۷ نتیجه برای خانجانی
عبدالباسط محمودپور، محمد دربا، سحر خانجانی وشکی، شیما پاشا،
دوره ۱۹، شماره ۹۳ - ( پاییز ۱۳۹۹(آذر) ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی شایستگی تحصیلی، سبک های فرزندپروری، خودکارآمدی ادراک شده و تنظیم هیجان پرداخته اند. اما پژوهشی که به پیشبینی شایستگی تحصیلی بر اساس سبکهای فرزندپروری، خودکارآمدی ادراکشده و تنظیم هیجان دانشآموزان پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف پیشبینی شایستگی تحصیلی بر اساس سبکهای فرزندپروری، خودکارآمدی ادراکشده و تنظیم هیجان دانشآموزان انجام شد. روش: پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشآموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهر کرج در سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ بود. ۳۲۰ دانشآموز به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش حاضر مقیاس ارزیابی شایستگی تحصیلی دیپرنا و الیوت (۱۹۹۹)، پرسشنامه سبکهای فرزندپروری بامریند (۱۹۷۲)، پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر (۱۹۸۲) و پرسشنامه تنظیم هیجان گراس و جان (۲۰۰۳) بود. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی و رگرسیون همزمان انجام شد. یافتهها: بین سبک فرزندپروری مقتدرانه، خودکارآمدی ادراکشده و بازارزیابی هیجانات با شایستگی تحصیلی رابطه مثبت معنی دار وجود دارد (۰/۰۵ p<). همچنین بین سبک فرزندپروری مستبدانه با شایستگی تحصیلی رابطه منفی معنی دار وجود داشت (۰/۰۵p<). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای سبک فرزندپروری، خودکارآمدی ادراکشده و تنظیم هیجان توان پیشبینی ۶۰ درصد از شایستگی تحصیلی را دارند. نتیجه گیری: سبکهای فرزندپروری، خودکارآمدی ادراکشده و تنظیم هیجان قادر به پیشبینی شایستگی تحصیلی در بین دانشآموزان بودند
سیما مرتضوی، فرامرز سهرابی، حسین اسکندری، احمد برجعلی، مهدی خانجانی،
دوره ۲۳، شماره ۱۴۴ - ( زمستان ۱۴۰۳(اسفند)، ۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه: در ایران، ازدواج های میان زنان ایرانی و مردان مهاجر افغانستانی در حال افزایش است، اما اطلاعات محدودی درباره خشونت خانگی علیه زنان ایرانی با همسران افغانی مهاجر وجود دارد. خشونت خانگی یک مسئله اجتماعی و بهداشتی جدی است که نیازمند شناخت دقیق عوامل مؤثر بر آن در این زمینه است.
هدف: هدف این مطالعه شناسایی عوامل مؤثر بر خشونت خانگی علیه زنان ایرانی دارای همسر مهاجر افغانستانی بود. این مطالعه میتواند به بهبود سیاستها و برنامههای پیشگیری از خشونت خانگی در این جوامع منجر شود.
روش: روش پژوهش حاضر پدیدارشناسی توصیفی بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان ایرانی قربانی خشونت خانگی دارای همسر مهاجر افغانستانی ساکن در استان تهران بود. روش نمونهگیری به شیوه گلوله برفی بود که نهایتا با ۱۴ نفر از آن ها مصاحبه به عمل آمد. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته بود، پس از گردآوری دادهها با روش هفت مرحلهای کلایزی تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان دادند که عواملی از قبیل ویژگیهای شخصی زنان (مانند سن، تحصیلات و وضعیت اقتصادی)، ویژگیهای همسران افغانی (اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی)، و عوامل خانوادگی و اجتماعی (مانند فشارهای فرهنگی و نگرشهای جامعه)، در افزایش خشونت خانگی علیه زنان ایرانی نقش دارند.
