۱۳ نتیجه برای شاهی
داود مشکانی فراهانی، حسن شاهی، پیمان رضایی مرام، محمد الوندی سرابی،
دوره ۱۴، شماره ۵۳ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده
تأثیر شخصیت بر شیوه ای که افراد با موقعیت های تنش زا کنار می آیند، مدتها مورد بحث قرار گرفته است. در این پژوهش سهم پنج رگۀ بزرگ شخصیتی در پیشبینی «سبک های کنار آمدن با تنیدگی» نوجوانان مورد بررسی قرار گرفت. نمونۀ پژوهش شامل ۵۰۰ دانش آموز (۳۵۰ دختر و ۱۵۰ پسر) رشته های مختلف دبیرستان های استان همدان بود که با روش نمونه گیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. بهمنظور گردآوری اطلاعات از مقیاس سبک های کنار آمدن نوجوانان (ACS) و پرسشنامۀ پنج عاملی شخصیتی نئو (NEO) استفاده شد. نتایج نشان داد که رگۀ شخصیتی «تجربه پذیری»، پیشبینی کنندۀ مثبت، و رگۀ شخصیتی «روانآزردگیگرایی»، پیشبینی کنندۀ منفی «سبک مولد» است. از سویی دیگر، رگههای شخصیتی «دلپذیری» و «تجربه پذیری» پیشبینیکنندۀ مثبت «سبک رجوع به دیگران» بودند. علاوه بر این، رگۀ شخصیتی «روان آزردگی گرایی»، پیشبینی کنندۀ منفی «سبک نامولد» است. بر این اساس، رگههای شخصیتی از عوامل تأثیرگذار در شیوه های کنار آمدن با تنیدگی هستند و پرورش رگههای شخصیتی «دلپذیری» و «تجربه پذیری» در رویارویی کارآمد با عوامل تنش زا مؤثر خواهد بود.
خدامراد مؤمنی، عمران داوری نژاد، حسن شاهی، پریسا جانجانی، میرنادر میری،
دوره ۱۶، شماره ۶۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
مطابق با تحولات نوین دانیل مک آدامز (۲۰۰۴) در دیدگاه سنتی و پایه اریکسون، تکلیف تحولی دورۀ میانسالی برقراری تعادل بین پدیدآورندگی و راکدماندگی است. در این پژوهش رابطۀ بین پنج رگۀ بزرگ شخصیتی و تحول شخصیت در دورۀ میانسالی (پدیدآورندگی- راکدماندگی) مورد بررسی قرار گرفت. همچنین تلاش شده است تا سهم این رگه های بزرگ شخصیتی در پیشبینی پدیدآورندگی و راکدماندگی نیز مورد مطالعه قرار گیرد. نمونۀ پژوهش شامل ۳۰۰ نفر (۱۵۰ مرد و ۱۵۰ زن) از کارکنان سازمانهای آموزش و پرورش و مدارس استان همدان بود که با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. بهمنظور گردآوری اطلاعات از مقیاس پدیدآورندگی لویولا (LGS) (۱۹۹۲)، مقیاس راکدماندگی برادلی (BBS) (۱۹۹۷) و پرسشنامۀ پنج عاملی شخصیتی نئو (NEO) (۱۹۹۲) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان استفاده شد. نتایج تحلیل های همبستگی نشان داد که بین رگۀ شخصیتی «روان آزردگی گرایی» و «پدیدآورندگی» رابطۀ منفی وجود داشت (۰/۰۱P<)؛ و بین رگههای شخصیتی «برونگردی»، «وجدانی بودن»، «دلپذیری»، «تجربهپذیری»، و «پدیدآورندگی» رابطۀ مثبت وجود داشت (۰/۰۱P<). از سویی دیگر؛ بین رگۀ شخصیتی «روان آزردگی گرایی» و «راکدماندگی» رابطۀ مثبت وجود داشت (۰/۰۱P<)؛ و بین رگههای شخصیتی «برونگردی»، «وجدانی بودن»، «دلپذیری»، «تجربهپذیری»، و «راکدماندگی» رابطۀ منفی وجود داشت (۰/۰۵P<). نتایج تحلیل رگرسیون همزمان نشان داد که رگههای بزرگ شخصیتی میتوانند «پدیدآورندگی» و «راکدماندگی» را بهصورت معناداری پیشبینی کنند (۰/۰۵P<). بر اساس نتایج این پژوهش، بین رگههای بزرگ شخصیتی و «تحول شخصیت در دورۀ میانسالی» رابطۀ معناداری وجد دارد. بدین معنا که؛ نمرات بالا در «روان آزردگی گرایی» می تواند به «راکدماندگی» در دورۀ میانسالی منجر شود. و از سویی دیگر، کسب نمرات بالا در «برونگردی»، «وجدانی بودن»، «دلپذیری»، «تجربه پذیری» می تواند به «پدیدآورندگی» در دورۀ میانسالی منجر شود.
