۹ نتیجه برای ایمانی
سعید ایمانی، مرتضی ذاکری،
دوره ۱۸، شماره ۸۳ - ( ۸-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه: اعتیاد و سوء مصرف مواد یکی از بارزترین آسیب های روانی و اجتماعی است که به راحتی می تواند بنیان زندگی فردی، خانوادگی و فرهنگی یک کشور را سست کند. پژوهش ها اثربخشی تنظیم شناختی هیجان بر متغیرهای مختلفی را نشان دادهاند. اما مسئله این است که آیا تنظیم شناختی هیجان می تواند بر ولع مصرف مواد و دلزدگی زناشویی در مردان متأهل مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک تأثیرگذار باشد؟ هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش گروهی توانش های تنظیم شناختی هیجان بر کاهش ولع مصرف مواد و دلزدگی زناشویی در مردان متأهل مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک انجام شد. روش: این پژوهش نیمهآزمایش از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه مردان متأهل مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده بهزیستی شهر رشت بودکه تعداد ۳۰ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه گواه (۱۵ نفر) و آزمایش (۱۵ نفر) قرار داده شدند. هر دو گروه قبل و بعد از مداخله، به پرسشنامه های ولع مصرف مواد (رایت و همکاران، ۱۹۹۳) و مقیاس دلزدگی زناشویی (پاینز، ۱۹۹۶) پاسخ دادند. گروه آزمایش ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه ای آموزش تنظیم شناختی هیجان (گروس، ۲۰۰۲؛ به نقل از رحمانی و هاشمیان، ۱۳۹۵) دریافت کردند و گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها باروش تحلیل کواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش گروهی توانش های تنظیم شناختی هیجان به طور معناداری باعث کاهش ولع مصرف مواد و دلزدگی زناشویی شده است (۰/۰۵P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش توانش های تنظیم شناختی هیجان می تواند رویآورد مناسبی برای کاهش ولع مصرف و دلزدگی زناشویی در افراد وابسته به مواد محرک باشد.
مهدی ایمانی، مریم دهقان، میلاد شرفی زادگان،
دوره ۱۹، شماره ۸۸ - ( تابستان۱۳۹۹(تیر) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: پژوهش ها در زمینه رابطه اجتناب تجربهای، بهشیاری، نارضایتی از تصویر بدن، اضطراب، افسردگی و استرس بایکدیگر انجام شده است، اما مقایسه این متغیرها با یکدیگر مورد غفلت واقع شده است. بنابراین مسئله این است: آیا بین اجتناب تجربهای، بهشیاری، نارضایتی از تصویر بدن، اضطراب، افسردگی و استرس در افراد متقاضی جراحی زیبایی و افراد غیر متقاضی تفاوت وجود دارد؟ هدف: هدف بررسی مقایسه اجتناب تجربهای، بهشیاری، نارضایتی از تصویر بدن، اضطراب، افسردگی و استرس در افراد متقاضی وغیر متقاضی جراحی زیبایی بود. روش: پژوهش از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر عبارت بود از افراد متقاضی جراحی زیبایی که به کلینیکهای زیبایی شهر شیراز مراجعه کرده بودند. از بین افراد مراجعهکننده ۱۰۰ نفر (مشتمل بر ۱۳ مرد و ۸۷ زن) به شیوهی نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای گروه کنترل نیز ۱۰۰ نفر از دانشجویان دختر دانشگاه شیراز به شیوهی نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار عبارتند از: پرسشنامه ترس از تصویر بدن لیتلتون، آکسوم و پری (۲۰۰۵)، پرسشنامهی بهشیاری براون و رایان (۲۰۰۳)، پرسشنامهی پذیرش و تعهد باند، هیز و زتل (۲۰۱۱) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لاویبوند (۱۹۹۵). تحلیل داده ها از طریق تحلیل واریانس چند متغیره انجام شد. یافتهها: بین افراد متقاضی جراحی زیبایی و افراد غیر متقاضی از نظر متغیرهای مورد پژوهش تفاوت معناداری وجود دارد (۰/۰۰۱≤p). نتیجه گیری: میتوان اظهار نمود که نارضایتی از تصویر بدن، اجتناب تجربهای، افسردگی، اضطراب و استرس، همچنین پایین بودن سطح بهشیاری منجر به افزایش جراحی زیبایی در افراد میشوند.
