آذر خزائی، محمدرضا نیلی، اسماعیل زارعی زوارکی، علی دلاور،
دوره ۲۱، شماره ۱۲۰ - ( زمستان ۱۴۰۱ (اسفند)، ۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه: در شیوههای سنتی تدریس دانشآموزان فرصتی برای درگیرشدن در فعالیتهای حل مسئله و مدیریت دانش خود ندارند. لذا تغییر رویکرد آموزش از شیوه حضوری در جهت استفاده از امکانات و منابع برخط اهمیت زیادی پیدا کرده است که منجر به شکلگیری روشهای نوین میشود. یکی از این روشها یادگیری معکوس است که میتواند در جهت رشد مهارتهای اساسی کمک نماید.
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر الگوی یادگیری معکوس بر فراشناخت و حل مسئله دانشآموزان است.
روش: روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانشآموزان ابتدایی شهرستان الشتر بودند. از میان آنها تعداد ۶۰ دانشآموز به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شد. ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامه فراشناختی هارولدانیل و عابدی (۱۹۹۶) و آزمون حلمسئله (محقق ساخته) بود. گروه کنترل به شیوه مرسوم اما برای گروه آزمایش یک بسته آموزشی مبتنی بر الگوی یادگیری معکوس تهیه که در آن فعالیتهای معلم و دانشآموز در سه مرحله قبل و حین و بعد از کلاس طراحیشده بود. دادهها با تحلیل کوواریانس تک متغیری و چندمتغیری تحلیل شد.
یافتهها: با توجه به نتایج بهدست آمده تفاوت بین گروه آزمایش و کنترل در متغیر مهارتهای فراشناختی و حلمسئله معنیدار بود (۰/۰۰۵ p<). یعنی میانگین گروه آزمایش در هر دو متغیر بیشتر از گروه کنترل بوده است.
نتیجهگیری: بر اساس یافتهها میتوان گفت کلاس معکوس به مدیریت بهتر زمان تدریس، پرورش فراشناخت و حل مسئله دانشآموزان کمک کرده است. معلم نیز فرصت بیشتری دارد تا بر مسائل و مطالب مهم تمرکز کند و یادگیری مؤثر و عمیقتری را شاهد باشد.
ثریا خزائی، عباس محمدی، محبوبه عارفی، اسماعیل جعفری،
دوره ۲۳، شماره ۱۴۱ - ( پاییز ۱۴۰۲(آذر)، ۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه: عدم حضور فیزیکی در محیط های الکترونیکی چالشی است که اثراتی ازجمله احساس انزوای فراگیران از مربی و همسالان، کاهش رضایت تحصیلی و افزایش ترک تحصیل را در بردارد. مرور مطالعات اخیر نشان می دهد وضعیت مرکز آموزش الکترونیکی دانشگاه شهید بهشتی ازنظر حس حضور مناسب نیست ازاینرو توجه به اهمیت بررسی حس حضور و شناسایی چالش های مذکور جهت کاهش اثرات نامطلوب آن امری ضروری است.
هدف: این پژوهش باهدف ارائه الگوی حس حضور در سامانه مدیریت یادگیری مرکز یادگیری الکترونیکی دانشگاه شهید بهشتی انجام شد.
روش: پژوهش حاضراز نوع پیمایشی است. جامعه مورد مطالعه در مرحله اول اساتید و دانشجویان مرکز آموزش الکترونیکی دانشگاه شهید بهشتی و متخصصان حوزه فناوری اطلاعات در آموزش تشکیل می دهند که به روش نمونه گیری هدفمند در دسترس انتخاب شدند. در مرحله دوم جامعه موردمطالعه اساتید و متخصصان دوره های آموزش الکترونیکی و دانشجویان دکتری بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از ابزار پرسشنامه محقق ساخته با روایی (۰/۸۵) و پاپایی آن از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (۰/۹۰) محاسبه گردید. داده ها در مرحله اول با استفاده از آزمون t تک نمونه ای و در مرحله دوم با نرمافزار AMOS مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد میانگین متغیرهای حس حضور (۲/۱۴۶)، حضور آموزشی (۲/۶۶۳)، حضور عاطفی (۲/۲۵۶)، حضور شناختی (۲/۲۶۳)، حضور یادگیری (۲/۴۷۲)، حضور فیزیکی (۲/۳۴۰)، حضور خودگردان (۲/۴۴۴) و حضور زیباییشناختی (۲/۳۱۹) بهدستآمده از میانگین مورد انتظار (۳) کمتر است؛ بنابراین با توجه به مقدار t بهدستآمده و با توجه به سطح معناداری (۰/۰۵ >p)، میانگین وضعیت حس حضور و ابعاد آن با میانگین مورد انتظار تفاوت معناداری داشتند و پایین تر از حد مورد انتظار بودند. همچنین در بخش دوم نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که ابعاد شناسایی شده دارای بار عاملی کافی جهت پیشبینی حس حضور در سامانه مدیریت یادگیری دانشگاه شهید بهشتی است. مؤلفهها با بار عاملی (بالاتر از ۰/۷۰) و با سطح معنی داری ۰/۰۵ p< از مدل کلی حذف نشدند و همچنین شاخصهای (GFI، NFI، CFI و IFI) با مقدار بیشتر از ۰/۸۵ نشان داد، مدل تدوین شده برای حس حضور در محیط یادگیری الکترونیکی مطلوب است. مقدار ریشه دوم میانگین مجذورات با ۰/۰۸۳ نشان دهنده برازش مطلوب مدل است. درکل نتایج شاخص ها نشاندهنده مناسب بودن مدل است.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش میانگین وضعیت حس حضور و ابعاد آن با میانگین مورد انتظار تفاوت معناداری دارد و پایین تر از حد مورد انتظار است. این مدل نشان داد می تواند مدل مناسبی برای ایجاد حس حضور و پیشرفت آموزش الکترونیکی باشد. همچنین انجام پژوهش های بیشتر با حجم نمونههای بزرگ تر می تواند مفید باشد.