دنا عدیلی، هادی بهرامی احسان، فرهاد شاهی، مهرزاد میرزانیا،
دوره ۱۷، شماره ۶۷ - ( ۷-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه: سرطان پستان در ایران دومین علت مرگ و میر ناشی از سرطان در بین زنان است. با توجه به تأثیر این بیماری بر کیفیت زندگی زنان مبتلا، مسأله این پژوهش شناسایی عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی این گروه از بیماران می باشد. هدف: این پژوهش با هدف توصیف کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان تحت شیمیدرمانی و بررسی ارتباط آن با ویژگیهای جمعیت شناختی و کارکردهای (جسمی، عاطفی، اجتماعی، شناختی و جنسی) افراد مبتلا انجام شده است. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. نمونه این پژوهش شامل ۱۱۶ زن مبتلا به سرطان پستان بوده است. داده ها با روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: اختلال در کارکرد اجتماعی (۰/۰۱P<) و شدت درد (۰/۰۱P<) قویترین پیشبینی کنندههای کاهش کیفیت زندگی در مبتلایان به سرطان پستان است. همچنین از میان متغیرهای جمعیت شناسی سن، والد بودن، وضعیت اشتغال و تحصیلات با کیفیت زندگی ارتباط معنادار داشت(۰/۰۵P<). نتیجه گیری: بدین معنا حفظ کارکرد و روابط اجتماعی و مدیریت درد بر بهبود کیفیت زندگی این گروه از بیماران مؤثر می باشد.
مریم سلامت اهوازی، محمد حسین پور، سکینه شاهی،
دوره ۱۹، شماره ۹۰ - ( تابستان۱۳۹۹(شهریور) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: مطالعات متعددی به شناسایی مولفه ها و ارائه الگوی توسعه سازمانی و بررسی ارزیابی عملکرد یادگیری سازمانی پرداختهاند. اما پژوهشی که شناسایی مؤلفه ها و طراحی الگوی توسعه مدیریت منابع انسانی بر اساس ارزیابی عملکرد و یادگیری سازمانی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: شناسایی مؤلفه ها و طراحی الگوی توسعه مدیریت منابع انسانی بر اساس ارزیابی عملکرد و یادگیری سازمانی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر بود. روش: تحقیق از نوع آمیخته (کمی - کیفی) بود، جامعه آماری شامل کارشناسان، مدیران و کارکنان سازمان منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر بود، از بخش کیفی ۲۰ نفر ازکارشناسان سازمان بر اساس نمونه گیری هدفمند و از بخش کمی با روش سرشماری تعداد ۱۸۹ نفر از مدیران، و کارکنان سازمان به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی اسناد مدارک سازمان و در بخش کمی پرسشنامههای محقق ساخته بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل عاملی تأییدی و معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: متغیر یادگیری سازمانی کارکنان بر متغیر توسعه مدیریت منابع انسانی سازمان منطقه ویژه اقتصادی و متغیر ارزیابی عملکرد کارکنان بر متغیر توسعه مدیریت منابع انسانی تأثیر معنادار داشت (۰,۰۵ P<). نتیجه گیری: برای توسعه مدیریت منابع انسانی میتوان از متغیرهای ارزیابی عملکرد و یادگیری سازمانی استفاده کرد.