مهدی ایمانی، مریم دهقان،
دوره ۱۹، شماره ۹۲ - ( پاییز ۱۳۹۹ (آبان) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی سبک های دفاعی، ناگویی هیجانی و طرحواره های ناسازگار و ارتباط این متغیرها با یکدیگر پرداخته اند، اما پژوهشی که به مقایسه سبکهای دفاعی، ناگویی هیجانی و طرحواره ناسازگار در افراد مبتلا به آسم و افراد بهنجار پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: مقایسه سبکهای دفاعی، ناگویی هیجانی و طرحواره ناسازگار در افراد مبتلا به اختلال آسم و افراد بهنجار بود. روش: پژوهش حاضر از نوع علی - مقایسهای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی افراد مبتلا به آسم که در فصل بهار و تابستان سال ۱۳۹۸ به کلینیکهای رازی و طب کار در شهر یزد مراجعه کرده بودند و همچنین افراد شاغل در کلینیکها و اعضای خانواده افراد مبتلا به آسم بود. تعداد ۱۰۰ فرد مبتلا به آسم و ۱۰۰ فرد بهنجار با دامنه سنی ۳۸ تا ۶۲ سال به صورت نمونهگیری دردسترس و هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش عبارتند از: پرسشنامه سبکهای دفاعی اندروز و همکاران (۱۹۹۳)، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (۱۹۹۴) و پرسشنامه طرحواره یانگ (۱۹۹۸). تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره انجام شد. یافتهها: بین افراد مبتلا به آسم و افراد بهنجار در سبک دفاعی رشد نایافته، ناگویی هیجانی و طرحواره ناسازگار تفاوت معناداری وجود دارد (۰/۰۱ >p). نتیجه گیری: سبک دفاعی رشد نایافته، ناگویی هیجانی و طرحواره های ناسازگار منجر به افزایش احتمال ابتلا به اختلال آسم میشوند.
اعظم ایمانی راد، محسن گلمحمدیان، امید مرادی، محمود گودرزی،
دوره ۲۰، شماره ۱۰۰ - ( تابستان۱۴۰۰(تیر)، ۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه: آمار پیمانشکنی زناشویی با توجه به تأثیرات منفی آن در جوامع مختلف رو به افزایش و امری نگران کننده است، خصوصا که در پیشینه های مرتبط با حوزه خیانت، پیمانشکنی زناشویی با کاهش سلامت روانشناختی پیوند خورده است؛ و اطلاع از خیانت همسر می تواند واکنش های منفی از جمله تعرض جسمانی، خودکشی یا حتی قتل را درپی داشته باشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوجدرمانی هیجانمدار بر بخشودگی و باورهای ارتباطی زوجین درگیر در پیمانشکنی زناشویی انجام شد. روش، روش پژوهش شبه آزمایشی و از نوع طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زوج های در شُرف طلاق که به واسطه خیانت زناشویی به معاونت و پیشگیری دادگستری شهر کرمانشاه در سال ۱۳۹۸ مراجعه کرده بودند را تشکیل می داد. نمونه پژوهش شامل ۲۴ زوج، که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و بهشیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر کدام ۱۲ زوج) جایگزین شدند. شرکت کنندگان قبل و بعد از مداخله درمانی، پرسشنامههای بخشودگی (احتشامزاده و همکاران، ۱۳۸۹) و باورهای ارتباطی (آیدلسون و اپستین، ۱۹۸۲) را تکمیل کردند. مداخله زوج درمانی هیجانمدار به مدت ۸ جلسه برای گروه آزمایش اجرا شد. در این مدت گروه گواه هیچ مداخله درمانی دریافت نکرد. جهت آزمون فرضیهها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره با استفاده از نرم افزار SPSS-۲۱ استفاده شد. یافته ها: یافتهها نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار میتواند بهطور معناداری موجب افزایش بخشودگی و کاهش باورهای ارتباطی ناکارآمد زوجین دارای تجربه پیمانشکنی زناشویی گردد (۰/۰۰۱ p<). نتیجه گیری: بر این اساس، زوج درمانی هیجان مدار میتواند به عنوان روشی مؤثر و کارآمد در افزایش بخشودگی و کاهش باورهای ناکارآمد زوجین توسط درمانگران مورد استفاده قرار گیرد و در نتیجه به بهبود روابط زناشویی کمک نماید. زوج درمانی هیجانمدار که به کمترین امکانات و تجهیزات و هزینه نیاز دارد مورد توجه زوجین دارای تجربه پیمان شکنی قرار گیرد، و درمانگران حوزه خانواده از این برنامهها برای کاهش مشکلات زوجین دارای تجربه پیمان شکنی استفاده کنند.