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای این مطالعه، به نظر میرسد که شناخت دقیق از عوامل مؤثر بر خشونت خانگی در این جامعه مهم است. این مطالعه میتواند به تدوین سیاستها و برنامههای پیشگیری از خشونت خانگی علیه زنان ایرانی با همسران افغانی کمک کند و به بهبود وضعیت اجتماعی و بهداشتی این افراد منجر شود.
پریسا مشروطی بناب، عباس بخشی پور رودسری، زینب خانجانی، اصغر ایزدیجیران،
دوره ۲۴، شماره ۱۴۸ - ( تابستان ۱۴۰۴(تیر)، ۱۴۰۴ )
چکیده
زمینه: بر اساس نظریههای روانکاوی فانتزیها و دفاعهای ناخودآگاه مشترک منبع اصلی جذابیت، تناسب زناشویی و همینطور منشأ تعارضات زوجی هستند. بااینوجود مطالعات انجام شده بر روی این مفاهیم محدود است درحالیکه با شناسایی و تحلیل این مکانیسمهای ناخودآگاه، زوج درمانگران میتوانند به زوجین کمک کنند تا ریشههای تعارضات خود را درک کرده و به سمت روابط سالمتری حرکت کنند.
هدف: این پژوهش با هدف شناسایی فانتزیها و دفاعهای ناخودآگاه مشترک مؤثر در تناسب و تعارض زناشویی در قالب یک مطالعۀ پدیدار شناختی انجام شد.
روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و به روش پدیدارشناسی تفسیری انجام شد. جامعهی مشارکتکنندگان در این پژوهش شامل تمام زوجهای دارای تعارض زناشویی بود که در طول سال ۱۴۰۳ به مراکز مشاوره و روانشناسی تبریز مراجعه کردهاند. نمونه پژوهش یک زوج بود که به روش هدفمند انتخاب شد. اطلاعات از طریق مصاحبههای عمیق نیمه ساختاریافته بر اساس اصل اشباع جمعآوری شد. دادهها از طریق تحلیل تفسیری پدیدار شناختی (IPA) مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: فانتزیهای ناخودآگاه مشترک زوج در پنج نوع اختصاصی: ترس و اجتناب، قدرتوکنترل، تأیید و پذیرش، محرومیت و ناکامی و سرزنش و ناارزندهسازی خود در مقابل سرزنش و ناارزندهسازی همسر و دفاعهای ناخودآگاه مشترک زوج در سه نوع همانندسازی فرافکنانه مکمل، متقابل و همخوان شناسایی شد. همچنین اجتناب از صمیمیت مهمترین دفاع زوج مورد مطالعه، تشخیص داده شد که به تداوم تعارشان دامن میزد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این پژوهش فانتزیها و دفاعهای ناخودآگاه زوج منجر به تناسب ناخودآگاه و همینطور ایجاد چرخه معیوب تعارضات در ارتباط آنها شده بود. این یافته میتواند دریچهای برای فهم بهتر پیچیدگیهای روابط زوجی و غنای زوجدرمانی باشد.