جواد سید جعفری، احمد برجعلی، شاهین شرافتی، مهدی پناهی، تاجماه دهناشی لاطان، سعیده عبودیت،
دوره ۱۹، شماره ۹۲ - ( پاییز ۱۳۹۹ (آبان) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت، تابآوری و امید به زندگی پرداختهاند. اما پژوهشی که به بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر میزان تابآوری و امید به زندگی افراد مبتلابه دیابت نوع ۲ پرداخته باشد مغفول مانده است.
هدف: تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر میزان تابآوری و امید به زندگی افراد مبتلابه دیابت نوع ۲ بود. روش: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری را در این پژوهش کلیه بیماران مبتلابه دیابت نوع دو تشکیل میدادند که در سال ۱۳۹۸ به مرکز مشاوره روان یار مراجعه کرده بودند. حجم نمونه پژوهش حاضر شامل ۳۰ نفر که ۱۵ نفر گروه آزمایش و ۱۵ نفر گروه گواه با روش نمونهگیری در دسترس در نظر گرفته شد. ابزار مورد استفاده طرح درمانی گیلبرت (۲۰۱۴)، مقیاس امیدواری اشنایدر (۱۹۹۱) و مقیاس تابآوری کونور - دیویدسون (۲۰۰۳) بود. دادهها با تحلیل کوواریانس چند متغیره تحلیل شد. یافته ها: درمان متمرکز بر شفقت بر میزان تابآوری و امید به زندگی افراد مبتلا به دیابت نوع دو تأثیر معنادار داشت (۰/۰۵ p<). نتیجه گیری: بیمارانی که در جلسات درمانی متمرکز بر شفقت شرکت کرده بودند تابآوری بیشتر و امید به زندگی بیشتری داشتند.
مهدی حامدی خسروشاهی، مهین عقدائی، علیرضا فارسی،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۱ - ( تابستان۱۴۰۰(مرداد)، ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: موفقیتهای ورزشی تنها با پرداختن به مسائل جسمانی حاصل نمیشود و سایر متغیرهای روانی - شناختی نقش مهمی را در موفقیت و بهینهسازی عملکرد ورزشی ایفا میکنند. در تحقیقات قبلی به طور کلی نقش مثبت بازخورد افزوده بر یادگیری و عملکرد مشخص شده است، اما کشف بهینهترین و مؤثرترین روشهای ارائه آن حائز اهمیت است. هدف: تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر بازخورد واقعی و غیرواقعی به دو صورت بیشتر و کمتر از حد واقعی بر شاخصهای اقتصاد دویدن در افراد مبتدی انجام شد. روش: در این مطالعه نیمه تجربی، تعداد ۲۴ پسر غیرورزشکار (دامنه سنی ۲۳ تا ۲۷ سال) از دانشگاه شهید بهشتی تهران به صورت نمونه در دسترس انتخاب شدند و تکلیف دویدن روی تردمیل را انجام دادند. حداکثر سرعت شرکتکنندگان با استفاده از آزمون سرعت بیشینه اندازهگیری شد که بر اساس نتایج آن، شرکتکنندگان در دو گروه زمان و مسافت تقسیم بندی شدند (عقدایی و همکاران، ۱۳۹۸) و هر گروه در سه آزمون دویدن با شرایط مختلف بازخورد (بالاتر، واقعی، کمتر) شرکت کردند. در حین دویدن از پرسشنامه درک فشار بورگ (۱۹۸۲)، استفاده شد و شاخصهای ضربان قلب و اکسیژن مصرفی از طریق حسگر ضربان سنج و دستگاه آنالیز گازهای تنفسی در شرایط آزمایشگاهی ثبت گردید (عقدایی و همکاران، ۱۳۹۸). برای آزمونهای آماری از آزمون تحلیل واریانس آمیخته با اندازههای تکراری و برای تحلیل آماری دادهها از نرم افزار ۲۲ Spss استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان دادکه بازخورد زمان و مسافت کمتر از حد واقعی، نسبت به بازخورد واقعی و بیشتر از حد واقعی، منجر به اکسیژن مصرفی و ضربان قلب و مقیاس درک فشار پایینتر در افراد گردید (۰/۰۵ >P). اما بین اثر شرایط مختلف بازخورد میان دو گروه، تفاوت معنیداری وجود نداشت (۰/۰۵ <P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر میتوان چنین گفت که احتمالاً ارائه بازخورد به صورت کمتر از حد واقعی منجر به اقتصادیترین عملکرد دویدن در افراد مبتدی میشود.