محمود امیربیگی، محمدرضا تقوی، مهدی محمدی، مهدی ایمانی،
دوره ۲۱، شماره ۱۱۴ - ( تابستان ۱۴۰۱(شهریور)، ۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه: اختلال دوقطبی یکی از پیچیده ترین اختلالات روان پزشکی است. از سویی مدل های مختلف نظری بر سازه های متفاوتی تأکید دارند و نقص های جدی در این حوزه وجود دارد و از سویی دیگر، درمانهای روانشناختی اختلال دوقطبی صرفا به عنوان مکمل به درمان های زیستی الحاق می شوند. ازاین رو پرداختن به این حوزه، از اهمیت حیاتی برخوردار است.
هدف: هدف از این مطالعه استخراج مؤلفه های مؤثر درمانی مبتنی بر تجارب زیسته ی افراد دوقطبی بود.
روش: برای انجام این پژوهش از روش کیفی از نوع پدیدارشناختی استفاده شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و نمونه گیری هدفمند از نوع معیار جمع آوری شد. با ۹ مشارکت کننده مبتلا به اختلال طیف دوقطبی (صرفنظر از نوع آن) مصاحبه شد. با انجام مصاحبه ها و استخراج تجارب زیسته، مضامین استخراج شدند.
یافته ها: در این مطالعه ۵ مضمون سازمان دهنده استخراج شد. مضمون های سازماندهنده عبارت بودند از: سبک زندگی (خواب و بیداری، روتین داشتن زندگی، اهداف و ارزش ها در زندگی، و تبعیت دارویی)، ارتباط اجتماعی (فرافکنی مسئولیت خود به دیگری، درک نشدن توسط دیگری، طرد شدگی، تحقیر شدگی)، شناخت و باورهای ناکارآمد (کمال گرایی، رقابتطلبی، بی نیازی به دیگری، فاجعه انگاری، و حرمت خود وابسته)، مهارت های زندگی (حل مسأله، کنترل خشم، و مدیریت استرس)، و آموزش روانی (علائم بیماری، علل بیماری، و پیگیری درمان بیماری). این مضامین سازماندهنده، در اصل همان مؤلفه های اصلی هستند که می توانند به شکل دادن یک درمان مؤثر کمک کنند.
نتیجهگیری: برای یک درمان مؤثر فرد مبتلا به اختلال دوقطبی باید رویکرد چند بعدی را اتخاذ کرد و مداخله باید در چند محور صورت گیرد. این درمان نیازمند مشارکت فعال درمانگر و بیمار است. انجام پژوهش های طولی، کیفی و آزمایشی بیشتر پیشنهاد می شود.
مرتضی هندیجانی فرد، زهرا آراستی، نرگس ایمانی پور، احسان چیت ساز،
دوره ۲۲، شماره ۱۳۲ - ( زمستان ۱۴۰۲(اسفند)، ۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه: بر خلاف موفقیت، شکست و پیامدهای آن همواره کمتر مورد توجه پژوهشگران کارآفرینی قرار گرفته است. شکست علاوه بر چالشهای اجتماعی و روانی برای کارآفرینان، میتواند حامل دستاوردهایی نیز برای آنان باشد. در مجموع، این فرآیندهای اجتماعی و روانشناختی پس از شکست و چگونگی تعامل و برهم کنش عوامل گوناگون با یکدیگر در این فرآیند، کمتر بررسی شده و کمبود پژوهشهای میدانی در این زمینه مورد اذعان مطالعات پیشین است.
هدف: هدف پژوهش حاضر، تدوین مدل فرآیندهای اجتماعی و روانشناختی پس از شکست در کارآفرینان ایرانی است.
روش: پژوهش حاضر، از نظر هدف کاربردی و از نظر روش روایتی است. جامعه آماری، کارآفرینان ایرانی داخل کشور بودند که در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ دچار شکست شده بودند. افراد نمونه آماری به روش هدفمند انتخاب شدند. حجم نمونه بر اساس اشباع نظری دادهها تعیین شد و از مصاحبه نیمهساختاریافته جهت گردآوری دادههای میدانی استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادههای به دست آمده از مصاحبهها، با استفاده از روش نظریه برخاسته از دادهها انجام شد.