محبوبه باقری، ابوالقاسم عیسی مراد، عبدالله معتمدی، احمد برجعلی، مهدی خانجانی،
دوره ۲۵، شماره ۱۵۷ - ( بهار ۱۴۰۵(فروردین)، ۱۴۰۵ )
چکیده
زمینه: بهدلیل ظهور نسل z شیوههای فرزندپروری بهطور قابلتوجهی دستخوش تغییر شدهاند. نسلی که با تمایل بالا به فناوری، رفتار استقلالطلبانه و ارزشهای اجتماعی در حال تحول شناخته میشود. این تحولات، چالشهای تازهای را برای والدین در مسیر برقراری ارتباط مؤثر و هدایت فرزندان نوجوانشان ایجاد کرده است. با توجه به اینکه یکی از ابعاد والدگری در عصر حاضر، والدگری در مواجهه با نوجوانان نسل z است، توجه به زندگی دیجیتال نوجوانان و نقش مدیریتی و نظارتی والدین در عصر تکنولوژی و فناوری ارتباطی ضروری است که در مطالعات گذشته در زمینه الگوهای والدگری مغفول مانده است. هدف: هدف این مطالعه شناسایی و مفهومپردازی مؤلفههای اصلی والدگری موفق برای نوجوانان نسل Z، بر اساس دیدگاههای متخصصان بوده است. روش: روش پژهش حاضر کیفی از نوع اکتشافی است. جامعه پژوهش حاضر شامل کلیه متخصصین در حوزههای روانشناسی، مشاوره خانواده و تعلیم و تربیت نوجوان بود که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند، ۱۸ نفر به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب شدند. از روش مصاحبه نیمهساختاریافته برای جمعآوری دادهها بهره برده شد. یافته ها: دادهها از طریق تحلیل مضمون ششمرحلهای مورد بررسی قرار گرفت. این فرایند به شناسایی هشت مضمون اصلی و ۵۳ طبقه مفهومی منجر شد. نتایج نشان داد که والدگری موفق برای نسل Z شامل داشتن نگرشی مثبت به نوجوانی، برقراری ارتباط مؤثر، هدایت سازنده و متعادل، استفاده راهبردی از فناوری، تقویت استقلال و مهارتآموزی، و اصلاح باورهای محدودکننده والدینی است. نتیجهگیری: والدگری مؤثر در عصر دیجیتال مستلزم آگاهی از تفاوتهای نسلی، حمایت عاطفی، انعطافپذیری، و توانایی ایجاد روابطی محترمانه و باز با نوجوانان است. این یافتهها کاربردهای عملی مهمی برای طراحی برنامههای آموزشی هدفمند و راهبردهای مشاورهای در جهت ارتقای مهارتهای والدینی در دنیای امروز دارند.
سارینا محمدی، دکتر احمد برجعلی، دکتر مهدی خانجانی،
دوره ۲۵، شماره ۱۵۸ - ( بهار ۱۴۰۵(اردیبهشت)، ۱۴۰۵ )
چکیده
چکیده |
زمینه: اختلال افسردگی از شایعترین مشکلات روانشناختی در میان دانشجویان، بهویژه در رشتههای هنری است. همچنین، ضعف در ابرازگری هیجانی یکی از عوامل مؤثر در تداوم و تشدید این اختلال محسوب میشود.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخلهی سایکودرام بر کاهش افسردگی و افزایش ابرازگری هیجانی در میان دانشجویان رشته بازیگری بود.
روش: این مطالعه به شیوه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل ۵۰۰ دانشجوی رشته بازیگری دانشگاه هنر بود که از میان آنها ۳۰ نفر با بیشترین نمره افسردگی و کمترین نمره ابرازگری هیجانی بهصورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگذاری شدند. گروه آزمایش در ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای سایکودرام شرکت کرد. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه ابرازگری هیجانی کینگ و امونز بود. تحلیل دادهها با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته با اندازهگیری مکرر صورت گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که مداخله سایکودرام بهطور معناداری باعث کاهش افسردگی و افزایش ابرازگری هیجانی (در مؤلفههای ابراز هیجان مثبت، ابراز صمیمیت، و کاهش هیجان منفی) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است.
نتیجهگیری: یافتهها حاکی از اثربخشی سایکودرام در بهبود سلامت روان دانشجویان بازیگری است. این مداخله از طریق سازوکارهایی مانند تخلیه هیجانی، بازسازی شناختی و حمایت گروهی میتواند بهعنوان روشی مؤثر در کاهش افسردگی و افزایش ابرازگری هیجانی بهکار گرفته شود.
|
فرامرز سهرابی، سیما مرتضوی، حسین اسکندری، احمد برجعلی، مهدی خانجانی،
دوره ۲۵، شماره ۱۵۹ - ( بهار ۱۴۰۵(خرداد)، ۱۴۰۵ )
چکیده
زمینه: تاکنون در ایران با وجود مبانی تئوری و بعضاً دستورات کاربردی در خصوص خودمراقبتی، بسته آموزشی عملی
یا کاربردی مهارتهای خودمراقبتی مبتنی بر شناسایی عوامل مؤثر بر خشونت خانگی به منظور تاثیر آن بر کاهش
خشونت خانگی علیه زنان تدوین نگردیده است.