مارال حقیقی کرمانشاهی، کیوان کاکابرایی،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۵ - ( پاییز ۱۴۰۰(آذر)، ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: مطالعات زیادی به بررسی اثربخشی حل مسئله بر حل مسئله اجتماعی در بین نمونه های مختلف پرداختند، اما پژوهشی که در آن به بررسی حل مسئله بین فردی بر حل مسئله اجتماعی زنان زندانی پرداخته باشد در ایران صورت نگرفته است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی حل مسئله بین فردی بر حل مسئله اجتماعی زنان جوان زندانی استان کرمانشاه انجام شد.
روش: طرح پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی مجرمین زن جوان زندانی که در زندان مرکزی شهر کرمانشاه مشغول گذراندن دوران محکومیت خود در سال ۱۳۹۸ بودند، می باشد. در این پژوهش تعداد ۳۰ نفر از زنان جوان زندانی با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با انتساب تصادفی به دو گروه آزمایشی (۱۵ نفر) و گواه (۱۵ نفر) تقسیم شدند. سپس ۱۰ جلسه دو ساعته هر هفته هم دو جلسه کارگاه حل مسئله بین فردی برای گروه آزمایش برگزار شد، بعد از اتمام برنامه آموزش، مرحله پس آزمون برای هر دو گروه اجرا شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه حل مسئله اجتماعی دزوریلا و همکاران (۲۰۰۴) نسخه کوتاه استفاده شد. سپس داده های پژوهش از طریق روش تحلیل کواریانس چندمتغیری مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج طبق گزارش مشارکت کنندگان، در دو مرحله پیش آزمون – پس آزمون نشان داد که نسبت به گروه گواه در گروه آزمایش، بین نمرات پیش آزمون - پس آزمون در تمامی زیرمقیاس های حل مسئله اجتماعی شامل جهت گیری مثبت، جهت گیری منفی، سبک منطقی و سبک تکانشگری / بی دقتی و سبک اجتنابی تفاوت وجود داشت.
نتیجهگیری: بنابراین می توان از آموزش حل مسئله بین فردی به عنوان یک برنامه مداخله ای اصلاحی و پیشگرانه برای افزایش حل مسئله اجتماعی زنان جوان زندانی استفاده کرد.
فاطمه کرمانشاهی، شکوه نوابی نژاد، خدابخش احمدی،
دوره ۲۳، شماره ۱۳۵ - ( بهار ۱۴۰۳(خرداد)، ۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه: پدیده خیانت زناشویی یک تجربه دردناکی برای شریک زندگی است که می تواند فرد را از لحاظ روانشناختی دچار اختلال شدید کند. مرور پژوهش ها نشان می دهد که زنان آسیب دیده از خیانت از لحاظ دلزدگی زناشویی، سردی عاطفی، ناگویی هیجانی و سرمایه روانشناختی دچار مسأله و نیازمند توجه ویژه مداخلات روانشناختی هستند.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان هیجان مدار بر دلزدگی زناشویی، سردی عاطفی، ناگویی هیجانی و سرمایه روانشناختی در زنان آسیب دیده از خیانت انجام شد.
روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه گواه به همراه یک دوره آزمون پیگیری دو ماهه بود. از بین زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شهر تهران در سال ۱۴۰۰ تعداد ۳۰ نفر به عنوان نمونههای پژوهش به صورت در دسترس و با توجه به ملاکهای ورود به مطالعه انتخاب شد و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه های دلزدگی زناشویی (پاینز، ۱۹۹۶)، سردی عاطفی (گاتمن، ۲۰۰۱)، ناگویی هیجانی (بگبی و همکاران، ۱۹۹۴) و سرمایه روانشناختی (لوتانز و همکاران، ۲۰۰۷) بود. دادهها با نرم افزار SPSS ۲۳ و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که بین میانگین پیش آزمون و آزمون پیگیری گروههای آزمایش و گواه از نظر دلزدگی زناشویی، سردی عاطفی، ناگویی هیجانی و سرمایه روانشناختی تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر درمان هیجان مدار باعث کاهش دلزدگی زناشویی و سردی عاطفی و ناگویی هیجانی و افزایش سرمایه روانشناختی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شد (۰۰۱/۰ >p).
نتیجهگیری: براساس یافته ها میتوان نتیجه گرفت که درمان هیجان مدار بر بهبود دلزدگی زناشویی، سردی عاطفی، ناگویی هیجانی و سرمایه روانشناختی اثربخش است و می توان از این درمان برای بهبود وضعیت روانشناختی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بهره جست
سوسن بهرامی کوهشاهی، فاطمه گلشنی، آنیتا باغداساریانس، افسانه قنبری پناه،
دوره ۲۳، شماره ۱۳۶ - ( تابستان ۱۴۰۳(تیر)، ۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه: حالات هیجانی و شناختی به طور مستقیم بر مکانیسمهای عصبی درد مزمن تأثیر میگذارند و افزایش درد به گونهای منفی حالتهای هیجانی و شناختی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. علی رغم وجود شواهد فزاینده پژوهشی از اثرات متغیرهای روانشناختی مانند ذهن آگاهی، حمایت اجتماعی، استرس و فاجعه سازی درد بر پدیده درد مزمن، اثرات کلی این متغیرها در قالب مدل جامع علی کمتر مورد بررسی قرار گرفته است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی الگوی ساختاری درد مزمن براساس ذهن آگاهی، حمایت اجتماعی و رویدادهای زندگی با میانجی گری فاجعه سازی درد انجام شد.
روش: روش مطالعه حاضر، توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران زن و مرد مبتلا به درد مزمن بود که برای پیگیری درمان در سال ۱۴۰۱ با مشکلات مرتبط با درد عضلانی-اسکلتی و آرتریت روماتوئید به کلینیکهای درد، متخصصان درد، متخصصان مغز و اعصاب، فیزیوتراپیستها، مراکز بهداشتی–درمانی شهر تهران مراجعه کرده بودند که ۴۹۶ نفر از آنها با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای جمعآوری اطلاعات شامل پرسشنامه درد مک گیل-۲ (ملزاک، ۱۹۷۵)، پرسشنامه پنج عاملی ذهنآگاهی (بائر و همکاران، ۲۰۰۶)، مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (۱۹۸۸)، سیاهۀ رویدادهای استرس آمیز زندگی پیکل (پیکل و همکاران، ۱۹۷۱) و مقیاس فاجعه سازی درد (سالیوان و همکاران، ۱۹۹۵) بود. تحلیل داده ها نیز با روش مدل سازی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS-۲۳ و AMOS-۲۳ انجام شد.