یافته ها: بر اساس مدل نهایی، فرآیندهای اجتماعی و روانشناختی پس از شکست شامل مقولههای اصلی زیر هستند: عوامل فردی، عوامل نهادی، سوگیریهای شناختی، هزینههای شکست، راهبردهای مقابله، واکنشهای اجتماعی-روانشناختی، عوامل مداخلهگر و دستاوردهای مثبت.
نتیجهگیری: مهمترین کاربرد این پژوهش برای کارآفرینان، شناسایی راهبردهای مقابله (شامل راهبردهای بازیابی روانی و حفاظت از نفس) برای کاهش هزینههای روانشناختی و راهبردهای مدیریت تصویرپردازی ذهنی (شامل کنار کشیدن، پنهان کردن، حساسیتزدایی و مکانیسم جبران) برای کاهش هزینههای اجتماعی شکست بوده است. کاربرد آن برای سیاستگذاران نیز، ضرورت گسترش فرهنگ کارآفرینی و بازنگری در قوانین ورشکستگی به منظور کاهش هزینههای شکست برای کارآفرینان میباشد.
نعمت اله یارالهی، مهدی ایمانی، محمدرضا تقوی، مهدی رضا سرافراز،
دوره ۲۳، شماره ۱۴۰ - ( پاییز ۱۴۰۳(آبان)، ۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه: احساس گناه در نتیجه اختلاف ادراکشده بین رفتار افراد و اصول اخلاقی آنها ایجاد میشود. با توجه به چندبعدی بودن مفهوم اخلاق، این هیجان نیز میتواند به شکلهای متفاوتی بروز یابد. با اینحال، ابزار معتبری که بتواند گرایش افراد به تجربه انواع مختلف احساس گناه را در جامعه ایران اندازهگیری کند، وجود ندارد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی و ویژگیهای روانسنجی مقیاس جهتگیری اخلاقی احساس گناه در ایران انجام شد.
روش: این پژوهش از لحاظ هدف جزء پژوهشهای کاربردی و از نظر شیوه جمعآوری دادهها از نوع مطالعات پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه بزرگسالان ایرانی فعال در شبکههای اجتماعی ایتا، اینستاگرام، واتساپ و تلگرام در بازه زمانی فروردین تا اردیبهشت ۱۴۰۲ بود. تعداد ۶۶۲ نفر از طریق نمونهگیری در دسترس و بهشکل آنلاین به ابزارهای پژوهش شامل مقیاسهای جهتگیری اخلاقی احساس گناه (مانچینی و همکاران، ۲۰۲۲ الف)، آمادگی شرم و گناه (کوهن و همکاران، ۲۰۱۱)، چندش اخلاقی (تیبور و همکاران، ۲۰۰۹) و صفات سنگدلی و عاری از احساس (فریک، ۲۰۰۴) پاسخ دادند. دادهها با استفاده از روشهای تحلیل عاملی تأییدی، ضریب همبستگی پیرسون، محاسبه آلفای کرونباخ و ضریب آزمون-بازآزمون، از طریق نرمافزارهای SPSS و AMOS تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج تحلیل عاملی تأییدی، ساختار ۴ عاملی پرسشنامه را تأیید کرده و نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخودار است. ضریب همبستگی بین نمرات مقیاس MOGS و سایر ابزارهای پژوهش، بسته به نوع مقیاس، مثبت یا منفی و معنیدار بهدست آمد (۰۱/۰ p<) که نشانگر اعتبار همگرای مقیاس بود. همچنین، همسانی دورنی مقیاس با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ در دامنه ۶۵/۰ تا ۸۴/۰ و ضریب آزمون-بازآزمون عاملها (به فاصله دو هفته) بین ۷۲/۰ تا ۸۹/۰ محاسبه شد که نشاندهنده پایایی قابلقبول مقیاس بود.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش، پژوهشگران میتوانند از این مقیاس بهعنوان ابزاری مختصر و قابل اعتماد جهت ارزیابی گرایش افراد به تجربه انواع مختلف احساس گناه در جامعه ایران استفاده نمایند.
علیرضا افرازه، شاهین ایمانی خوشخو، جلال بلوکی،
دوره ۲۵، شماره ۱۵۹ - ( بهار ۱۴۰۵(خرداد)، ۱۴۰۵ )
چکیده
زمینه: گرایش به رفتارهای پرخطر از چالشهای مهم دوره نوجوانی است و فعالیت ورزشی میتواند نقش مهمی در کاهش آن داشته باشد. بااینحال، بیشتر پژوهشها تفاوتهای سنی در مراحل مختلف نوجوانی را نادیده گرفتهاند؛ ازاینرو، بررسی این رابطه بهصورت تفکیکشده در دورههای مختلف نوجوانی ضروری است.