هدف: هدف تدوین و اعتباریابی برنامه خود مراقبتی مبتنی بر شناسایی عوامل مؤثر بر خشونت خانگی به منظور کاهش
خشونت خانگی علیه زنان ایرانی دارای همسر مهاجر افغانستانی است
روش: روش تحقیق از نوع طرح های آمیخته اکتشافی است، که در دو مرحله پیاپی کیفی-کمی انجام گرفت. در بخش
کیفی، جامعه آماری شامل تمامی زنان ایرانی قربانی خشونت خانگی دارای همسر مهاجر افغانستانی ساکن در استان
تهران بود. روش نمونهگیری به شیوه گلوله برفی بود که نهایتا با ۱۴ نفر از آنها مصاحبه به عمل آمد. ابزار گردآوری
دادهها مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته بود، پس از گردآوری دادهها با روش هفت مرحلهای کلایزی تحلیل شدند. مرحله
دوم مطالعه به صورت کمی و به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون –پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه
مورد مطالعه شامل تمامی زنان ایرانی قربانی خشونت دارای شوهر مهاجر افغانستانی استان تهران بود که با استفاده از
روش نمونه گیری گلوله برفی تعداد ۳۰ نفر انتخاب و به روش تصادفی در یک گروه آزمایشی(۱۵ نفر) و یک گروه گواه
(۱۵ نفر)گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه خشونت خانگی علیه زنان محسنی تبریزی (۱۳۹۱) بود. داده ها با
استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره تجزیه و تحلیل شدند.
سارا آل یاسین، دکتر مهدی خانجانی، دکتر ابوالقاسم عیسی مراد رودبنه،
دوره ۲۵، شماره ۱۵۹ - ( بهار ۱۴۰۵(خرداد)، ۱۴۰۵ )
چکیده
زمینه: ترومای دوران کودکی، شامل سوءاستفاده جسمی، عاطفی، روانشناختی و جنسی و غفلت از کودکان زیر ۱۸ سال میشود و تجربه آن، تاثیر منفی بر کیفیت زندگی و سلامت روان فرد در دوران بزرگسالی دارد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیشبینی بهزیستی روانشناختی مدل پرما بر اساس تروما دوران کودکی با نقش واسطهای صفت ذهنآگاهی انجام شد.
روش: پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی به روش مدلیابی معادلات ساختاری بود و جامعه آماری پژوهش را زنان و مردان ۲۵ تا ۵۵ ساله دارای تجربه ترومای کودکی تشکیل میدادند. ۷۱۰ نفر (۵۳۳ نفر زن و ۱۷۷ نفر مرد) به روش نمونهگیری طبقهای انتخاب شدند و از آنها خواسته شد تا پرسشنامه شکوفایی پرما باتلر و کرن (۲۰۱۶)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی برنشتاین و همکاران ۲۰۰۳ (CTQ) و پرسشنامه صفت ذهنآگاهی براون و ریان ۲۰۰۳ (MAAS) را به صورت آنلاین تکمیل نمایند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS و با روش مدلیابی معادلات ساختاری انجام گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد سوء استفاده عاطفی (۰۰۹/۰= sig،۰۵/۰-=β) و غفلت فیزیکی(۰۱۰/۰= sig،۰۴/۰-=β) اثر معنیدار و غیر مستقیم بر بهزیستی روانشناختی با میانجیگری صفت ذهنآگاهی دارد، اما سوء استفاده فیزیکی بر بهزیستی با میانجیگری صفت ذهنآگاهی اثر معناداری نداشت.
نتیجهگیری: تجربه سواستفاده عاطفی و غفلت فیزیکی در دوران با کاهش ذهنآگاهی در بزرگسالی بر بهزیستی فرد اثر منفی می گذارند.