یافتهها: نتایج الگویابی معادلات ساختاری حاکی از برازش مطلوب مدل با داده های تجربی بود. اثر ضریب مسیر استاندارد مستقیم ذهن آگاهی بر تجربۀ درد مزمن معنادار و مسیر غیرمستقیم ذهنآگاهی نیز بر تجربۀ درد مزمن با نقش میانجی فاجعه سازی درد معنادار بود (۰/۰۵ P<). اثر ضریب مسیر استاندارد مستقیم و غیرمستقیم حمایت اجتماعی با نقش میانجی فاجعه سازی درد بر تجربه درد مزمن معنادار نبود (۰/۰۵ P>). مسیر مستقیم و غیرمستقیم تعداد عوامل استرس زا بر تجربه درد مزمن نیز غیرمعنادار بود (۰/۰۵ P>). اما مسیراستاندارد مستقیم و غیرمستقیم میزان عوامل استرس زا بر تجربه درد مزمن با نقش میانجی فاجعه سازی نیز معنادار بود (۰/۰۵ P<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده به نظر میرسد ذهنآگاهی، حمایت اجتماعی و رویدادهای زندگی با میانجیگری فاجعهسازی درد نقش مهمی در تبیین درد مزمن ایفا میکنند. با توجه به این که این متغیرها سهم قابل توجهی در پیشبینی مقولۀ درد در بیماران مبتلا به درد مزمن دارند، بنابراین متخصصان سلامتروان میتوانند از این عوامل جهت بهبود بهداشتروانی افراد مبتلا به درد مزمن بهره ببرند.
فاطمه رضایی شاهی، محمدرضا شعیری، محمدابراهیم ساریچلو،
دوره ۲۴، شماره ۱۴۹ - ( تابستان ۱۴۰۴(مرداد)، ۱۴۰۴ )
چکیده
زمینه: مواجهه درمانی روایتی یک درمان متمرکز بر ضربه-حافظه است. تاکنون اثربخشی مواجهه درمانی روایتی بر برخی متغیرها بررسیشده است ولی در مورد اثربخشی آن بر تابآوری، کیفیت زندگی و ذهنآگاهی افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانیمدت شکاف پژوهشی وجود دارد.
هدف: هدف مطالعۀ حاضر تعیین کارآمدی مواجهه درمانی روایتی بر تابآوری، کیفیت زندگی و ذهن آگاهی افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانیمدت بود.
روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون - پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی بزرگسالان (۱۸ تا ۶۰ سال) مبتلا به سوگ طولانیمدت بر اساس ملاکهای تشخیصی DSM۵-TR، در شهر قزوین در سال ۱۴۰۱ بود؛ که از بین آنها ۱۶ نفر بهعنوان افراد نمونه با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه ۸ نفر) که از نظر جنسیت همتا شده بود، گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل مصاحبۀ بالینی ساختاریافته برای اختلال سوگ طولانیمدت (SCIP) (هالی و همکاران، ۲۰۲۲)، مقیاس تابآوری (کانر و دیویدسون، ۲۰۰۳)، کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، ۱۹۹۶) و پنج عاملی ذهنآگاهی (بائر و همکاران، ۲۰۰۶) بود. پروتکل مورد استفاده در این پژوهش برنامه جلسات مواجهه درمانی روایتی (شوئر و همکاران، ۲۰۱۱) بود. درمان بهصورت ۵ جلسه ۹۰ دقیقهای فردی برای هریک از افراد گروه آزمایش ارائه شد و دادهها از طریق نرمافزار SPSS ورژن ۲۴ و با استفاده از روش آماری t مستقل، در مورد تفاضل نمرات پیش-پسآزمون، مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان دادند که مواجهه درمانی روایتی بهطور معناداری تابآوری (۶۳۷/۲- t=، ۰۳۳/۰ =P)، کیفیت زندگی (۶۰۸/۴- t=، ۰۰۱/۰ =P) و ذهنآگاهی (۳۰۶/۸- t=، ۰۰۱/۰ =P) را در افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانیمدت افزایش داده است.
نتیجهگیری: میتوان بهکارگیری مواجهه درمانی روایتی را، با در نظر گرفتن ملاحظات بالینی، بهمنظور افزایش تابآوری، کیفیت زندگی و ذهن آگاهی بیماران پیشنهاد نمود
فاطمه رضایی شاهی، محمدرضا شعیری، محمدابراهیم ساریچلو،
دوره ۲۴، شماره ۱۵۴ - ( زمستان ۱۴۰۴(دی)، ۱۴۰۴ )
چکیده
زمینه: اختلال سوگ میتواند کارکردهای عادی فرد را تا حد زیادی مختل نماید. تاکنون اثربخشی مواجهه درمانی روایتی بر برخی اختلالات بررسیشده ولی در مورد اثربخشی آن بر اختلال سوگ شکاف پژوهشی وجود دارد.