هدف: هدف از انجام این پژوهش، بررسی رابطه فعالیت ورزشی با رفتارهای پرخطر در گستره تحول نوجوانی بود.
روش: این پژوهش بهصورت مقطعی و با طرح علی-مقایسهای انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل ۱۳۲۵ نفر از دانشآموزان پسر مقطع متوسطه اول و دوم شهرستان سیاهکل در سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۴ با دامنه سنی ۱۲ تا ۱۸ سال بود. با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای دومرحلهای، ۴۳۵ نفر از دانشآموزان (در هر یک از مراحل نوجوانی: اوایل، میانه و اواخر، ۱۴۵ نفر) بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه فعالیت بدنی نوجوانان (کووالسکی و همکاران، ۱۹۹۷) و مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی (زادهمحمدی و همکاران، ۱۳۹۰) بود. دادهها با استفاده از همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیری و آزمون Z فیشر در نرمافزار SPSSv۲۶ تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد در اوایل نوجوانی، فعالیت ورزشی تنها با گرایش به سیگار و مواد مخدر رابطه منفی معنادار داشت (۰۵/۰ > p). در اواسط نوجوانی، این فعالیت با گرایش به سیگار (۰۱/۰ > p)، الکل (۰۵/۰ > p)، مواد مخدر (۰۱/۰ > p) و رفتار جنسی (۰۵/۰ > p) رابطه منفی معناداری نشان داد. در اواخر نوجوانی، فعالیت ورزشی با همه رفتارهای پرخطر، از جمله خشونت، رابطه منفی معناداری داشت (۰۵/۰ > p). همچنین مقایسه ضرایب Z فیشر نشان داد که شدت این رابطه در اواخر نوجوانی نسبت به مراحل قبل، در رفتارهایی مانند مصرف الکل (۶۷/۲ = z)، رابطۀ جنسی (۰۷/۲ = z) و خشونت (۱۲/۲ = z) بهطور معناداری بیشتر بود (۹۶/۱ ≤ z).
نتیجهگیری: فعالیت ورزشی میتواند نقش بازدارنده مؤثری در کاهش رفتارهای پرخطر نوجوانان داشته باشد.
برنا بدیع، مهدی ایمانی، حبیب هادیان فرد،
دوره ۲۵، شماره ۱۶۰ - ( تابستان ۱۴۰۵(تیر)، ۱۴۰۵ )
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی هوش هیجانی و سازگاری اجتماعی در افراد افسرده و بهنجار انجام شده است. روش پژوهش توصیفی از نوع علی-مقایسهای و پسرویدادی بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد مراجعهکننده به کلینیکهای تخصصی روانشناسی و روانپزشکی در شهر شیراز بود. نمونهگیری شامل ۶۰ نفر (۳۰ نفر از افراد افسرده و ۳۰ نفر از افراد بهنجار) بود که بهصورت جایگزینی تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. برای سنجش هوش هیجانی از پرسشنامه هوش هیجانی برادبری و گریوز (۱۹۹۵) با ۲۸ گویه استفاده شد. همچنین، برای سنجش سازگاری اجتماعی از پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل (۱۹۶۱) با ۳۲ گویه استفاده گردید. روایی و پایایی هر دو ابزار مورد تأیید قرار گرفته است. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS انجام شد. نتایج نشان داد که میانگین نمرات هوش هیجانی افراد بهنجار نسبت به افراد افسرده بالاتر است. سطح معناداری متغیرهای هوش هیجانی (آمارۀ چندمتغیری اثر پیلایی، لامبدای ویلکز، اثر هتلینگ و بزرگترین ریشه روی) کمتر از ۰,۰۱ بود. بنابراین، تفاوت معناداری بین نمرات هوش هیجانی افراد افسرده و افراد بهنجار وجود داشت. همچنین، میانگین نمرات سازگاری اجتماعی افراد بهنجار نسبت به افراد افسرده بالاتر بود. سطح معناداری هر چهار آمارۀ چندمتغیری (اثر پیلایی، لامبدای ویلکز، اثر هتلینگ و بزرگترین ریشه روی) کمتر از ۰,۰۱ بود. بنابراین، فرض صفر رد شد و مشخص گردید که تفاوت معناداری بین نمرات سازگاری اجتماعی افراد افسرده و افراد بهنجار وجود دارد