودپیروی در کنار عوامل درون فردی نظیر ذهن آگاهی، نقش مهمی در تفکر انتقادی دانش آموزان ایفا می کنند و توجه به آنها در برنامه ریزی های آموزشی و تربیتی ضروری است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1399/9/4 | پذیرش: 1399/11/10 | انتشار: 1400/11/1
بازنشر اطلاعات |
|
این مقاله تحت شرایط مجوز کرییتیو کامنز (CC BY-NC-ND) قابل بازنشر است. |