هدف: هدف مطالعۀ حاضر تعیین کارآمدی مواجهه درمانی روایتی بر کاهش علائم سوگ و تسهیل رشد پس از ضربه در افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانیمدت بود.
روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون - پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی بزرگسالان (۱۸ تا ۶۰ سال) مبتلا به سوگ طولانیمدت بر اساس ملاکهای تشخیصی DSM۵-TR، در شهر قزوین در سال ۱۴۰۱ بود؛ که از میان آنها ۱۶ نفر بهعنوان افراد نمونه با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه ۸ نفر) که از نظر جنسیت همتا شده بود، گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهۀ تجربۀ سوگ (EGQ) (بارت و اسکات، ۱۹۸۹)، مصاحبۀ بالینی ساختاریافته برای اختلال سوگ طولانیمدت (SCIP) (هالی و همکاران، ۲۰۲۲)، پرسشنامه رشد پس از ضربه (PGTI) (تدسچی و کالهون، ۱۹۹۶) بود. پروتکل مورد استفاده در این پژوهش برنامه جلسات مواجهه درمانی روایتی (شوئر و همکاران، ۲۰۱۱) بود. دادهها از طریق نرمافزار SPSS ورژن ۲۴ و با استفاده از روش آماری t مستقل، در مورد تفاضل نمرات پیش- پسآزمون، مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج نشان دادند که مواجهه درمانی روایتی بهطور معناداری علائم سوگ طولانیمدت را کاهش داده (۹٫۳۳۲ t=و۰٫۰۰۱=P) و باعث تسهیل معنادار رشد پس از ضربه شده است (۶٫۲۰۳- t=و۰٫۰۰۱=P). لازم به ذکر است مواجهه درمانی روایتی باعث کاهش معنادار در تمامی زیر مقیاسهای سوگ طولانیمدت بهجز بدنامی شد و تمامی ابعاد رشد پس از ضربه را تسهیل بخشید (۰٫۰۱ >p).
نتیجهگیری: میتوان بهکارگیری مواجهه درمانی روایتی را، با در نظر گرفتن ملاحظات بالینی، در مراکز روانشناختی برای درمان مبتلایان به اختلال سوگ طولانیمدت، پیشنهاد نمود.
هیوا شاهیان، عباس بخشیپور رودسری، مجید محمود علیلو،
دوره ۲۴، شماره ۱۵۵ - ( زمستان ۱۴۰۴(بهمن)، ۱۴۰۴ )
چکیده
زمینه: با افزایش استفاده از شبکههای اجتماعی و مقایسههای اجتماعی، نگرانی از تصویر بدن به دغدغهای رایج در میان دانشجویان تبدیل شده است. عوامل روانشناختی مانند شفقت به خود و اجتناب تجربهای میتوانند در شدت و پیامدهای این نگرانی مؤثر باشند. اگرچه پژوهشها بهطور جداگانه به این متغیرها پرداختهاند، بررسی همزمان آنها میتواند دیدگاه جامعتری از فرآیندهای روانشناختی مرتبط ارائه دهد.
هدف: این پژوهش با هدف بررسی رابطه اعتیاد به شبکههای اجتماعی و نگرانی از تصویر بدن با نقش میانجی شفقت به خود و اجتناب تجربهای در دانشجویان انجام شد.
روش: روش پژوهش حاضر، توصیفی-همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانشجویان دانشگاه تبریز در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۴ بود که از بین آنها با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای تصادفی، تعداد ۳۵۳ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامههای نگرانی از تصویر بدن ( لیتلتون، ۲۰۰۳)، اعتیاد به شبکههای اجتماعی مبتنی بر موبایل (خواجه احمدی و همکاران، ۱۳۹۵)، شفقت به خود (نف، ۲۰۰۳) و اجتناب تجربهای (گامز و همکاران، ۲۰۱۱) بود. از روش مدلیابی معادلات ساختاری جهت تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزارهای Spss-۲۷ و Amos-۲۶ استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که اعتیاد به شبکههای اجتماعی (۳۶/۰=β) و اجتناب تجربهای (۲۹/۰=β) بهطور مثبت و شفقت به خود (۳۲/۰-=β) به طور منفی بر نگرانی از تصویر بدن اثر مستقیم و معنادار داشتند؛ همچنین اعتیاد به شبکههای اجتماعی بهطور منفی بر شفقت به خود (۲۵/۰-=β) و به طور مثبت بر اجتناب تجربهای (۵۴/۰-=β) اثر مستقیم و معنادار داشت (۰۵/۰>P).
نتیجهگیری: نقص در شفقت به خود و اجتناب تجربهای نقش کلیدی در رابطه بین اعتیاد به شبکههای اجتماعی و نگرانی از تصویر بدن دارند، لذا توجه به این متغیرها هم در حیطه پیشگیری و هم در حیطه درمان حائز اهمیت است.
علیرضا افرازه، شاهین ایمانی خوشخو، جلال بلوکی،
دوره ۲۵، شماره ۱۵۹ - ( بهار ۱۴۰۵(خرداد)، ۱۴۰۵ )
چکیده
زمینه: گرایش به رفتارهای پرخطر از چالشهای مهم دوره نوجوانی است و فعالیت ورزشی میتواند نقش مهمی در کاهش آن داشته باشد. بااینحال، بیشتر پژوهشها تفاوتهای سنی در مراحل مختلف نوجوانی را نادیده گرفتهاند؛ ازاینرو، بررسی این رابطه بهصورت تفکیکشده در دورههای مختلف نوجوانی ضروری است.
هدف: هدف از انجام این پژوهش، بررسی رابطه فعالیت ورزشی با رفتارهای پرخطر در گستره تحول نوجوانی بود.
روش: این پژوهش بهصورت مقطعی و با طرح علی-مقایسهای انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل ۱۳۲۵ نفر از دانشآموزان پسر مقطع متوسطه اول و دوم شهرستان سیاهکل در سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۴ با دامنه سنی ۱۲ تا ۱۸ سال بود. با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای دومرحلهای، ۴۳۵ نفر از دانشآموزان (در هر یک از مراحل نوجوانی: اوایل، میانه و اواخر، ۱۴۵ نفر) بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه فعالیت بدنی نوجوانان (کووالسکی و همکاران، ۱۹۹۷) و مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی (زادهمحمدی و همکاران، ۱۳۹۰) بود. دادهها با استفاده از همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیری و آزمون Z فیشر در نرمافزار SPSSv۲۶ تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد در اوایل نوجوانی، فعالیت ورزشی تنها با گرایش به سیگار و مواد مخدر رابطه منفی معنادار داشت (۰۵/۰ > p). در اواسط نوجوانی، این فعالیت با گرایش به سیگار (۰۱/۰ > p)، الکل (۰۵/۰ > p)، مواد مخدر (۰۱/۰ > p) و رفتار جنسی (۰۵/۰ > p) رابطه منفی معناداری نشان داد. در اواخر نوجوانی، فعالیت ورزشی با همه رفتارهای پرخطر، از جمله خشونت، رابطه منفی معناداری داشت (۰۵/۰ > p). همچنین مقایسه ضرایب Z فیشر نشان داد که شدت این رابطه در اواخر نوجوانی نسبت به مراحل قبل، در رفتارهایی مانند مصرف الکل (۶۷/۲ = z)، رابطۀ جنسی (۰۷/۲ = z) و خشونت (۱۲/۲ = z) بهطور معناداری بیشتر بود (۹۶/۱ ≤ z).
نتیجهگیری: فعالیت ورزشی میتواند نقش بازدارنده مؤثری در کاهش رفتارهای پرخطر نوجوانان داشته باشد.